Sunday, November 21, 2021

سفرنامه حاجی سیاح محلاتی

 



حاج سیاح محلاتی هنگامیگه متوجه شد میخواهند زنش بدهند شبانه به تبریز گریخت. از انجا به کشور ترکیه و سپس روسیه رفت.

پس از بازدید از اکثر کشورهای اروپایی و ملاقات با سران کشورها و مدیران کارخانه ها راهی کشور امریکا گشت با مدیران شرکت ها و رییس جمهور امریکا ملاقات داشت، سپس وارد ‏کشور ژاپن و کره و چین و... گردید.

پس از ۱۸ سال از بندر بوشهر وارد ایران شد. بقیه مطالب از زبان خودش: 


از کشتی که پیاده شدم از امدنم به ایران پشیمان شدم، خانه های کج وکوله بی دروپیکر، مردمانی با لباس های مندرس، تراخم و کچلی و شپش از سر و روی مردم بالا میرفت، مردم ‏معتاد و دیوارها همه بوی ادرار و مدفوع می‌داد.

کوچه ها کج و کوله پر از دست انداز، جاده ها همان راه هایی بود که خداوند زمان افرینش کره زمین خلق کرده بود و پر از راهزن. 

تا رسیدم به تهران خبر جهانگردی من به گوش ناصرالدین شاه رسید و مرا احضار نمود. 

‏مدت ۲ روز به من اموزش طرز برخورد با شاه ‏را می‌دادند. در حین اموزش یک اقایی رد شد. همه بلند شدند و احترام گذاشتند. پرسیدم این اقا کیست که احترام گذاشتید. گفتند این این اقا مسئول گربه شاه است و لقب ببری خان را دارد و ماهیانه ۲۰ تومان حقوق دارد. حقوق کارگر ماهیانه ۶ ریال بود. 

به حضور شاه مشرف شدم. سکه هایی جمع اوری ‏شده از کشورهای مختلف روی میز و جلویش بود. پرسید شنیدم کشورهای زیادی را سفر کردی. عرض کردم تا جاییکه بدنم یاری کرد. دو نفر نزدیکش بود. قنسول فرانسه با من احوالپرسی کرد. جوابش را به فرانسه دادم. 


‏سپس قنسول روسیه پرسید کجاها سفر کردم جواب دادم به زبان روسی. 

شاه پرسید شما کشور را در این ۱۸ سال چگونه دیده اید؟ ‏با تمام سفارشاتی که به من شده بود که با شاه راست نگویم دل به دریا زدم و گفتم قبله عالم بسلامت باشند جاده ها که شاهرگ حیاتی کشور است همان راههای است که خداوند از روز اول خلق کرده و پر از راهزنان و غارتگران. بیماری تراخم و کچلی و اعتیاد در بین مردم بیداد می‌کند. رشوه و چاپلوسی امری بدیعی ‏شده. 


شاه سگرمه هاش درهم رفت. گفت: بدرد نوکری می‌خورد، استخدام شود. عرض کردم من ابروی نوکران را نمی برم بهتر است اقای خوم باشم. 

شاه گفت: از گدایی که بهتر است. عرض کردم: روزی از قبل مقدر شده است. شاه گفت: کسیکه انگشت به (آنجای) دنیا کرده درویش نمی‌شه.

بعد از حضور شاه نزد وزرا رفتم.  ‏

شگفتا به جای اینکه از من از پیشرفت و توسعه صنایع کشورها بپرسند از من دعای ۴۰ تاس می‌خواستند. یا می‌پرسیدند کدام  کشور است که مردمانش نصف سگ و نصف آدم است

 سفرنامه حاجی سیاح محلاتی جلد دوم 


No comments:

Post a Comment