Thursday, January 05, 2023

میرزا آقاخان کرمانی - یک جلد کتاب از 24 کتاب بحارالانوار

 


ریشه معتقدات دینی ترس و بیم بود. نسبت به مظاهر طبیعی و ندانستن چگونگی آنها. پس انسان هر تغییري که در عوامل طبیعی رخ میداد آنرا نتیجهي ارادهي خدایان طبیعت میانگاشت. مثلا همین که آفتاب و ستارگان درخشیدن میگرفتند گمان میبرد که خدایان نسبت به وي بر سر لطف و مهربانی آمده اند. پس در برابر آنها اظهار سرور و اداي شکر معبود مینمود. و آنگاه که شب فرا میرسید یا ابر رخساره خورشید را مستور میداشت تصور میکرد که خدایان خشمگین شدهاند. پس دست به جانب آسمان دراز کرده به زاري میپرداخت. همین جا بود که براي جلب محبت و استرحام دیوان تصور عبادت پیدا شد. معتکف شدن در مغارهها و نخوردن غذا و ننوشیدن آب از جمله عبادات شد. بعدها قربانی نیز معمول گردید. اثر آن عبادات در تمام دورههاي بعد به جاي مانده چنانکه هم اکنون هنگام گرفتن آفتاب هندوان غسل میکنند مسلمانان نماز میگزارند، و آفتاب پرستان ساز مینوازند.
چون آن اوهامپرستی مخرب هستی و زندگانی و معاش آدمی شد، پیامبران برخاستند و ادیان تازه آوردند. این داعیان طبیعت در میان هر قوم ظهور یافتند و بر حسب اقتضاي آن عصر و احوال آن ملت سخن گفتند. در میان مردم وحشی قوانین سخت نهادند. در میان قوم متمدن احکام فلسفی و اخلاقی قرار دادند. در میان ملتی که موهومات غلبه داشتند اعتقاد به عالم طبیعت و ماده را پیش آوردند و در میان امت فاسد الاخلاق از روحانیت و تقدیس ملکوت سخن راندند. مثلا زرتشت از ایران برخاست و رسالتش این بود که مردم را از عقاید باطل مخرب هستی و ایمان به احکام آسمانی و بخت و طالع که زندگانی روزمره ملت را به فساد کشانیده بود برهاند. آن پیمبر فیلسوف فاعل خیر و شر را از هم جدا ساخت ولی هر دو را خالق و موثر در عالم وجود میدانست و جزر و مد جهان طبیعت و ماده را به کشاکش آن دو نیرو نسبت میداد. به هر حال وجه مشترك همه ادیان خدا تراشی بود و باورانیدن منطق و برهان در کار نبود.
در واقع علم و دانش و عقل و بینش هماره مخالف دین و کیش است خاصه در آن ملت که قانون شریعت بر وفق طبیعت ایشان نهاده نشده است. پس میزان و برهان ما در تصدیق مذهب و ادیان هر ملت این است که هرگاه کیشی موافق منش و موافق وضع معیشت ملتی تاسیس شود چه در تمدن و اخلاق و چه در علوم و ترقی اسباب پیشرفت آن ملت گردد آن کیش را دین بهین و آن مذهب را آیین متین دانیم.
میرزا آقاخان کرمانی

No comments:

Post a Comment