Friday, October 14, 2016

احمد کسروی - سینه و زنجیر زدن جز نشان دژخویی و بیابانی گری نیست



ميبايد از داستان گريه و روضه خوانی نيز جداگانه سخن رانيم. اين نيز زيانهای بسياری را در پی دارد. چنانكه گفتيم نخست از اين راه سودجويی سياسی می کرده اند، به کسی که ستم رسيده مردم دلهاشان سوزد و خواهان و ناخواهان،هواداری کزو نمايند. از اينرو سران شيعه از ستمديدگی حسين بن علی به پيشرفت کار خود می افزوده اند. شعرهايی خواندن و » ميبوده که سالی يكبار و دوبار به آن چيزی که هست در آن زمانها، کار تنها می پرداخته اند. « گريستن در زمان خود امامان بيش از اين سراغ نمی داريم. سپس در تاريخها می بينيم که در زمان خاندان بويه در بغداد روزهای عاشورا تكانی هم در شيعيان پديد می آمده و نمايشی ميرفته. پس از آن يادی در کتابها در اين باره نمی بينيم تا از زمان صفويا ن دوباره آغاز يافته است. ملا حسين کاشفی کتابی درباره نوشته بوده و کسانی در«روضه الشهداء »داستان کربلا بنام نشست ها از آن خوانده مردم را می گريانيده اند و همانا نام از همانجا پيدا شده است. « روضه خوان » گويا نخست نشستهای ساده ای از سوی مردم برپا ميشده. ولی سپس شاه و پيرامونيان او بكار برخاسته اند و توان گفت که در روزهای عاشورا برخی نمايشها از جمله شبيه سازی ميرفته است.
از آنزمان آگاهی کمتر است. ولی چون به زمان قاجاريان ميرسيم که نوشته های جهانگردان اروپايی در دستست می بينيم دستگاه بزرگی در ميان می بوده و در ايران و هندوستان و قفقاز و ديگر جاها در دوازده روز محرم، روضه خوانی های بسيار ميشده و سينه زنی و قمه زنی و شاه حسينی از همان زمانها شناخته می بوده. هرچه هست در زمان ما روضه خوانی و نمايشهای محرمی يك گرفتاری بزرگی برای ايرانيان گرديده و اين ميدان بی اندازه پهناور شده بود. در شهرهای بزرگ شماره روضه خوانها از دويست و سيصد گذشتی، و بسياری از آنان از آن راه، داراك اندوخته، توانگر بودندی. برخی نيز به دربار بستگی داشته لقبهايی از سلطان الذاکرين، ملك الذاکرين و مانند اينها يافتندی. درسراسر سال روضه خوانيها رفتی. اگر کسی درگذشتی و يا از سفر آمدی و يا عروسی کردی و يا خانه تازه خريدی و يا فرزندی پيدا کردی، در خانه خود روضه خوانانيدی. هر توانگری سالانه ده روز يا بيشتر نشست برپا کردی و درِ خانه اش را به روی مردم گشادی. کمتر نشست بودی که روضه ای خوانده نشود.
شيعی بافهم و باور، کسی بودی که اگر پدرش مرده به حسين گريد، اگر برادرش درگذشته ياد عباس برادر حسين کند، اگر پسر جوانی از دستش رفته علی اکبر را به ياد آورد، اگر عروسی کند روضه از عروسی قاسم خواناند. يك زن شيعی بايستی هميشه ياد از زينب و ام کلثوم کند و هر اندوهی که رخ دهد آنرا به کنار گزارده به اندوه خواهران و زنان حسين گريد. اين دستوری می علی الحسين فلبيك الباکون و بود که پيشوايانشان داده بودند و ليندب النادبون از آنسوی چون محرم رسيدی بسياری از مردم رخت سياه پوشيدندی و از همان روز نخستين در تيمچه ها و کاروانسراها و در خانه های مجتهدان و بزرگان دستگاه سوگواری درچيده شدی.در همه جا روضه خوانيها آغاز يافتی. بازار روضه خوانان بسيارگرم شده هريكی سوار اسب يا خر از اينجا درآمده به آنجا شتافتی.در هرجايی روضه خوانان همينكه يكی از منبر پايين آمدی آنديگری بالا رفتی.در همان هنگام از هر کويی دسته ای راه افتادی. سينه زنها،عربها، زنجيرزنان، هر گروهی دنبال ديگری را گرفته، درفشهای بسيار جلو انداخته، با طبل و شيپور (و يا بی آنها) نالان و مويان به راه افتادندی. در بازارها گرديده و به تيمچه ها و خانه های مجتهدان و بزرگان رفته بدينسان روز را به پايان رسانيدندی.هنگام شام در هر کويی و کوچه ای، دسته شاه حسينی راه افتادی. سپس نيز در هر مسجدی روضه خوانی رفتی.نيز درآمدی. شمر و يزيد و « شبيه » از روزهای هشتم يا نهم حسين و عباس و علي اکبر و قاسم و زين العابدين بيمار و زينب و ام کلثوم و سكينه به روي اسبها در بازارها گرديدندی. در تبريز روز نهم شير آوردندی که خود داستانی داشتی.
روز دهم يا عاشورا ديوانگی بالا گرفتی. از آغاز روز صددسته شاه حسينی راه افتادی. از هر کوی و کويچه قمه زنان با سرهای شكافته و کفنهای سفيد خون آلود بيرون آمدندی دردم قره آوردندی در اينروز ملايان « قفل به تنان » باغ در تبريز و تهران و بازرگانان و توانگران نيز خودداری ننموده با پاهای برهنه و سرهای باز، گِل به رو ماليده به جلو دسته ها افتادندی، به سرهاشان خاکستر و کاه ريختندی، کساني چندان گريستندی و به سر کوفتندی که از خود رفته افتادندی. بدينسان دسته های گوناگون از اينسو و از آنسو راه افتادندی و در بازارها بهم رسيدندی. انبوه زنان و مردان به تماشا ايستاده گريه کردندی. بسياری از قمه زنان به خودنمايی، چندان زدندی که افتاده از خود رفتندی و سالانه چند کس با اين آسيب درگذشتندی. گردانيدندی. يك « نخل » در بسياری از شهرها روز عاشورا ناميدندی. هر « نخل » چيز بسيار بزرگ و سنگينی از چوب ساخته کويی نخلی داشتی و در آن روز بيست و سی تن يا بيشتر به زيرش رفته آنرا برداشتندی و در کوچه ها گردانيدندی، و چون دونخل بهم رسيدی به يكديگر راه نداده به پيكار برخاستندی و سر وروی همديگر را خستندی. گاهی نيز خون ريختندی.
در شهرهايی که دو تيرگی حيدری و نعمتی از ميان نرفته بودهر ساله در روز عاشورا پيكار به ميان افتادی و سرها شكسته وتن ها کوفته شدی.
از اين نادانيها چندان بودی که اگر کسی بشمارد و داستان همه را بنويسد يك کتاب بزرگی باشد. اين نادانيها در ايران رواج می داشت تا رضا شاه پهلوی جلو گرفت که ده سال بيشتر، کم نشانی از اين نمايشها ديده شدی. ولی چنانكه می دانيم پس از رفتن او دولت به جلوگيری نمی کوشد و ملايان ميكوشند که بار ديگر آنها را رواج دهند و چنانكه مي شنويم در بسياری از شهرها آغاز يافته و در محرم همان نمايشها به ميان می آيد.
چنانكه گفتيم اين کارها زيانهايی را در پی ميداشت و اينك آنها را فهرست وار به کوتاهی می شماريم:
١. داستاني که هزار و سی صد سال پيش رخ داده به آن پرداختن و به گريه و سوگواری برخاستن از خرد رو گردانيدن و آن را لگدمال ساختنست. اينكه پنداشته اند که خدا از اين گريه و زاری خشنود گردد و پاداشها دهد نادانی ديگری از آنان می باشد. خدا از کاری خشنود گردد که بِخرُدانه باشد و سودی از آن برخيزد. گريه و مويه به يك داستان کهن هزار ساله چسودی تواند داد؟ …! چرا خدا به آن پاداش دهد؟…!
شگفتست که بازماندگان حسين خودشان پس از يكی دو سال، پيشآمد را فراموش ساختند و به زندگی پرداختند. چنانكه گفتيم علي بن الحسين با يزيد آشتی کرد و با او دوستي نمود. سكينه دختر حسين که به گفته روضه خوانان در ويرانه شام مرده است و باشد که شيعيان به اين مرگ او خروارها اشك ريخته اند، سالها پس از آن زيسته و زن مصعب بن زبير شده بود که سپس نيز زن عبدالملك بن مروان گرديد و با خوشيها زندگی بسر داد. ولی شيعيان پس از هزار و سيصد سال آن داستان را فراموش نمی کنند و آيا اين دليل روشنی به سبك مغزی و بی خردی يك مردمی شمرده نخواهد بود؟…!
٢. به سينه زدن، زنجير به تن کوفتن، گِل به رو ماليدن، خاك به سر ريختن، سر خود شكافتن، جُستن و افتادن، نعره ها کشيدن و اينگونه کارها جز نشان دْژخوی ی و بيابانيگری نيست. شيعيان اينها را هنری پنداشتندی و اگر در ميان تماشاچيان يك يا چند تن اروپايي بودی بنام خودنمايی، بيشتر کوفتندی و زدندی و بلندتر نعره ها کشيدندی. ولی راستی آنست که همين نادانيها و مانندهای آن دستاويز به دست اروپاييان داده که ايرانيان و ديگر شرقيان را شمارند و به زندگانی آزاد شاينده ندانند

برگرفته از کتاب بهائيگری، شيعيگری، صوفيگری؛ احمد
کسروی، انتشارات مهر، ژانويه ١٩٩٦