Tuesday, August 30, 2022

ارزیابی سیاست‌های نوسازی و دستاوردهای تجددخواهانه عباس میرزا

 


اصلاحات عباس میرزا

ارزیابی سیاست‌های نوسازی و دستاوردهای تجددخواهانه عباس میرزا

متن پیش رو تاریخ اجتماعی و سیاسی دوران قاجار نیست. هدف تدوین و ترویج زندگی‌نامه عباس میرزا هم نیست. مقصود ارزیابی سیاست‌های نوسازی و دستاوردهای تجدد خواهانه عباس میرزا (اصلاحات عباس میرزا در ایران) است؛ تاریخ سلطنت قاجار صرفا در جایگاه پس زمینه این تحولات محل بحث و توجه خواهد بود.

در تاریخ حکومت قاجار سه عباس میرزا داریم که اولین آن‌ها ولیعهد فتحعلی شاه بود که قبل از فوت پدر در گذشت، شهرت او به علت داشتن افکار روشنفکرانه و اعمال متجددانه، عباس میرزاهای دیگر را زیر سایه نگه داشت. عباس میرزای دوم برادر ناصرالدین شاه است که با ادعای ولیعهدی به دنبال تخت سلطنت می‌گشت؛ سومین عباس میرزا پسر عبدالحسین میرزا فرمانفرما (از نوادگان ولیعهد عباس میرزا) بود.

در سال ۱۱۶۸ شمسی فتحعلی شاه که خود هنوز ولیعهد آقا محمدخان بود، اطلاع یافت که خداوند فرزندی دیگر به او عطا کرده و باباخان نام این نورسیده را عباس گذاشت.

عباس فرزند چهارم فتحعلی شاه بود؛ در میان نود فرزند ذکور برای فتحعلی شاه به جز چند تن از آن‌ها مانند عباس میرزا و محمدعلی میرزا، باقی شایستگی و قابلیت چندانی نداشتند. فتحعلی شاه قاجار با وجود محمدعلی میرزا (دولتشاه)، پسر کوچکتر خود، عباس میرزا را به سال ۱۲۱۳ ه.ق (نزدیک به ۱۱۷۸ شمسی) به ولیعهدی انتخاب کرد.با این که نگرش روشنفکرانه‌ای که در عباس میرزا وجود داشت در محمد میرزا نبود اما دلیل انتخاب وی برای ادامه سلطنت چیز دیگری بود.


آغامحمدخان به بهانه اتحاد میان قوم‌های مختلف قاجار وصیت کرده بود که تاج و تخت پادشاهی به شاهزاده‌ای تعلق بگیرد که مادرش از قاجارها باشد. آغامحمدخان یکی از وزیران خود، میرزا عیسی قائم مقام (میرزا بزرگ) را که مردی شایسته و سیاستمداری برجسته بود را به پیشکاری عباس میرزا برگزید تا رمز و راز حکومت داری را به او بیاموزد و او را با دنیای سیاست آشنا کند.


عباس میرزا ضمن فراگرفتن امور نظامی در ایام فراغت به مطالعه کتب سودمند می‌پرداخت؛ عباس میرزا با فراگرفتن زبان‌های مختلف و همچنین اصول فلسفه جدید غرب خود را برای زندگی سیاسی نظامی آینده خود مهیا می‌ساخت.

اصلاحات حکومتی عباس میرزا

فتحعلی شاه پس از این که عباس میرزا را به مقام نایب السلطنه برگزید، او را فرماندار آذربایجان و تبریز را ولیعهدنشین شاهان قاجار ساخت. او که پس از ورود به تبریز متوجه بی‌نظمی در امور حکومتی و جمع آوری غیرمنصفانه مالیات‌ها شده بود، دستور داد تا فروش مقام‌های حکومتی را غدغن و خود افراد صالح و خوش رفتار را به حکمرانی منصوب کرد. همچنین میزان دقیق مالیات را تعیین نمود تا ریالی اضافه از مردم گرفته نشود.

عباس میرزا و تغییر سیاست‌های مذهبی حکومت قاجار

یکی دیگر از اصلاحات عباس میرزا در زمان حکمرانی بر آذربایجان این بود که دست بعضی روحانیون ریاکار را از امور مسلمین و کوتاه کرد و بنا به فرمان او هر شب جمعه، فقه‌های اهل علم و دانش در مساجد گردهم می‌آمدند و درباره احکام و کیفیت اجرای آن به مباحثه و مشاوره می‌پرداختند. شرکت شخص میرزا عیسی قائم مقام و گاهی نایب السلطنه رونق و جلوه مخصوصی به این مجالس می‌بخشید.


گام بلند اصلاحات عباس میرزا، اعزام دانشجو به بریتانیا

عباس میرزا در سال ۱۲۲۶ ه.ق (نزدیک به ۱۱۹۰ شمسی) دو دانشجو و در سال ۱۲۳۱ ه.ق (نزدیک به ۱۱۹۵ ش) پنج دانشجو برای آموزش نقاشی، پزشکی، شیمی، ساخت توپ و علوم به بریتانیا فرستاد. این جمع پس از چند سال اقامت و کسب علم به میهن بازگشتند و مؤسسات صنعتی و تولیدی ایجاد کردند.


مثلا کارخانه‌های ماهوت‌سازی (ماهوت: نوعی پارچه پشمی ضخیم و پرزدار) و پارچه بافی این پتانسیل را داشتند تا لباس مورد نیاز ارتش ایران را با کیفتی نسبتا خوب تأمین کنند؛ طولی نکشید که تحول صنایع در همه جای ایران روی داد و استفاده و واردات کالاهای خارجی محدود شد. علاوه بر این در دوران حیات این شاهزاده طرح ترجمه کتاب به زبان فارسی کلید خورد که بیشتر این کتب مربوط به مسائل نظامی می‌شدند.


قدم مهم اصلاحات عباس میرزا، از سرگیری فعالیت‌های عمرانی

نایب السلطنه علاوه بر مرتب سازی اوضاع چاپارخانه‌های آذربایجان دستور داد تا شهرهای مهمی چون اردبیل، خوی و مراغه از صورت‌های قبلی خود خارج شده و خیابان‌ها و عمارات دولتی به شکلی نوین احداث شوند؛ ضمنا فرمانی صادر کرد تا باغ‌های عمومی را در داخل شهر ایجاد کنند. عباس میرزا محل دارالسلطنه را به سبکی آبرومند و مجلل بنا کرد و چندین کاخ و عمارت پیرامون آن برپا نمود، این ساختمان‌ها با گذشت بیش از یک و نیم قرن هنوز محل بسیاری از ادارات دولتی هستند.

تحولات نظامی عباس میرزا

اوضاع قشون ایران قبل از اصلاحات:

در آن عصر سپاهیان ایران عبارت بودند از سواره نظام که از ایالت‌ها و ملاکین گرفته می‌شدند (سران قبایل موظف بودند تا به نسبت جمعیت نفرات، چهار پایان و یا وسایل جنگی برای ارتش فراهم کنند)؛ این سپاهیان که از ایل های مختلف گرد هم می‌آمدند کمتر تناسبی میانشان دیده می‌شد و دارای نظم، ترتیب و قوانین مشترکی نبودند؛ غالبا روحیاتی متعصب گونه داشتند که فقط به فرمان سر کرده و یا رئیس طایفه خویش عمل می‌کردند و این عرصه را برای فرمانده کل تنگ می‌کرد.

قسمت دیگر لشکریان ایران جمعی پیاده بودند که از افراد محلی و یا داوطلبین تشکیل می‌شدند. هزینه اداره این جمع از شهرهای معتبر گرفته می‌شد. اوضاع پیاده نظام رضایت بخش و قابل اطمینان نبود، گاه و بیگاه پراکنده و در ضرورت جنگ با زحمت فراوان گردهم می‌آمدند. مدت خدمت سربازان معلوم نبود و هر سرباز در سال ۳۰ تومان و افسران از ۴۰ تا ۵۰۰ تومان حقوق می‌گرفتند و از مالیات هم معاف بودند؛ روزی یک چهارم نان، سهمیه غذایی برای هر نفر بود. به هر دو سرباز یک رأس اسب تعلق می گرفت.


قشون ایران دارای ارزش جنگی و قدرت کافی برای نبرد نبودند؛ تفنگداران تنها به یک صف تیراندازی می‌کردند و سواران ترکمنی ارتش، هنوز از تیر و کمان برای نبرد بهره می‌برد. افراد عضو سواره نظام در جنگ نظام نمی‌گرفتند و هر طور که پیش می‌آمد برای تاخت و تاز آمده می‌شدند و تفنگ‌ها که در برابر گلوله مقاومت نداشتند، گاها می‌ترکیدند! هزینه نعل بندی اسب‌ها نیزبه عهده سوار بود.


دسته‌ای از ارتش ایران را سوارانی مخصوص شکل می‌دادند که به آن‌ها «غلامان شاهی» می‌گفتند؛ در واقع آن‌ها گارد ویژه شاهنشاهی بودند که تحت فرماندهی شاه وقت قرار داشتند. این جمع چهار هزار نفره که از فرزندان بزرگان تشکیل می‌شد با اسلحه، اسب، لباس و جیره و مواجب بهتر خود را از سایر ارتش متمایز کرده بود.


عباس میرزا در ابتدای اصلاحات شیوه قدیمی سربازگیری را ملغی کرد و فرمانی صادر کرد تا مردم داوطلب برای اجرای ارتش نوین خود را معرفی نمایند، به واجدین شرایط نیز جیره و مواجب کافی تعلق می‌گرفت. این فرمان‌ها به وسیله حکام ولایات به گوش مردم می‌رسید.


عباس میرزا ضمن استخدام معلمین خارجی برای تعلیم داوطلبین روابط خوبی با صدراعظم اتریش برقرار کرد و نمونه‌هایی از سلاح‌های آن کشور که در امور نظامی به کشورهای دیگر اروپایی برتری داشت را در  سال ۱۸۱۹ میلادی به ایران وارد کرد (او حتی درخواست کمک سیاسی از اتریشی‌ها را داشت تا ایرانیان را در برابر روسیه و انگلستان حمایت کنند)؛ او تعدادی متخصص انگلیسی و فرانسوی استخدام کرد تا از روی نمونه‌های اتریشی شروع به تولید اسلحه کنند؛ تا آماده شدن سلاح‌های تولید داخل، از این جهت که سپاهیان زودتر به صلاح‌های مدرن تجهیز شوند شش هزار قبضه تفنگ از انگلستان وارد کرد.


در خلال تولید اسلحه کارخانه‌های باروت‌سازی دایر شد. عباس میرزا با تشویق یکی از افسرانی که همراه هیئت اعزامی ناپلئون از فرانسه به ایران آمده بود، در شهر اصفهان کارخانه توپسازی تأسیس نمود؛ گلوله‌های توپی که تا پیش از این در ایران معمول بود توپ‌هایی بود که نادرشاه افشار به غنیمت گرفته بود، این توپ‌ها با صد نفر کار می‌کرد و به بیست نفر برای تیراندازی احتیاج داشت، اما توپ‌های جدید با پنج نفر به کار می‌افتاد.

عباس میرزا تعدادی از جوانان با تحصیلات نسبی را مشغول تحصیل علم ساخت قلعه نزد فرانسوی‌ها کرد و پس از چند ماه که این افراد علوم لازم را آموختند به فرمان عباس میرزا در شهرهای مهم آذربایجان شروع به ساخت قلعه‌های نظامی کردند. نمونه‌هایی از این قلعه‌ها در عباس آباد و نخجوان باقی است.


ترک اعتیاد نظامیان یکی از برترین اصلاحات عباس میرزا

از جمله اقدامات اصلاحی دیگر نایب السلطنه در ارتش وادار ساختن افسران ارشد به ترک اعتیاد به قلیان بود. او که پی برده بود اعتیاد به قلیان علاوه بر زیان‌هایی برای سلامتی باعث اتلاف وقت افسران و گاها حریق در اردوگاه می‌شود، پس از این که خود این عادت را ترک کرد با این توجیه که استعمال دخانیات ممکن است کار بدی نباشد، اما در کشور ما به قدری افراط می‌کنند که اغلب امور مهم را به فراموش می‌سپارند افسران را از مصرف دخانیات نهی کرد.


موانع اصلاحات نظامی دوران عباس میرزا

از قراری که لازمه اصلاحات نظامی ارتباط با خارج از ایران بود، سنتی‌گرایان افراطی آن را شرک و گناهی بزرگ بر شماردند؛ از همین رو عباس میرزا کلاس‌های درس نظامی با اساتید روس (این افسران ارتش روس به دلایلی از ارتش فرار و به ایران پناهنده شده بودند!) که ابتدا آن‌ها را برای آموزش سپاهیان جدید استخدام کرده بود را با یک جمع بیست نفره شروع و در محلی خلوت این جلسات را برگزار می‌کرد تا از نظر منتقدین پنهان بماند.

ارتش ایران بعد از اصلاحات عباس میرزا

مجموع نیروی نظامی ایران بعد از اصلاحات عبارت بود از شصت هزار نفر پیاده نظام، صد و چهل هزار نفر سواره نظام و دو هزار و پانصد توپچی؛ سربازان ملبس به یونیفرم مشترک شامل: نیم تنهای آبی رنگ، شلواری سفید و گشاد، چکمه و کلاهی از پوست گوسفند (برخی از سربازان این کلاه را با یک پر می‌آراستند که در اصطلاح آن زمان به آن پر «پل» گفته می‌شد) شده بودند.

سربازان سپاه پیاده نظام دوازده فوج و هر فوج هزار نفر بود. عباس میرزا فوجی از توپچیان سواره تشکیل داد که می‌توانستند بیست فروند توپ را در میدان جنگ حرکت دهند. سربازان در دو ماه اول هر سال احضار و پس از چهار ماه، اول پاییز مرخص می‌شدند؛ لشکریان بعد از حضور و غیاب حقوق سالیانه خود را دریافت می‌کردند. عباس میرزا گاها مجبور می‌شد برای اخذ پول لازم برای جیره و مواجب لشکریان از پدر، متوسل به حیله و نیرنگ شود.

  مجله دانستنی‌ها همشهری 


No comments:

Post a Comment