Wednesday, July 22, 2020

دهخدا - شما کار کنید و زحمت بکشید و بدهید ما بخوریم



نه نه!هان-این زمین روی چیه؟ روی شاخ گاو. گاو روی چیه/ روی ماهی. ماهی روی چیه؟روی آب.آب روی چیه؟ وای وای !الهی رودت بِبُره،چقدر حرف می زنی حوصلم سر رفت.
آفتابه لگن شش دست شام و ناهار هیچی! گفت نخور،عسل و خربزه با هم نمی سازند!نشنید و خورد.یک ساعت دیگر یارو را دید؛مثل مار به خودش می پیچید. گفت : نگفتم نخور! این دو تا با هم نمی سازند.گفت: حالا که این دوتا خوب با هم ساخته اند که من یکی را از میان بردارند .

من می خوام اولیای دولت را به عسل و روسای ملت را به خربزه تشبیه کنم. اگر وزارت علوم بگوید توهین است،حاضرم دویست و پنجاه حدیث در فضیلت خربزهو یکصد و چهلو نه حدیث در فضیلت عسل شاهد بگذارانم.
صاحبان این جور خیالات را فرهنگی ها ((آنارشیست))و مسلمان ها ((خوارج)) می گویند. اما شما را به خدا حالا دست خونی نچسبید یخهء من. خدا پدرتان را بیامرزد من هر چه باشم آنارشیست و خوارج نیستم .
من هیچ وقت نمی گویم برای ما بزرگتر لازم نیست، میان حیوانات خدا هم شیر پادشاه درندگان است و به عبارت صریح شیخ سعدی، سیاه گوش هم رئیس الوزرا است و بلکه درازگوش هم رئیس کشیک خانه می باشد.
میا میوه ها هم گلابی شاه میوه است و کلم هم شاید یک چیزی باشد واگر مشروطه هم به نباتات سرایت کرده باشد که سیب زمینی لابد...(چه عرض کنم که خدا را خوش بیاید)، باری برویم سر مطلب: من هیچ وقت نمی گویم اشرف مخلوقا ت از حیوانات و نبات هم پست تر است. من هیچ وقت نمی گویم خر و گاو رئیس و بزرگتر داشته باشند و ما اشرف مخلوقات را دهنه مان را بزنند به سر خودمان.
من درست الان یادم هست،که خدا بیامورز خاله فاطیم هر وقت ما بچه ها بعد از پدر خدا بیامرزم شیطانی می کردیم و خانه را سر می گرفتیم، می گفت الهی!هیچ خانه ای بی بزرگتر نباشد.
بزرگتر لازم است، رئیس لازم است،آقا لازم است، رئیس ملتی هم لازم است،رئیس دولتی هم لازم است. اما تا وقتی که این دوتا با هم نسازند که ما یکی را از میا ن بردارند .
این را هیچ کس نمی تواند انکار کند، که ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر،امیر،سپهسالار،سردار،امیر نویان،امیر تومان،سرهنگ،سرتیپ،سلطان ،یاور،میر پنجه،سفیر کبیر،شارژدافر،گنیسه،یوز باشی،ده با شیو پنجه باشی داریم. گذشته از این ها باز ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت(خدا برکت بدهد)شش کرور و چهار صدو پنجا ه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر آیت الله،حجة الاسلام،مجتهد،مجاز ، امام جمعه، شیخ الاسلام ،سید ، سند،شیخ،ملا، آخوند،قطب،مرشد،خلیفه،پیر،دلیل و پیش نماز داریم.زیاده بر این ها اگر خدا بگذارد این آخری ها هم قریب به دو سه هزار نفر وکیل مجلس،وکیل انجمن ،وکیل بدلیه،منشی و دفتردار و غیره داریم. همه ء این طبقاطی که عرض شد،دو قسم بیشتر نیستند:یک دسته روسای ملت و یکدسته اولیای دولتند،ولی هر دو دسته یک مقصود بیشتر ندارند و می گویند شما کار کنید و زحمت بکشید و آفتاب و سرما بخورید و لخت و عرو بگردید و گرسنه و تشنه زندگی کنی و بدهید ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم. ما چه حرفی داریم فیضشان قبول،خدا بهشان توفیق بدهد،راستی راستی هم اگر این ها نباشند سنگ روی سنگ بند نمی گیرد.آدم آدم را می خورد،تمدن و تربیت و بزرگی و کوچکی از میان می رود. البته وجود این ها کم یا زیاد برای ما لازم است، اما تا کی؟ به گمان من تا وقتی این دوتا با هم نسازند که ما یکی را از میان بردارند.
من نمی گویم ملت ایران یک روز اول ملت دنیا بود و امروز به واسطهء خدمات همین روءسا،ننگ عصر حاضرست. من نمی گویم سرحّد ایران یک وقتی از پشت دیوار چین تا ساحل رود ((دانوب)) ممتد می شد و امروز به واسطهء زحمات همین روءسا اگر در تمام طول و عرض ایران دو تا موش دعوا کنند،سر یکی به دیوار خواهد خورد. من نمی گویم با این همه رئیس و بزرگتر که همه حافظ و نگاهبان ما هستند،پریروز هجده شهر ما ،باج سبیل روس ها شد و پس فردا هم مثل گوشت قربانیسه قسمت می شود.من نمی گویم که سالهای سال است که فرنگستان رنگ ((وبا))و ((طاعون)) را ندیده و ما چرا هر یک سال در میان باید یک کرور از کارکن مملکت؛یعنی جوانمرد ها و جوانه زن های خودمان را به دست خودمان به گور کنیم! من نمی گویم در این چند قرن آخری،هر دولتی برای خودش دست و پایی کرده، توسعه به خاک خودش داده، مستعمراتی ترتیب نموده و ما این همه رئیس و بزرگتر و آقا به حفظ مملکت خودمان هم موفق نشدیم.بله همه ی این ها را نمی گویم . برای اینکه می دانم برگشت همه ء این ها به قضا و قدر ست.
اما ای انصاف دار ها! والله!نزدیک است یخه ی خودم را پاره کنم. نزدیک است،کفر و کافر بشنوم،نزدیک است چشم هایم را بگذارم روی هم و دهنم را باز کنم و بگویم که اگر کارهای ما راباید همه اش را تقدیر درست کند، امورات ما را باید باطن و شریعت اصلاح کند و اعمال ما را دست غیبی به نظام بیندازد،پس شما میلیون ها رئیس، آقا،بزرگتر،از جان ما بیچاره ها چه می خواهید؟ پس شما کرور ها سردار و سپهسالارو خان ما را دم کوره ءخورشید کباب می کنید؟پس شما چرا مثل زالو به تن ما چسبیده اید و خون ما را به این سمجی می مکید؟
گیرم و سلم شما پول ندارید که سد اهواز راببندید. شما قوه ندارید که قشون برای حفظ سر حدات بفرستید. شما نمی توانید در مملکت بکشید، اما والله!بالله!به سی جزء کلام الله شما آنقدر قدرت دارید که شیخ محمود امامزاده جعفری را از ورامین به طهران بخوانید،شما آنقدر قوّت دارید که صد نفر سرباز برای حفظ نظم یزد و خونخواهی قاتلسید رضای داروغه و پس گرفتن هفصد تومان تاوان قماراجزاء عدل الدوله از حجة الاسلام و ملاذالانام میرزا علیرضایصدر العلمای یزدی اطال الله ایام افاداته به یزد بفرستید. شما می توانید با پانصد نفر سوار، میر هاشم را از سلطنت مملکت آذربایجان خلع کنید. حالا که نمی کنید،من هم حق دارم بگویم شما دو دسته مثل عسل و خربزه با هم ساخته اید که ما ملت بیچاره را از میان بردارید و وزیر علوم ابداً نمی تواند به من اعتراضی کند.
من دویست و پنجاه حدیث در فضیلت خربزه و یکصدو چهل و نه حدیث در فضیلت عسل در خاطر دارم و در هر وزارتخانه ای شاهد می گذرانم،می گویید نه!این گوی و میدان، بگرد تا بگردیم.
دهخدا

No comments:

Post a Comment