Monday, June 29, 2020

خاطره ای از احمد کسروی



زمانیکه خردسال میبودم بارها شنیده بودم در کربلا مرغی هست آشکاره می گوید:
حسین کشته شد
در مشهد بارها دیده شده دو سه تن خودشان سنگی را غلطانیده به صحن آورده و آنگاه گفته اند:
این سنگ خودش آمده است؟
در سال 1307 خورشیدی که یک ماه در مشهد میزیستم بارها این بازی را دیدم . روزی پرسیدم این سنگ خودش آمده است
پاسخ دادند: آری خودش به زیارت آمده. خیلی سنگها می آیند
گفتم از کدام در آمد؟
آیا به زمین می غلطید یا هوا میپرید؟
ایشان چنین گفت ما ندیدیم . اینجا دیدیم به زیارت آمده .
چون ژاندارمی در پشت سرم می ایستاد چنین پاسخی دادند و گرنه رفتار دیگری کردندی.
( پدرم را در می آوردند)

.‬‬

No comments:

Post a Comment