Friday, August 23, 2019

هزار شعر سپید - شعر دوم و سوم



و شلاقها فرود می آمدند
سوزان و سخت و عاصی و بیرحم
با زوزه هایی تاریک
در هزار توی خاموشی
و انجماد فراموشی

نام خدای مرا بر لب داشتند
 و مقدسات مرا
و من از وحشتی ناخودآگاه
از پس سالها در اعماق دخمه ها
در خویش لرزیدم


 

No comments:

Post a Comment