Friday, November 08, 2019

کتاب هایی که در زندان جمهوری اسلامی خواندم



روی عکس کلیک کنید


سال 1363 مرا به علت اینکه زندانیان را تحریک و تهییج می کردم  انداختند به بند 4 زندان سپاه بابل که در آنزمان توده ای ها بودند تا مرا به وسیله آنتن هایشان بهتر کنترل کنند.
در آن بند بر خلاف بندهای دیگر کتابهای خوبی وجود داشت از جمله کتاب چند جلدی نگاهی به تاریخ جهان که نهرو با زبانی ساده و دلنشین در زندان نوشته بود و من شروع کردم به خواندن ، خیلی به دلم چسبید ، برای همین دوبار آن را خواندم.
قسمت هایی از کتاب:
در زندان عادت غریبی پیدا کرده ام ،یکی از آنها این است که عادت کرده ام صبح ها خیلی زود حتی زودتر از سپیده بیدار شوم.این عادت از تابستان گذشته برایم پیدا شد زیرا خوشم می آمد که دمیدن سپیده را تماشا کنم و ببینم چگونه سپیدی صبح به تدریج ستاره ها را از میان می برد و خاموش می سازد.
آیا هرگز مهتاب پیش از سپیده صبح را دیده ای که چگونه نور آن آهسته آهسته به روشنایی روز مبدل می شود؟من اغلب این کشاکش و مبارزه میان مهتاب و سپیده را تماشا کرده ام که همیشه در آن سپیده پیروز می گردد.در آن روشنایی نیمرنگ و شگفت انگیز صبحگاهی ،وقتی می رسد که در مدت چند لحظه نمی توان تشخیص داد که آیا روشنایی و نور از آن مهتاب است یا مال روزی که فرا می رسد و بر می آید و بعد تقریبا به طور ناگهانی یقیین می کنی که نور پیروز مال روز است و ماه که در این مبارزه شکست یافته است با رنگ پریده عقب می نشیند و خود را کنار می کشد.
************
دخترم واقعا چیزی عجیبی است با وجود اینکه دائما ثروت بیشتری تولید شده است فقیران همچنان فقیر باقی مانده اند.در برخی کشورها وضع فقیران کمی بهتر شده و پیشرفت کرده است.اما در مقایسه با میزان ثروت تازه ای که در دنیا فراهم شده است این پیشرفت ها را می توان ناچیز شمرد.به آسانی می توان دید که قسمت عمده ثروت و دارایی ها کجا می رود. ثروت به دست کسانی می رود که معمولا سازمان دهنده و کارفرما هستند.می توانی ببینی که از هر محصولی که به دست می اید سهم عمده و اصلی را برای خودشان بر می دارند.
عجیب تر انکه در اجتماع طبقه ای به وجود امده که عقیده دارند خودشان نباید هیچ کاری انجام دهند و در عین حال باید از محصول کار دیگران سهم بیشتری را برداشت کنند این طبقه خود را خیلی محترم می شمارد .
ایا تعجب اور نیست که دهقانان مزرعه ها و کارگران کارخانه ها فقیر هستند در حالی که انها خوراک و ثروت دنیا را فراهم می سازند؟
ما از به دست اوردن آزادی برای کشورمان صحبت می کنیم اما اگر ازادی نتواند به این وضع اشفته و نامعقول پایان دهد چه فایده ای خواهد داشت؟
***************
همانطور که هر شاگرد مدرسه ای می داند مذاهب موجب اختلافات ،تصادمات و منازعات بسیار شدید شده اند.اما بسیار جالب است که می بینیم مذاهب جهان چگونه آغاز شده اند و آنها را بایکدیگر مقایسه کنیم.
در مذاهب مختلف آنقدر چیزهای شبیه به هم فراوان هست و در تعلیمات آنها به قدری چیزهای مشابه وجود دارد که انسان به تعجب می افتد و از خود می پرسد که با وجود این همه شباهت ها و قدر مشترک ها چرا مردم انقدر ابله هستند که به خاطر جزئیات و چیزهای بی اهمیت با یکدیگر به نزاع می پردازند اما معمولا تعلیمات اولیه مذاهب تغییر یافته و چیزهای دیگری به آن اضافه شده است که شکل آنها را به کلی عوض کرده است به طوری که حتی شناختن صورت اصا آنها هم دشوار است . به جای معلمان و راهنماییان اولیه ،مردمان تنگ نظر متعصب و کوته فکر نشسته اند که نسبت به عقاید دیگران هیچگونه تحمل و بردباری ندارند.
چه بسیار مذاهب که الت دست سیاست ها شده است .
سیاست رم قدیم این بود که خرافات را میان مردم رواج دهد تا از آن بهره مند گردد به عبارت دیگر مردم را مورد بهره کشی و استعمار قرار دهد زیرا وقتی که مردم نادان و خرافاتی هستند خیلی آسان تر می توان بر آنها مسلط شد.
اشراف رومی به فلسفه می پرداختند و خود را با آن سرگرم می ساختند اما چیزی را که برای خودشان خوب می دانستند برای توده های مردم خوب نمی شمردند ، آنها اجازه نمی دادند و صلاح نمی دانستند که توده های مردم به مسائل فکری و فلسفی بپردازند.
***************
سقراط فیلسوفی بود که همواره حقیقت را می جست . تنها چیزی که برای او ارزش داشت دانش و معرفت واقعی بودو درباره موضع ها و مسائل دشوار با دوستان و آشنایان به مباحثه و سوال و جواب می پرداخت به طوری که حقیقت از میان این گفتگوها و مباحثات بیرون می امد و اشکار می شد.
بدیهی است دولت ها همچنین اشخاصی را که در صدد کشف حقیقت هستند را دوست ندارند.آنها از جستجوی حقیقت خوششان نمی آید . دولت آتن سقراط را محکوم به مرگ کرد.آنها به سقراط گفتند اگر از روش خود دست بردارد او را رها خواند ساخت. اما سقراط نپذیرفت و و نوشیدن جام زهر را بر انچه که می اندیشید وظیفه اش است ترجیح داد.
سقراط در هنگام مرگ خود به آتنی ها چنین گفت:
ای آتنی ها اگر پیشنهاد می کنید که در برابر صرفنظر کردن از جستجوی حقیقت مرا ازاد می سازید می گویم از شما متشکرم اما به جای انکه به حرف شما گوش دهم از خدایی پیروی می کنم که معتقدم که مرا مامور انجام چنین وظیفه ای کرده است . تا وقتی جان در سینه دارم از این فلسفه دست نخواهم کشید.ایا شرم ندارید که دل خود را با ثروت و مقامات ظاهری مشغول داشته اید و نمی خواهید روح خود را بهتر سازید؟
من نمی دانم که مرگ چیست ممکن است چیز خوبی باشد و من از ان بیمی ندارم اما می دانم که گریختن از وظیفه ای که شخص عهده دار است چیز بدی است و من چیزی را که ممکن است خوب باشد بر انچه که مسلما می دانم بد است ترجیح می دهم.
***************
من بارها از آسیا و اروپا صحبت کرده ام و می کنم اما این ها جز اسامی و اصطلاحات جغرافیایی چیزی بیش نیستند . مسائلی که در برابر ما مطرح است مسائل مربوط به اسیا و اروپا نیست بلکه مسائلی است که به کل جهان و جامعه بشری مربوط است.حل این مسائل به معنی آن است که فقر ،احتیاج و تیره روزی از همه جا بر افتد.ممکن است که برقراری چنین وضعی خیلی طول بکشد اما باید در هر حال همیشه این هدف را در نظر داشته باشیم و چیزی کمتر از آن نخواهیم فقط در چنین صورتی است که فرهنگ و تمدنی بر اساس برابری خواهیم داشت و دیگر هیچ کشور و هیچ طبقه ای دیگران را مورد استثمار و بهره کشی قرار نخواهد داد.یک چنین اجتماعی آفریننده و خلاق و مثبت خواهد بود و خود را با موقعیت ها و مقتضیات متغییر و مختلف منطبق خواهد ساخت و بنیان خویش را برهمکاری اعضای خود استوار خواهد کرد.عاقبت باید چنین اجتماعی در سراسر جهان بسط و گسترش یابد.
***************
دوران جنگ های صلیبی در اروپا دوران رواج اعتقاد و ایمان و تمایلات مذهبی بود و مردم می کوشیدند که از دشواری و ناگواری زندگی روزانه اشان به دامان این اعتقادات و امید های مذهبی پناهنده شوند . در آن دوران علوم رواج نداشت دانش و آموزش و سواد بسیار محدود بود زیرا اعتقادات مذهبی با علم و دانش زیاد سازگاری ندارند . علم و دانش مردم را به تفکر وادار می سازند در صورتی که تردید سوال و پرس و جو برای اعتقادات مذهبی همراهان خوب و مناسبی نیستند . راه علم راه تحقیق و تردید و آزمایش است که با راه اعتقاد و ایمان که قبول بی چون و چرا است منافات دارد. 



.

چه بسیار که مذ هب  آلت دست  سیاست ها شده  و برای خدمت به امپریالیسم و استعمار به کار رفته است . چه بسیار حاکمانی  که به وسیله رواج  خرافات مذهبی مردم  را مورد بهره کشی  و استثمار قرار داده اند  زیرا بر مردم نادان و خرافاتی آسانتر می توان مسلط شد . 

 ماکیاولی ایتالیائی  در کتاب خود می نویسد  مذهب برای حکومت بسیار لازم است  و حتی ممکن است  وظیفه یک حکمران  آن باشد که  از مذهبی هواداری و حمایت کند  در حالی که خودش  به دروغ و بیهوده بودن  آن اعتقاد داشته باشد .  در زمان های اخیر  در موارد بی   شمار  امپریالیسم و استعمار در زیر ردای  مذهب پیش می رفته است  و تعجب آور  نیست که کارل ماکس  نوشته است مذهب افیون توده هاست . 


 -- مردمان می آیند و می روند  دولتها و امپراطوریها  هر یک مدتی بر آنها حکومت می کنند  و بعد نابود می شوند  و به آغوش گذشته ها می روند  اما سنت ها  و آداب و رسوم  دوام پیدا می کنند  و نسل اندر نسل مردم به دنبال هم آنها را می پذیرند و اجرا می کنند .  سنت ها اغلب چیزهای بسیار خوبی در خود دارند  اما گاهی هم بصورت یک زنجیر سنگین و هولناک  در می آیند که پیشرفت ما را به جلو دشوار می سازند . 


-- جای هیچ تردید نیست که  بنیانگذاران مذاهب بزرگ  از زمره بزرگترین  و نجیب ترین  مردانی هستند  که در دنیا به وجود آمده اند  اما پیروان آنها  و کسانی که بعد ها  پس از ایشان  آمده اند  اغلب از بزرگی و نیکی به دور بوده اند . ما اغلب در تاریخ می بینیم  که مذهب هرچند که  برای تکامل ما  و بهتر ساختن ما  و نجیبانه تر شدن رفتار ما  بوده است اما بعضی از آنها   عملا مردم را به صورت  حیوانات پست در آورده است و به جای آنکه در مردم روشن بینی  به وجود آورد  اغلب آنها را در تیرگی  نگاه داشته است . به جای آنکه وسعت ذهن و فکر در آنها ایجاد کند  اغلب موجب تنگ فکری و کوته نظری و تحمل نکردن دیگران شده است .  با کمک مذهب  کارها و چیزهای بسیار عالی  و بزرگ انجام گرفته ، اما به نام مذهب نیز هزاران هزار و ملیونها نفوس بشری کشته شده اند  و جنایات مهیب  و تصور نا پذیر  صورت گرفته است .
(  به  وسیله مذهب  فرهنگها و تمدنهای  بسیاری را از بین برده اند  کتابها و کتابخانه های بسیاری را به آتش کشیده اند چه بسیار  اقوام متمدنی را  به بردگی برده اند  چه بسیار زنان و دختران که به همین وسیله برای بیگانگان مباه شده اند  و چه ثروتها و مالها که در پرتو مذاهب به تاراج رفته اند .  )  
 عده ای به امید اینکه  پس از مرگ به بهشت بروند مذهب را دنبال می کنند و بعضی مراسم و اعمال را انجام می دهند . مسلما این افراد  و کودکانی که به امید دریافت نقل و شیرینی کاری را انجام می دهند  تفاوتی وجود ندارد .


 پیروان مذاهب هر یک چیزی می گویند ف یکی میگوید که چنین باید بود و دیگری می گوید که چنان و اغلب هر یک از آنها دیگری را ابله  و بد کار  و کافر می شماردۀ آیا کدام یک حق دارند و چه چیز صحیح است  و چه نادرست و نا بجا است  که با یقین و به ط.ور قطع  در باره چنین مسائلی  صحبت کرد و به خاطر اختلاف .و اثبات خود بر سر یکدیگر کوبید .
 تمام تاریخ از شرح فشارها  و اجبارها و جنگهای مذهبی  پر است  شاید به نام خدا و مذهب  بیش از هر نام دیگر  خونریزی شده است  و در واقع بسیار  شگفت انگیز است  اگر کسی آنقدر ابله باشد که تصور کند  مذهب و اعتقاد را می توا ن با نوک شمشیر  یا سر نیزه در حلق کسی فرو کرد .

************
ایران نیز مسخر اعراب گردید اما اعراب نتوانستند مردم ایران را به خود شبیه سازند و مانند سوریه و مصر در خود تحلیل برند. نژاد ایرانی از شاخه‌های بزرگ و قدیمی آریایی بود و با نژاد سامی عرب‌ها تفاوت بسیار داشت. به‌این جهت نژاد‌ها از هم جدا ماندند و نژاد ایرانی هم هم‌چنان محفوظ ماند.» .

No comments:

Post a Comment