Saturday, October 31, 2015

اگر تو ثروتمند باشی



اگر تو ثروتمند باشی، سرما یک نوع تفریح می شود تا پالتو پوست بخری، خودت را گرم کنی و به اسکی بروی، اگر فقیر باشی، برعکس، سرما بدبختی می شود و آن وقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف متنفر باشی. کودک من! تساوی تنها در آن جایی که تو هستی وجود دارد، مثل آزادی. ما تنها توی رحم برابر هستیم.

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد/ اوریانا فالاچی


اوریانا فالاچی را مجبور کردند در دیدار با خمینی چادر بر سرش کند



Thursday, October 29, 2015

در ایران اسید می پاشند در خارج ، گل سرخ به دختران و پسران کافر غربی می دهند



شارلاتان تر از جمهوری اسلامی ، رژیمی در جهان پیدا نمی کنید . رژیمی که در زن ستیزی و سرکوب آزادی و کشتار دگراندیشان در جهان مثل و مانند ندارد . پایش به خارج که میرسد چهره زشتش را می پوشاند و با گل سرخ برای دعوت کافران از خدا بیخبر! ؟ گل به آنها هدیه میدهد آنهم گل سرخ .
براستی اگر  همین جوانان  همین عمل را در ایران اسلامی انجام میدادند ، آخوندها چه جار و جنجالها و قشقرقی که بپا نمی کردند و ائمه جمعه حتی بعد از دستگیری آنها خشتک های خود را پاره پوره و  مقامات قضایی حکم اعدام برای آنها صادر میکردند .


ایرنا - برای نخستین بار در ایتالیا دانشجویان ایرانی با هدف روشنگری و آشنایی غیر مسلمانان با امام حسین، از دلائل برگزاری راهپیمایی روز عاشورا وعلت زنده نگه  داشتن این واقعه مهم، به توزیع بروشورهای طراحی شده و گل پرداختند . 



Saturday, October 24, 2015

خاطره ای از دوران کودکی در ماه محرم




 در زمان شاه ، ماه محرم که میشد حوالی شب  ، بچه های هم سن و سال دبستانی دور هم جمع میشدیم و میرفتیم در خانه های مردم سینه میزدیم و آنها را می گریاندیم  . خانواده ها هم  بعد از ذکر مصیبت امام حسین و گریز زدن به واقعه کربلا به ما پول میدادند و دعایمان می کردند . 
 تا زمانی که غذای نذری را بعد از تمام شدن سخنان آخوند در مسجد میدادند ،  به کارمان ادامه میدادیم . پول خوبی به ما میرسید . البته پولها عادلانه تقسیم نمی شد و 90 درصدش را مداح و صندوق دار که از بچه های محله و سنشان بیشتر بود کش میرفتند . با اینچنین راضی بودیم و صفا میکردیم .
یکی از شب های محرم ناگاه مداح مریض شد و بچه ها بعد از شور و مشورت مرا انتخاب کردند که مصیبت بخوانم . هر چه دلیل آوردم انها   قبول نکردند و دو پایشان در یک کفش کردند و اصرار  . من هم که مصیبت امام حسین بلد نبودم شال سبزی به کمر بستم و شروع کردم با لحن روضه خوانها البته به شکل خنده دار  به خواندن اشعاری که در کتاب دبستان حفظ کرده بودم مثل :

نبيني باغبان چون گل بکارد
 چه مايه غم خورد تا گل برآرد.
 به روز و شب بود بي صبر و بي خواب
 گهي پيرايد او را گه دهد آب
 گهي از بهر او خوابش رميده. 
گهي خارش به دست او خلیده 

یا حتی خواندن ترانه هایی از آغاسی را  که در آن زمان ورد زبانها بود :

دل شده یه کاسه ی خون  
به لبم داغ جنون.
 به کنارم تو بمون
 مرو با دیگری
. اومده دیوونه ی تو
 به در خونه ی تو.
 مرو با دیگری.
 یار دگر داری اگر بی خبر، وای من.
 تا به لبت بوسه دهد 

خانواده ها هم در ایوان خانه جمع میشدند و در اندوه از دست دادن ابوالفضل یا علی اصغر حسین  مثل ابر بهار گریه میکردند و چه اشکها که نمی ریختند .
در همان دوران بود که نخستین پوسته های جهل و خرافات در ذهنم شکسته شد و فهمیدم برای مردم اهمیتی ندارد که چه چیزی را میخوانی بلکه به سبب داده های ذهنی تاریخی که بصورت موروثی به آنها رسیده است شروع به آه و ناله میکنند و سر و سینه میزنند .
مادر بزرگم هم که یادش بخیر ، در هر ماه 3 بار قرآن را تمام میکرد بدون آنکه حتی معنی بسم الله را بداند . 

شنیدن روضه های صدمن یک غاز به مردم آرامش کذایی می داد و پولی را هم که از بابت روضه خوانی میدادند با دل و جان تقدیم ما بچه های ده تا 14 ساله میکردند . بچه هایی که به جهل و نادانی و ریش بزرگترها می خندیدند .


ایرانی ها مردم عجیبی هستند






حق خود را باید از حلقومشان بیرون کشید





حق خود را باید از حلقومشان بیرون کشید
خط آتش بین خود با دشمنان دون کشید
گرگهای شرزه خونخوار را با خشم سرخ
بی مهابا در میان لجه های خون کشید
خنجری از پشت ، تیری روبرو بر سینه اش
عاشقی مانند تندر نعره ای گلگون کشید :
بر صلیبش عشق را اعماق شبهای سیاه
در دم آخر به لبخندی به لب مجنون کشید
ای بلوچها ، آذری ها ، کردها ، ایرانیان
بانگ آزادی که باید در شب افیون کشید
تا بکی جور و ستم تا کی که زنجیر است و بند
نعره از قعر جگر باید همین اکنون کشید
میهن ما مهد شادی بود و آواز و شراب
وقت آن شد روی لب ها نغمه ای موزون کشید
مرگ یا آزادی ای اهریمنان زشتخو
تیغه شمشیر باید بر سر ملعون کشید

مهدی یعقوبی



Wednesday, October 21, 2015

نامه خامنه‌ای به حسن روحانی درباره برجام



ترس آیت الله خامنه ای از دادن یک قطره آزادی به مردم ایران در نامه به روحانی .
 خامنه ای در نامه اش به ادامه سیاست های تروریستی در خارج و سرکوب در داخل تاکید کرد و اظهار داشت : نباید بخاط تروریسم و حقوق بشر تحریمی علیه ایران وضع شود .

علی خامنه ای همچنین گفت سرکرده شیطان بزرگ اوباما خواهان براندازی نظام جمهوری اسلامی نیست او که بر جام را به صورت مشروط تایید کرده است باز هم به بازی دوگانه با باندهای اصولگرا و اصلاح طلبان قلابی پرداخت و در حالی که در عمل به سازش با شیطان بزرگ تن داده است و جام زهر را سر کشیده است  در شعار به آنها توپ و تشر زد و آنها را فریبکار نامید .

آخوند خامنه ای در این نامه مثل همیشه ترجیع بند همیشگی دژمن دژمن و  همراهی آمریکا با خواسته های رژیم صهیونیستی و دیپلوماسی زورگویانه را بکار برد و در مقابل و بر خلاف انتظار سر وصورت هیئت مذاکره کننده جمهوری اسلامی را که اصولگراها آنها را خائن می نامند نوازش کرد و گفت :
بی‌شک حفظ هوشیاری نسبت به نیّات خصمانه دولت آمریکا و ایستادگی‌هایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به کار رفت، توانست در موارد متعدّدی از ورود زیان‌های سنگین جلوگیری کند .


ولی فقیه در شرایطی که سیاست اقتصاد مقاومتی اش باعث فقر و گرسنگی و بیکاری مردم در زنجیر شده است باز هم برون رفت از این بحران را پیگیری همه جانبه اقتصاد مقاومتی دانست تا در پوش این شعار پول های به غارت رفته نفت را به جیب قصاب بشار اسد و حزب الله لبنان و دیگر گروهها و سازمانهای تروریستی در منطقه سرازیر کند .

Tuesday, October 20, 2015

همه چیز حرام است



ای واعظان، و ای عالمان، و ای شارلاتانان ! چرا بيچاره عوام را از نعمات پروردگار عالم محروم مي سازيد؟ چرا عيش او را تلخ مي کنيد؟ چرا از ترس جهنم او را نمي گذاريد که با ساير ملل، ملاقات کرده، علوم و صنايع ياد بگيرد؟ دنيا محل اقتباس است، شما به واسطه اين پُرپوچات نمي گذاريد که بيچاره عوام از نعمات الهي برخوردار شود: نغمه پردازي مکن، حرامست! به نغمات گوش مده، حرامست! نغمات ياد مگير، حرامست! تياتر يعني تماشا خانه مساز، حرامست! به تياتر مرو، حرامست! رقص مکن، مکروه ست!
به رقص تماشا مکن، مکروه است! ساز مزن، حرام است! به ساز سماع مکن، حرام است! شطرنج مباز، حرام است! نرد مباز، حرام است! (تصوير مکش، حرام است! تصوير مجسم در خانه نگاه مدار، حرام است!) اگر چه اين چيزها، در نظر ظاهراً عملِ سبک مي نمايد، اما خبر نداريد که اگر در حد اعتدال باشد، به ذهن جلا مي دهد و جوهر عقل را زياد مي کند، چون که طبيعت انسان مجبول [سرشته شده] است با حزن و فرح و هر جنبه را قوايي هست که اگر آن قواها کار نکنند، کُند مي شوند. چنانکه دست را اگر يک سال حرکت ندهي، خشک مي شود....

میرزا فتحعلی آخوند زاده - مکتوبات



Sunday, October 18, 2015

اوباما دستور لغو تحریم های ایران را صادر کرد



آدم باید خیلی خرفت باشد که فکر کند با دستور لغو تحریم های ایران بعد از سازش آیت الله خامنه ای با شیطان بزرگ وضعیت  مملکت اسلامی ایران بهتر میشود و رفاه و رونق اقتصادی نصیب مردم  .
آدم باید مغز خر خورده باشد که فکر کند که پس از عملیاتی شدن توافق ،  وضعیت اجتماعی و سیاسی مردم در زنجیر ایران رو به بهبودی میرود و روند نوینی از دموکراسی در این مملکت آغاز خواهد شد . 

همانطور که در خبرها آمده بارک اوباما در روز تصویب برجام دستور لغو تحریم های ایران را صادر کرد  به گزارش خبرگزاری فرانسه  اوباما در پیامی به دولتش دستور برداشتن قدم‌های لازم برای لغو سریع و مناسب تحریم‌ها برای اجرای برجام بر اساس قوانین آمریکا را صادر کرد. باراک اوباما به وزارت‌خانه‌های خزانه‌داری، امور خارجه، تجارت و انرژی دستور داد تا اقداماتی را برای رفع تحریم‌های ایران به عنوان بخشی از توافق هسته‌ای که در ماه ژوییه به دست آمده است را بردارند. اتحادیه اروپا و آمریکا روز یکشنبه 26 مهرماه در پایان فرصت 90 روزه بررسی برجام در پایتخت‌های کشورهای ایران و 1+5 دستور قانونی لغو تحریم‌ها علیه ایران را صادر کردند. امروز یکشنبه از سوی دو طرف به نام "روز تصویب" نام‌گذاری شده است و از روز دوشنبه اقدامات برای عملیاتی ساختن برجام شروع می‌شود. در عین حال علی‌اکبر صالحی رییس سازمان انرژی اتمی روز یکشنبه به ایسنا گفت که ایران بعد از اطمینان از صدور لغو تحریم‌ها از هفته آینده و با دستور رییس جمهوری اقدامات هسته‌ای خود را شروع می‌کند. قرار است فدریکا موگرینی و محمد جواد ظریف در پایان روز یکشنبه بیانیه مشترکی را صادر کنند .

رژیم ایران اگر چه در برابر شیطان بزرگ به غلط کردن افتاده است و از خطوط سرخ عبور ،  اما هرگز حتی به اندازه یک سر سوزن و یک قطره از سرکوب مردم کوتاه نخواهد آمد . ساختار ولایت فقیه و نظام سرکوب گر حاکم طوری بنا شده است که حتی دادن یک قطره آزادی به این مردم در بند ،  کلیت نظامش  با سر به زمین خواهد کوبید . 
 همانطور که خمینی گفته بود : « حفظ نظام از اوجب واجبات است » .

و بر اساس همین رهنمود با این که بارها گفته بود : « صلح با صدام خیانت به رسول الله است خیانت به قرآن است »  
در راستای حفظ نظام به این خیانت تن داد و جام زهر را سر کشید .

رژیم کنونی هم  در راستای اسلاف تاریخی اش همین مسیر را دنبال میکند تا با پشت پا زدن به اصول و خطوط قرمزش به هر قیمتی که شده این نظام را در این شرایط بحرانی سر پا نگهدارد .

برای رفع تحریم ها توسط شیطان بزرگ و اقمارش که برای تاراج این مملکت صف کشیده اند نخست باید به قصاب اسد و حزب الله لبنان و دیگر سازمانهای تروریستی تبریک گفت که اگر هم دری به تخته بخورد و اوضاع و احوال اقتصادی بهتر شود جیب آنها مانند دولتمردان فاسد  پر خواهد شد و گرنه یک ریال حتی به جیب مردم ایران نخواهد رفت .









Tuesday, October 13, 2015

عاشقانه های مهدی یعقوبی



عاشقانه 46

می تپد در رگ من 
چشمه ساران زلال 
به خیالم شب و روز
می وزد عطر تن جنگل زیبای شمال
نغمه چوپانان 
خانه های چوبی
دره های سرسبز
مهربانی ، خوبی

در طلوع شبگیر
می نشینم ایوان
از کف دستانم می چینند
دانه را گنجشکان

مثل توفان شراب
مستی عشق تو در سینه من می جوشد
میزند پر روحم
از تنم شعله کشان سوی تو مانند عقاب

تا گلی می بویم
مثل یک معجزه ای
رنگ و رخسار تو را دور و برم می بینم
نغمه ات می پیچد در گوشم
و پر از یاس سفید
می شود آغوشم



20 سال زندان و ۱۹۸ضربه شلاق به خاطر روبوسی با نامحرم و ...





بعد از اتهامات واهی و بی اساس و زندانی شدن  آقای محمد رضا عالی پیام شاعر طنز پرداز معاصر ،  اکنون شتر به در خانه مهدی موسوی و فاطمه اختصاری خوابیده است . شاعرانی که در انتخابات ریاست جمهوری بارها اعلام و حتی مردم را تشویق کردند که به حسن روحانی رای دهند .

بر اساس حکم بیدادگاه انقلاب و برای حفظ بیضه نظام و ناموس جمهوری اسلامی ، 
 فاطمه ی اختصاری به 11 سال و نیم زندان به همراه 99 ضربه شلاق و سید مهدی موسوی به 9 سال زندان به همراه 99 ضربه شلاق به اتهام توهین به مقدسات و دست دادن با نامحرم و روبوسی  ، گسترش ابتذال ، تبلیغات منفی علیه نظام ، دوستی با شاهین نجفی و ... محکوم شده اند .

دادگاه انقلاب هنوز چیزی در مورد تست بکارت و بارداری حرفی نزده است .

مهدی موسوی غزل سرای پست مدرن  در اینستا گرام نوشته است :

    seyed.mehdi.moosaviحکم بی دادگاه های من (سید مهدی موسوی) و فاطمه اختصاری اعلام شد:
    مجموعا فاطمه ی اختصاری به 11 سال و نیم زندان به همراه 99 ضربه شلاق، من (سید مهدی موسوی) به 9 سال زندان به همراه 99 ضربه شلاق محکوم شدیم.
    نکات خنده دار اتهامات علاوه بر اتهام اصلی که "توهین به مقدسات" و "تبلیغ علیه نظام" بوده و جوک محض است!! مسائلی مثل نگهداری گاز اشک آور بوده که بنده نه تنها در زندگی ام آن را از نزدیک ندیده ام بلکه در بازجویی های چهل روزه در سپاه و حتی در دادگاه یک کلمه راجع به چنین مسائل خنده داری صحبت نشده بود.
    از آن خنده دارتر آنکه تاریخ حکم به اول تیرماه امسال برمی گردد و این قبل از برگزاری آخرین دادگاه من و شنیدن دفاعیات بنده بوده است.
    از دیگر موضوعات خنده دار، اتهام فرعی دست دادن و روبوسی با نامحرم است که مشخص است برادران در اتهام سازی به چه بن بستی رسیده بودند که به این مسائل چنگ انداخته اند.
    همینجا رسما اعلام می کنم که هیچ کدام از جرم های انتسابی را قبول نداشته و صدور چنین احکام ناعادلانه ای به جرم شعر گفتن و کتاب چاپ کردن در سرزمینم را تنها لکه ی ننگی بر شعور انسانی و آزادی بیان می دانم. و امیدوارم که روزی در این سرزمین عدلی جاری شود که کسی را به جرم شعر گفتن و آزاده بودن به زندان های طویل المدت محکوم نکنند.

    سید مهدی موسوی


Sunday, October 11, 2015

درسهایی که مسلمانان باید از کافران بیاموزند




من هر چه بالا و پایین کردم و چپ و راست ،  در کله گچم فرو نمی رود که چرا یک مسلمان از هر فرقه ای که باشد از :

شیعیه علویه، ابدیه، شیعیه، اسحاقیه، زیدیه، عباسیه، امامیه، ناوسیه، تناسخیه، لاعنیه، راجعیه، مرتضیه علوی
خارجیه ازرقیه، ریاضیه، ثعلبیه، جازمیه، خلفیه، کوزیه، کنزیه، معتزله، میمونیه، محکمیه، سراجیه، اخنسیه
جبریه مضطریه، افعالیه، معیه، تارکیه، بحثیه، متمنیه، کسلانیه، حبیبیه، خوفیه، فکریه، حسبیه، حجتیه
قدریه احدیه، ثنویه، کیانیه، شیطانیه، شریکیه، وهمیه، رویدیه، ناکسیه، متبریه، قاسطیه، نظامیه، متولفیه
جهمیه معطلیه، مترابصیه، متراقبیه، واردیه، حرقیه، مخلوقیه، عبریه، فانیه، زنادقیه، لفظیه، قبریه، واقفیه
مرجئه تارکیه، شائیه، راجیه، شاکیه، نهمیه، عملیه، منقوصیه، مستثنیه، اثریه، مدعیه، مشبهه، حشویه
هفت فرقه کرامیه، هریه، حالیه، باطنیه، اباحیه، براهمیه، اشعریه
متفرقه سوفسطائیه، فلاسفه، سمنیه،وحدت اسلامی و مجوسیه 

از میان اینهمه کشورهای مسلمان به کشورهای  ملحد غربی مثل آلمان که رهبرش  یک زنی است که  آبجو می خورد  و نعوذ بالله لخت و مادر زاد به دریا در ملاءعام می رود و صدراعظم مملکتی از خدا بی خبر می باشد پناه می برند . در صورتی که کشورهای اسلامی در روی دریایی از نفت نشسته اند و روزانه میلیاردها دلار پول مفت پارو می کنند . 
این پناهندگان به جای اینکه تصویر مبارک ولی امر مسلمین جهان آیت الله خامنه ای یا پادشاه عربستان یا شیخ و شیوخ دیگر کشورهای عربی را که از نواده پیامبر اسلام هم میباشند در دست بگیرند عکس آنگلا مرکل را که آزادی و کرامت انسانی را رعایت کرده است  در دست می گیرند و فریاد میزنند :
تا خون که در رگ ماست آنگلا مرکل رهبر ماست 

البته تا آنجا که به انسانیت بر میگردد همه انسانها از هر رنگ و گروه و قوم و نژاد برابرند و حقوق تساوی دارند اما موضوع این است که آنها وقتی به این کشورهای از خدا بی خبر فرار می کنند به جای آنکه به قوانین جوامع غربی و آداب و رسومشان احترام بگذارند در همان بدو ورود شروع میکنند به نعره کشی که ای وای آنها به ما گوشت حلال در ناهار و شام نمی دهند و به شریعت توهین می کنند . 
و مغول وار به حمله و هجوم می پردازند و هر چه را که در سر راهشان قرار دارد نیست و نابود میکنند .
 در یکی از همین کمپ های پناهندگی در آلمان پناهندگان نزدیک بود سر از تن یک ایرانی که قرآن را پاره کرده بود جدا کنند . اگر پلیس ها به داد این فرد نمی رسیدند بی شک این مسلمانان خشمگین و بی خرد آنها را مانند فرخنده زنده زنده در آتش می سوزانند .
آیا این عمل به طور ضمنی یا صریح و آشکار  دال بر این موضوع نیست که این کشورهای ملحد غربی سگشان شرف دارد به این رهبران کشورهای مسلمان که با همه محدودیت ها و مشکلات ،  آزادی و کرامت انسانی را رعایت کردند  .







Saturday, October 10, 2015

خاطره ای از پسر گاندی



پسر گاندی می گوید:
پدرم کنفرانس یک روزه ای در شهر داشت، از من خواست او را به شهر برسانم، وقتی او را رساندم گفت:
ساعت 05:00 همین جا منتظرت هستم تا با هم برگردیم.
من از فرصت استفاده کردم، برای خانه خرید کردم، ماشین را به تعمیرگاه بردم، بعد از آن به سینما رفتم.
ساعت 05:30 یادم آمد که باید دنبال پدر بروم! وقتی رسیدم ساعت 06:00 شده بود!
پدر با نگرانی پرسید: چرا دیر کردی؟!
با شرمندگی به دروغ گفتم: ماشین حاضر نبود، مجبور شدم منتظر بمانم!
پدرم که قبلا به تعمیرگاه زنگ زده بود گفت:
در روش تربیت من حتما نقصی وجود داشته که به تو اعتماد به نفس لازم را نداده که به من راست بگویی! برای این که بفهمم نقص کار من کجاست این هجده مایل را تا خانه پیاده بر می گردم تا در این مهم فکر کنم!
مدت پنج ساعت و نیم پشت سرش اتوموبیل می راندم و پدرم را که به خاطر دروغ احمقانه ای که گفته بودم غرق در ناراحتی و اندوه بود نگاه می کردم!
همان جا بود که تصمیم گرفتم دیگر هرگز دروغ نگویم!
این عمل عاری از خشونت پدرم آنقدر نیرومند بود که بعد از گذشت 80 سال از زندگی ام هنوز بدان می اندیشم!!



Friday, October 09, 2015

کمبود شدید آخوند در کشور




 بنظر میرسد که در مملکت ولایی ما قحطی آخوند از بحران  آب هم جدی تر است و اگر این کمبود بر طرف نشود عنقریب است که خشکسالی و گرسنگی و دیگر بلایای الهی از این هم بدتر شود و عمود خیمه نظام را به لرزه در آورد .
گفته شده است که تنها برای 15 هزار امامزاده در ایران که مانند قارچ ناگهان سبز شده اند حداقل 50 هزار و دیگر نقاط کشور بیش از 100 هزار آخوند بصورت اورژانس احتیاج دارند که این نیاز حتی از نان شب هم که ملت ندارد واجب تر است  تا این جماعت عمامه بر سر که نه تنها هیچ رنگ و بویی از فرهنگ ایران و ایرانی ندارند بلکه دشمن آداب و رسومش هم هستند امت همیشه در صحنه را بگریانند و در جهنمی به نام مملکت اسلامی ایران  وعده حوریان بهشتی در آن دنیا به آنها دهند .
خبر آنلاین:  قائم‌مقام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اظهار کرد: در حال حاضر خلاء و کمبود روحانیت در کشور وجود دارد و حوزه علمیه در ماه‌ مبارک رمضان و ماه محرم و نیز ایام عزا با کمبود روحانیت مواجه است که با تدابیر رهبری باید تا سال 1404 برای جمعیت پیش‌بینی شده 20 میلیون ایرانی به اندازه کافی روحانی تحویل جامعه دهد.
آخوند مقتدایی افزود: جامعه مدرسین یک انتظاراتی برای حوزه علمیه قرار دادند و در چند استان شورای حوزوی تشکیل شد که در راس هر شورا نماینده ولی فقیه است و مدیران هر حوزه موظف هستند با بازدید از حوزه‌های علمیه استان خود گزارش آن را برای تصمیم‌گیری و حل مشکلات آنها به جامعه مدرسین ارایه تا با طرح آن مشکلات نسبت به رفع آن اقدام شود.دبیر شورای عالی حوزه‌های علمیه کشور گفت: تعدادی از روحانیون هر استان در قم تحصیل می‌کنند و به شهر خود برنمی‌گردند و ما در جامعه مدرسین برنامه داریم تا حتی‌الامکان در ایام تعطیل یا ایام رمضان و محرم هر روحانی را به مناطق خود بفرستیم تا از آن ایام بهره کامل را ببرند. 


Wednesday, October 07, 2015

همه دزدند



شعر تازه ای از مهدی یعقوبی


در میهن ماتمزده ما همه دزدند
از مفتی و آخوند و به ملا همه دزدند
جنگ و جدل و وق وقشان بر سر پول است
گاوان دل مجلس شورا همه دزدند
از حاکم شرعی که دهد حکم به اعدام
تا دور و برش آنهمه سگها همه دزدند
فاسد همگی جانی و آدمکش و قاتل
از دم وزرا از سر و تا پا همه دزدند
یک عده اراذل شده اند عالم دانا
اوباش شکمباره ی رسوا همه دزدند
کردند که ایران همه را فاحشه خانه
رمال و دعا خوان و مکلا همه دزدند
با آن همه پشمی که به هر چهره که دارند
در خاک وطن صاحب فتوا همه دزدند
عمامه که یعنی همه گنداب و کثافات
وعاظ ریاکار تکایا همه دزدند
دزدند وهمه دزد و همه دزد و بدزدند 
اینجا و به آنجا و به هر جا همه دزدند
دستان یکایک همه در خون جوانان
نعلین و عباپوش مصلا همه دزدند
اصلاح طلب قاتل بالفطره جانیست
اوباش درِ دفتر آغا !؟ همه دزدند
سر دسته دزدان خود آن رهبر والاست
غارتگر و پایین و به بالا همه دزدند


مهدی یعقوبی


Tuesday, October 06, 2015

مسئولان فارس با گل دزدیده شده از محوطه فرودگاه برای استقبال کشته شدگان منا


دکل دزدها و دانه درشت ها که زیر پای خود و فرزندانشان چند تا پورشه و مازارتی دارند و میلیونها دلار در حساب بانکی .  در مملکت اسلامی اینگونه به استقبال کشته شدگان منا می روند .
این عکس که بر روی خروجی پایگاه اطلاع رسانی استانداری فارس قرار گرفته است بخوبی نشان میدهد که آنها گل را با ریشه از خاک  از فضاهای سبز در فرودگاه  آیت الله دستغیب شیراز  و یا معابری در همان حول و حوش دزدیده اند و بر روی تابوت های کشته شدگان نهاده اند 




Monday, October 05, 2015

دعوت سفارت آمريکا از استاد علی اکبر دهخدا



البته پاسخ علی اکبر دهخدا به دعوت سفارت آمریکا مربوط به گذشته میباشد .
از زمانی که آخوندهای شارلاتان بر مسند قدرت نشسته اند اوضاع و احوال 180 درجه تغییر کرده و به جای صفا و صداقت و انساندوستی فرهنگ دروغ و ریاکاری و دزدی و فساد و خیانت رشد کرده است . 
تو گویی دیگر آن دوران به افسانه ها پیوسته است .


دعوت سفارت آمريکا از استاد علی اکبر دهخدا برای مصاحبه با راديو صدای آمريکا:

19 دیماه 1332 تهران

آقای محترم- صدای آمريکا در نظر دارد برنامه ای از زندگانی دانشمندان و سخنوران ايرانی، در بخش فارسی صدای آمريکا از نيويورک پخش نمايد. اين اداره جنابعالی را نيز برای معرفی به شنوندگان ايرانی برگزيده است. در صورتی که موافقت فرماييد، ممکن است کتباً يا شفاهاً نظر خودتان را اعلام فرماييد تا برای مصاحبه با شما ترتيب لازم اتخاذ گردد .

ضمناً در نظر است که علاوه بر ذکر زندگانی و سوابق ادبی سرکار، قطعه ای نيز از جديدترين آثار منظوم يا منثور شما پخش گردد.

بديهی است صدای آمريکا ترجيح می دهد که قطعه انتخابی سرکار، جديد و قبلاً در مطبوعات ايران درج نگرديده باشد. چنانچه خودتان نيز برای تهيه اين برنامه جالب، نظری داشته باشيد، از پيشنهاد سرکار حُسن استقبال به عمل خواهد آمد.

با تقديم احترامات فائقه :
سی. ادوارد. ولز
رئيس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا

پاسخ استاد علی اکبر دهخدا:


جناب آقای سی. ادوارد. ولز،
رئيس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا

نامه مورخه 19 ديماه 1332 جنابعالی رسيد و از اينکه اين ناچيز را لايق شمرده ايد که در بخش فارسی صدای آمريکا از نيويورک، شرح حال مرا انتشار بدهيد متشکرم .

شرح حال من و امثال مرا در جرايد ايران و راديوهای ايران و بعض از دول خارجه، مکرر گفته اند. اگر به انگليسی اين کار می شد، تا حدی مفيد بود؛ برای اينکه ممالک متحده آمريکا، مردم ايران را بشناسند. ولی به فارسی، تکرار مکررات خواهد بود، و به عقيده من نتيجه ندارد ...
و چون اجازه داده ايد که نظريات خود را دراين باره بگويم واگرخوب بود، حسن استقبال خواهيد کرد، اين است که زحمت می دهم :

بهتر اين است که اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا به زبان انگليسی، اشخاصی را که لايق می داند، معرفی کند و بهتر از آن اين است که در صدای آمريکا به زبان انگليسی برای مردم ممالک متحده شرح داده شود که در آسيا مملکتی به اسم ايران هست که در خانه های روستاها و قصبات آنجا، در و صندوقهای آنها قفل ندارد، و در آن خانه ها و صندوقها طلا و جواهرات هم هست، و هر صبح مردم قريه، از زن و مرد به صحرا می روند و مشغول زراعت می شوند، و هيچ وقت نشده است وقتی که به خانه برگردند، چيزی از اموال آنان به سرقت رفته باشد ...
يا يک شتردار ايرانی که دو شتر دارد و جای او معلوم نيست که در کدام قسمت مملکت است، به بازار ايران می آيد و در ازای«پنج دلار» دو بار زعفران يا ابريشم برای صد فرسخ راه حمل می کند و نصف کرايه را در مبداء و نصف ديگر آن را در مقصد دريافت می دارد، و هميشه اين نوع مال التجاره ها سالم به مقصد می رسد.

و نيز دو تاجر ايرانی، صبح شفاهاً با يکديگر معامله می کنند و در حدود چند ميليون، و عصر خريدار که هنوز نه پول داده است و نه مبيع آن را گرفته است، چند صد هزار تومان ضرر می کند، معهذا هيچ وقت آن معامله را فسخ نمی کند و آن ضرر را متحمل می شود.

اينهاست که شما می توانید به ملت خودتان اطلاعات بدهيد، تا آنها بدانند در اينجا به طوری که انگليسی ها ايران را معرفی کرده اند، يک مشت آدمخوار زندگی نمی کنند ...
در خاتمه با تشکر از لطف شما احترامات خود را تقديم می دارد.


علی اکبر دهخدا


Sunday, October 04, 2015

درس امروز



ﺭﻭﺯ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ:
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺷﻔﺎﻫﯽ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ : 
ﺍﺻﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﺘﺒﯽ
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ ...
ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ ...
ﺍﺯ 50 ﻧﻔﺮ، 3 ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ
ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ 10 ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ،
ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﯾﻦ 3 ﻧﻔﺮ ﻫﻢ 20 ﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ...
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ
ﻇﻠﻢ ﺭﻓﺘﯿﺪ ...
" ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ "...

یادش گرامی باد



Thursday, October 01, 2015

خاطرات امیرکبیر




خاطرات امیرکبیر - جواب اميركبير به سفير روس

مترجم امیرکبیر (1222-1268 ق) می گوید: در يكي از ملاقاتهاي بين اميركبير و سفير روس حادثه جالبي اتفاق افتاد. وزير مختار روس در يك موضوع سرمرزي تقاضاي بي‌موردي داشت.

امير كه معمولاً به اين تقاضاها گوش نمي‌داد، وقتي مطلب وزير مختار روس را ترجمه كردم در جواب گفت: از وزير مختار بپرس كه هيچ كشك و بادمجان خورده‌اي؟

وزير از اين سؤال تعجب كرد و گفت: بگوييد: خير.

امير گفت: پس به وزير مختار بگو ما در خانه‌مان يك فاطمه خانم جاني داريم كه كشك و بادمجان خوبي درست مي‌كند و امروز هم كشك و بادمجان درست كرده است. مقداري هم براي شما خواهم فرستاد تا بخوريد و ببينيد چقدر خوب است. اي كشك و بادمجان، آي فاطمه خانم جان.

وزير مختار گفت، بگوييد: ممنونم! اما در موضوع سرمرزي چه مي‌فرماييد؟

من سخنان او را براي امير ترجمه كردم. امير گفت: به وزير مختار بگو: آي كشك و بادمجان، آي فاطمه خانم جان! (اشاره به این که مگر مملکت کشک و بادمجان است که به این راحتی بخشی از آن را واگذار کنم؟)

و همينطور ادامه داد تا بالاخره چون وزير مختار ديد كه غير از «آي كشك و بادمجان، آي فاطمه خانم جان» جواب ديگري دريافت نمي‌كند، با كمال يأس از جا برخاست، اجازه گرفت، تعظيم نمود و رفت.

به نقل از نظر آقا یمین السلطان مترجم امیر کبیر، داستانهايي از زندگي اميركبير، ص 139 و 140