تا فکر شما که در غل و زنجیر است - آزادی دست و پایتان تزویر است - برخیز و غبار روح خود را بتکان - اندیشه نو شدن همان تغییر است - مهدی یعقوبی (هیچ)
Friday, November 30, 2012
Tuesday, November 27, 2012
حدیث روز
در جهانی که گرایش به مادیگری بیداد میکند و زبانم لال دسته دسته از جوانان در همین مملکت اسلامی ما مرتد میگردند ، خرافه بر خود واجب کفایی میداند که احادیثی مستند از گنجینه احادیث و روایات از دانشمندان جهان اسلام در جدال با جنگ نرم عوامل استکباری نقل کند تا باشد که جوانان این مرز و بوم پنبه ها را از گوش در آورند و به جای ماهواره نگاه کردن و پشت کامپیوتر نشستن و 24 ساعت به زنهای لخت و عور چشم دوختن رها گردند و آوای ملکوتی را که از عرش به صدا در آمده است بشنوند و به صراط مستقیم هدایت شوند .
و اما حدیث امروز
در روایت است که علی ( ع ) با رسول خدا به مسافرت رفت و عایشه همراهش بود و تنها یک لحاف همراهشان بود وعلی میگوید : رسول خدا بین من و عایشه خوابید و هنگامیکه رسول خدا شب برای نماز شب بر خاست من و عایشه در یک لحاف بودیم
قال علی سافرت مع رسول الله و کان له لحاف لیس له لحاف غیره و معه عائشه و کان رسول الله ینام بینی و بین عائشه فاذا فام الی
اللصلوه اللیل
« منبع بحارالانوار جلد 2 ص 40 دار احیاء الترات العربی - بیروت بحار الانوار ص 297 »
Monday, November 26, 2012
مردمی که با یزید زمان برای حسین سینه میزنند
حمله و هجوم مردم برای آش نذری روز عاشورا
درخت چناری که در عاشورا خون گریه میکند
مردم ایران در دهه دوم قرن بیست و یکم به تاریکخانه های قرون وسطی پرتاب شده اند
ابراهیم بیاتی معاون اطلاعات سپاه « فجر » استان فارس سال گذشته در خبری که پس از ساعتی از خبرگزاری فارس حذف شد گفته بود : « تحقیقات ارتش سایبری سپاه پاسداران نشان میدهد کاربران اینترنت در تهران در روز عاشورا از نظر مراجعه به سایت های غیر اخلاقی در میان 183 کشور در جهان در رتبه نخست قرار گرفته اند » .
این سنت امسال نیز البته با آمار و ارقام بیشتری ادامه داشت . اما خبرگزاری ها جرات آن را نداشتند که اعلام کنند . در ایران اسلامی مردم چنان تشنه سکس و هجوم به آش های نذری در ماه محرم هستند که انگار چیزی بجز شکم و زیر شکم در این مملکت وجود ندارد .
مردمی که با یزید زمان بعد از 1400 سال قمه و زنجیر میزنند و در کشتن شنیعانه ستار بهشتی ها در ایران سکوت میکنند و برای بدست آوردن یک کاسه حلیم از سر و کول بالا میروند تا این آش نذری دردهایشان را شفا یا آرزوهایشان را بر آورده کند .
مردمی که تنها در یک شب 25 هزار نفرشان در زیر درخت چناری که میگویند در روز عاشورا خون گریه میکند ماتحت خود را پاره میکنند و از تیری که به گردن علی اصغر نشست گریبان میدرند اما در برابر جنایات سربازان گمنام جمهوی اسلامی که در سوریه کودکان شیرخواره را به گلوله می بندند خفه خون میگیرند .
این خرافه های لجن آلود است که این رژیم جهنمی را زنده میدارد و بر عمرش می افزاید وگرنه این فلک زده ها هیچ کمتر مردم دیگر کشورهایی که در خیابانها ریختند و بساط استبداد را در هم کوبیدند نیستند .
این مذهب افیونی است که مردم را توسری زده و قضا و قدری ببار آورده است و زنجیرهای خرافه ای که این آخوند های مفت خور بر روح و جانشان می بندند . وگرنه ملتی که از این غل و زنجیرها رها گردد یک لحظه نمی گذارد که این آیت الله ها و آخوندهای کون گشاد از آنها سواری بگیرند و خونشان را در شیشه کنند .
برای دیدن عکسها به این لینک از وبلاگ خرافه کلیک کنید
Saturday, November 24, 2012
ماه محرم بود و سربازهای روسی در تبریز
ضرب و شتم وحشیانه دختر ایرانی و سکوت مردم رهگذر
ماه محرم بود و سربازهای روسی در تبریز چوبه دار برپا کرده بودند و مشغول دار زدن آزادیخواهان بودند ولی یک مشت آدم لات و لوت و چاقوکش و پامنبری عین خیالشون هم نبود. برای کشتار آزادیخواهان که جلو چشمشون کشته میشدن جشن میگرفتن و برای امام حسینی که هزارسال قبل مرده بود عزا و علم و طبق راه انداخته بودن و سینه میزدن که داد از ظلم یزید .
از کتاب تاریخ مشروطه
احمد کسروی
Friday, November 23, 2012
عدالت در سکس میان همسران توسط پیامبر
در کتاب 23 سال حکومت محمد بن عبدالله نوشته علی دشتی آمده است :
از جمله حوادثی که در باب زن و پیغمبر باید آورد این است که پیغمبر ماریه را بر خود حرام کرد چرا که در آن زمان منجر به سر و صدایی بزرگ شد و باعث نزول آیاتی چند گردید. آن حادثه از این قرار است:
ماریه قبطیه( وی را از مصر برای حضرت به عنوان هدیه فرستاده بودند و همچون ریحانه ی برده همخوابگی با آنان هیچ گونه مراسمی را ایجاب نمیکرده کنیزان مشمول اصطلاح قرآنی... ما ملکت ایمانکم بوده اند) روزی نزد پیغمبر آمد آن روز پیغمبر در خانه ی حفصه( دختر عمر بن الخطاب) بود و حفصه در خانه نبود.حضرت همانجا با ماریه همبستر شد در همین حال حفصه سر رسید و داد و بیداد راه انداخت که چرا در خانه ی من با کنیزت همبستر شدی.پیغمبر برای آرام کردن وتسکین خاطر حفصه ماریه را بر خود حرام کرد.
پس از رام کردن حفصه و رفع بحران به دلیلی علاقه ای که رسول الله به ماریه داشت و یا به دلیل اینکه ماریه از تحریم خود بر پیغمبر ناراحت شده و باز خواست کرده بود حضرت از حرام کردن ماریه بر خویشتن عدول کرد و برای تبرئه و تزکیه ی وی آیه های اول تا پنجم سوره ی تحریم نازل شد :
آیه ی 1: ای پیامبر چرا چیزی را که خدا حلال کرده است برای رضایت زنان خود بر خویشتن حرام میکنی؟خداوند تو را بر این تحریم میبخشد.
در آیه ی 2 خداوند اشاره میکند که راه گشودن سوگند ها مقرر شده است.
آیه ی 3:پیغمبر به یکی از زنان (حفصه) رازی را گفت (تحریم ماریه بر خود) و همین که وی آن را به زن دیگر (عایشه) گزارش داد.و خداوند پیامبر را از آن آگاه ساخت و پیامبر بخشی از آنان را به آن زن (حفصه) گفت و از گفتن بخش دیگر خود داری کرد.پس چون آن مطلب را به آن زن(حفصه ) گفت. (حفصه) پرسید چه کسی به تو خبر داده است. پیامبر فرمود: آنکه بر همه ی اسرار دانا و آگاه است.
در واقع حفصه راز پیامبر را برای عایشه فاش کرده بود و چون پیامبر مطلع شد حفصه می پنداشت عایشه به پیامبر گفته است پرسید چه کسی تو را از این که من رازت را فاش نموده ام مطلع ساخته؟ پیامبر گفت: خداوند
ایا ذکر این مطالب خصوصی در کتابی که شریعت ابدی و دستور قطعی برای تمام انسانهاست تامل بر انگیز نیست؟آیا این بگو مگو های زناشویی که هر روزه هزاران مانند در جهان دارد امریست که در متن قرآن آید و مفسران خداوند بزرگ وی را تا حد خبر چینی تنزل دهند؟
آیه های 4و5 : تهدید عایشه و حفصه است که اگر در صورت ادامه دادن این موضوع و شک ورزیدن و علیه پیامبر به یکدیگر کمک کردن موجبات ناراحتی پیامبر را فراهم آورید خداوند زنانی بهتر را برای پیامبر بر می گزیند و ممکن است به طلاق شما منجر شود.
روایات دیگری نیز در خصوص شان نزول 5 ایه ی اول سوره تحریم آمده است مثلا:
پیغمبر در خانه ی یکی از زنانش عسل خورده بود وقتی بیرون آمد عایشه و حفصه از راه رقابتی که با آن زن داشتند به پیامبرگفتند: دهانت بوی بدی میدهد و بعد پیامبر عسل را بر خود حرام کرد!سپس از سوگند خود پشیمان شد و برای شکستن سوگند آیاتی نازل شد. ایراد های زیادی به این روایت وارد است از جمله آنکه در قرآن از گفتن سری به حفصه و فاش شدن اسرار سخن به میان آمده است در خوردن عسل چه سری نهفته است!؟ که پیامبر دوست ندارد عایشه از آن مطلع شود و آیا منطقی است که فکر کنیم خوردن عسل چنین باعث حسادت دو زن شود و آیاتی در این زمینه نازل گردد!! بی شک چنین تفسیری اشتباه است.در یکی دیگر از تفسیر ها کمبریخ یا طبری مطلبی آمده که از ساده لوحی مفسران و فرط ایمان آنان خنده عارض می شود.مفسر خشک مقدس و متعصب می نویسد مقصود ار کلمه ی بیوه آسیه زن فرعون است و مراد از باکره حضرت مریم است که در بهشت منتظر پیامبرند و با وی ازدواج خواهند کرد!
با توجه به مطالب ذکر شده می توان به سادگی چنین نتیجه گرفت: پیامبر میل شدیدی به ازدواج با ماریه داشت چرا که بسیار زیبا رو و جذاب بود. هما مخالفان این موضوع بدین واقعیت گردن ننهاده و می گویند پیامبر میل مفرطی به زنان نداشت و هرکدام از آنان را بنا بر مصلحتی ازدواج می کرد و و با کنیزان و بردگان برای آزادی آنان ازدواج می کرد. حال این سوال مطرح می شود اگر قصد حضرت آزاد کردن بردگان بود دیگر چه نیازی به همبستر شدن با آنان بود .؟؟ آیا برای آزاد کردن کنیزی باید ابتدا با او سکس داشت و بعد اورا آزاد نمود!!؟؟ و از این گذشته چه آزاد کردنی؟ آیا آزاد کردن بدین معناست که کنیزان را در حرمسرا نگه داری!!؟؟
بی شک عمده ی ازدواج های حضرت تنها به دلیل میل جنسی بود و به دلیل علاقه ی مفرط به زنان.از جمله همخوابگی با ماریه قبطیه.
Thursday, November 22, 2012
بیانیه پایانی اتحاد برای دموکراسی ایران و جواب آیت الله خامنه ای
سومین نشست « اتحاد برای دموکراسی در ایران » بالاخره به مباحث داغ استراتژیک خود در رابطه با تحولات سیاسی ایران خاتمه داد و بیانیه ای را در پایان در راستای برنامه ای منسجم و چشم انداز مردم سالاری با سلام و صلوات حاضرین و مرگ بر ضد ولایت فقیه منتشر کرد .
در باره این نشست و هزینه های مالی آن از همان آغاز با تساهل و تسامح و گاه با ادبیات تند حرف و حدیث های زیادی از جانب مخالفین زده شد اما قطعنامه پایانی به این سوظن ها و تشکیک و تردیدها پایان داد .
این بیانیه با صغرا و کبری چیدن و انگشت گذاشتن بر روی مسائلی از قبیل صلح و پرهیز از جنگ و کشتار و روند مسالمت آمیز به مردم سالاری ، دیالوگ ملی و همگرایی نیروهای پوزیسیون ، مانند از دماغ فیل افتاده ها با فیس و افاده به خیزش مردم در سال 88 که خواهان سرنگونی تام و تمام رژیم جمهوری اسلامی شده بودند نظر انداخت و یاد آور شد که : « سرنوشت ما در میزهای مذاکره مشخص خواهد شد » با لاس زدن با آخوندهای شپشو و تعامل با قاتلان مردم ایران آنهم بعد از هفت دریای خون .
در باره این نشست و هزینه های مالی آن از همان آغاز با تساهل و تسامح و گاه با ادبیات تند حرف و حدیث های زیادی از جانب مخالفین زده شد اما قطعنامه پایانی به این سوظن ها و تشکیک و تردیدها پایان داد .
این بیانیه با صغرا و کبری چیدن و انگشت گذاشتن بر روی مسائلی از قبیل صلح و پرهیز از جنگ و کشتار و روند مسالمت آمیز به مردم سالاری ، دیالوگ ملی و همگرایی نیروهای پوزیسیون ، مانند از دماغ فیل افتاده ها با فیس و افاده به خیزش مردم در سال 88 که خواهان سرنگونی تام و تمام رژیم جمهوری اسلامی شده بودند نظر انداخت و یاد آور شد که : « سرنوشت ما در میزهای مذاکره مشخص خواهد شد » با لاس زدن با آخوندهای شپشو و تعامل با قاتلان مردم ایران آنهم بعد از هفت دریای خون .
خدا به سر شاهد است که « خرافه » از بس گفته است زبانش مو در آورده است که آهای منورالفکران این گاو نر یعنی نظام ولایی را ندوشید ، آخر مگر مغز خر خورده اید که گاو نر را میدوشید ، دوشیدن این ورزا تنها آلتش را نعوظ میکند و خطر آفرین است اما آنها نشنیدند و پشت گوش آن را انداختند و هی پشت سر هم از میز مذاکره دم زدند .
مگر ترور میکونوس را استغفرالله نشنیده اند یا حتی حوادث بعد از انتخابات رئیس جمهوری که سر مبارک طرفدارن اصلاحات و حافظان نظام را که سالها برای بقایش جان کندند در کاسه مستراح فرو کردند .
خلاصه بعد از شنیدن این قطعنامه عده ای از چشم و چراغ های وزارت اطلاعات با دمشان گردو شکستند و فی الفور متن بیانیه را به دستهای مبارک عمود خیمه نظام یعنی امام خامنه ای رساندند و ایشان بعد از خواندن وافور را یک آن به کناری گذاشتند و با قهقهه در حضور ائمه محترم جمعه با صدای ملکوتی که خاص اولیا خدا است خطاب به اعضای اتحاد برای دموکراسی برای نخستین بار به زبان انگلیسی گفت : Kiss My Ass
ائمه محترم جمعه و جماعات هم در جا با حدثهای اکبر و اصغر که اندرونی را به لرزه در می آورد ، تائیدش کردند .
اسامی شرکت کنندگان در کنفرانس پراگ
Tuesday, November 20, 2012
Monday, November 19, 2012
Sunday, November 18, 2012
موسیقی و پوسیدگی دندان سکس و سلامت دندان
در باره سلامت دندان علما کتابهای زیادی نوشته اند اما آخرین تز مربوط به حجت الاسلام حاج آقا حسین دهنوی بر اساس داده های علوم اسلامی میباشد . نخست به نظرات سید صادق شیرازی توجه کنید .
علاوه بر زیانهایی که علم روز در موسیقی و شطرنج به اثبات رساند، گزارشها نشان میدهد موسیقی در انسان هیجان ایجاد میکند و هیچان منشاء بسیاری بیماری هاست و حتی پوسیدگی دندان را سبب می گردد .
گذشته از کیفر سختی که خدای متعال در آخرت برای شنوندگان غنا و موسیقی همجون آتش جهنم فراهم کرده است
گذشته از کیفر سختی که خدای متعال در آخرت برای شنوندگان غنا و موسیقی همجون آتش جهنم فراهم کرده است
آیت الله سید صادق شیرازی از مراجع تقلید در قم
حجت الاسلام حاج آقا حسین دهنوی در یکی از آخرین سخنرانی هایش گفته است : علم ثابت کرده است ، زن و مرد اگر سکس موفقی !؟ داشته باشند دندانهای سالم تری دارند .
موسوی گرمارودی شاعر دربار خامنه ای صادق هدایت را بی شرف خواند
سید علی موسوی گرمارودی شاعر دربار سیدعلی دیکتاتور به گزارش رسانه های حکومتی در 27 آبان در مراسم رونمایی از کتاب « سه کاهن » در راستای تجلیل از نویسندگان ولایی خشم خود را از صادق هدایت یکی از بزرگترین نویسندگان ایرانی در قرن بیستم نشان داد و گفت : « شرم میکردم اگر بر صادق هدایت لعنت نمی فرستادم . خداوند صادق هدایت را لعنت کند » .
او هدایت را بخاطر اینکه رک و پوست کنده کثافات و خرافات 1500 ساله مذهبی را نقد کرده است ، با هرزه درایی و وقاحتی که خاص سگان دربار خامنه ای است تصریح کرد : « وظیفه هر قلم به دست اهل قبله می دانم که حداقل به جوانان بفهماند که چه بی شرف هایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند ، اسمشان هم صادق بود و هدایت مردم بر عهده داشتند » .
او هدایت را بخاطر اینکه رک و پوست کنده کثافات و خرافات 1500 ساله مذهبی را نقد کرده است ، با هرزه درایی و وقاحتی که خاص سگان دربار خامنه ای است تصریح کرد : « وظیفه هر قلم به دست اهل قبله می دانم که حداقل به جوانان بفهماند که چه بی شرف هایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند ، اسمشان هم صادق بود و هدایت مردم بر عهده داشتند » .
ما در اثر سالها تجربه ی تلخ ،دریافتیم که مردم دنیا خوشباور و احمق و توسری خورند و عقلشان به چشمشان می باشد و همچنین دنیا خرتوخر است.اگر ما از حماقت مردم استفاده می کنیم گناه از ما نیست.چشمشان کور شود و دنده شان نرم،اگر شعور دارند بزنند و پدرمان را در بیاورند.-اما حالا که ریگی به کفش دارند و قلدر پرستند پس فضولی موقوف،بیخود صورت حق به جانب به خود نگیرند،زیرا حق نتق کشیدن ندارند.-آخر ما هم بیکار نمی شینیم و با قصه ی "بی بی گوزک"سرشان را گرم خواهیم کرد.چنان آنها را ترغیب به گذشت و فقر و فاقه و صوفی گری و مرده پرستی و گریه و وافور و توسری خوری می کنیم که دست روی دستشان بگذارند و بگویند:باید دستی از غیب برون آید و کاری بکند،اما این دست ،دست ما خواهد بود.ما ترک دنیا به آنها می آموزیم و خودمان سیم و غله خواهیم اندوخت،(کف زدن حضار)جانم برایتان بگوید،همیشه برای اینکه تاریخ عرض اندام کند،یک تپز یا گرز یا قداره ی خونالود و یا لوله ی توپ و یا بمب اتمی برهان قاطع است.چنان که حضرت خاتم النبیین می فرماید:"انا نبی با لسیف"آن وقت چند نفر رجاله لازم است که به اسم خدا و شاه و میهن هی کراوغلی بخوانند و سینه بزنند و خود را نگهبان قانون معرفی کنند و توده ی عوام کالانعام را با اشتلم و بیم دوزخ و امید بهشت بفریبند.این توده ی گمنام هم که اسیر شکم و زیر شکمش است کورکورانه از آنها اطاعت خواهد کرد و به پای خود به کشتار گاه می رود.-به این طریق تاریخ عوض می شود.(حضار کف زدند و هورا کشیدند. میهن مسلخ عزیز ماست)اما چرا علم شریف تاریخ تکرار می شود؟برای اینکه وقاحت ها و پستیها و سستیها و مادر قحبگی های بشر هم تکرار می شود.جانوران بت نمی پرستند،قلدر نمی تراشند و به کثافت کاری های خودشان نمی بالند،برای همین تاریخ ندارند .
*****
اگر باورتان نمی شود بروید از آنهایی که دو سه خشتک از من و شما بیشتر جر داده اند بپرسید. گیرم که دوره برو بروی توپ مرواری را ندیده باشند. حتمن از پیرو پاتالهای خودشان شنیده اند. این دیگر چیزی نیست که من بخواهم از تو لنگم در بیاورد. عالم و آدم می دانند که در زمان شاه شهید، توپ مرواری، توی میدان ارگ، شق ورق روی قنداقه اش سوار بود. بر و بر نگاه می کرد. بالای سرش دهل و نقاره می زدند. هر سال شب چهار شنبه سوری دورش غلغله شام می شد. تا چشم کار می کرد مخدرات یائسه ، بیوه های نروک ورچروکیده، دختهای تازه شاش کف کرده، ترشیده های حشری یا نابالغ های دم بخت، از دور و نزدیک هجوم می آوردند و دور این توپ طواف می کردند. بطوریکه جا نبود سوزن بیندازی. آن وقت آن هایی که بختشان یاری می کرد، سوار لوله توپ میشدند و یا از زیرش در می رفتند یا این که دخیلی به قنداقه و چرخش می بستند. یا اقلن یک جای تنشان را به آن می مالیدند. بخورد نداشت که تا سال دیگر به مرادشان می رسیدند.زنهای ناامید، امیدوار می شدند. ترشیده ها ترگل و ورگل می شدند. خانه بابا مانده ها به خانه شوهرمی رفتند. زنهای نروک، دو سه تا بچچه دوقلو از سروکولشان بالا می رفت و بچچه هایشان هی بهانه می گرفتند که: ننه جون من نون می خوام. قراول نگهبان توپ هم تا سال دیگر نانش توی روغن بود. دو تا چشم داشت دوتای دیگر هم قرض می کرد و توپ را می پایید که مبادا خاله شلخته ها بلندش بکنند و تا دنیا دنیاست آن را وسیله بخت گشایی خودشان قرار دهند.
توپ مرواری صادق هدایت
Saturday, November 17, 2012
Friday, November 16, 2012
باز هم توهین به مقدسات ، خودتان ببینید
باز هم یک عده منورالفکر با رویکرد ساختارشکنانه غربی فقه اسلامی را به زیر علامت سئوال بردند و در مرکز سیتی سنتر اصفهان اقدام به ساخت دستشویی فرنگی ایستاده که نه در دارد و نه دیوار و هرکس میتواند آنجای آدم را بیند کردند .
باز هم یک عده فریب خورده با اهداف جنگ نرم و زندگی هالیودی و سگ گردانی و ترویج همجنسگرایی دلهای رئوف علما را به درد آوردند .
باز هم یک عده فریب خورده با اهداف جنگ نرم و زندگی هالیودی و سگ گردانی و ترویج همجنسگرایی دلهای رئوف علما را به درد آوردند .
راستی را ما برای چه انقلاب کردیم . مگر نبود که در زمان طاغوت مردم اصلن دغدغه رفتن با پای راست یا پای چپ به دارالخلا را نداشتند . این دستاورد انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل بود که این عقاید شرعی را جانشین فرهنگ بی حیایی و بی بند و باری کرد .
چرا مقام انسان را در حد حیوان پایین می آورید . به پروردگار احد و واحد قسم که این کار از سوزاندن کتاب خدا توسط آن ملحد آمریکایی و یا کاریکاتوریست دانمارکی بدتر است آنهم در مرکز جهان اسلام .
آدم با این نوع تخلی سرپایی سنگ کلیه میگیرد بیماریهای حاد عفونی و حتی عده ای از مراجع تقلید دلیل بیماری ایدز در غرب را در همین بیت الخلا ایستاده قلمداد کرده اند وگرنه در صدر اسلام که این خبرها نبود .
وقتی مقامات مسئول در جهانی که له له زنان تشنه تز و دکترین ولایت فقیه است ، نسبت به این امر بی تفاوت میشوند معلوم است که در تهران و هر ویلای لوکس در شمال آنهم در مقابل مساجد و امامزاده ها اقدام به این عمل شنیع میکنند و حتی خدا به سر شاهد است خودم با چشمهایم این دستشویی ایستاده را در محل اقامه نماز جمعه در قزوین دیدم . مصیبت از این بالاتر . آنهم در زمانی که در فرودگاههای مهم چین کمونیست در مسیر بیداری اسلامی و به همت روحانیت مبارز دستشویی های اسلامی ساخته اند و نخبگان این مملکت اسلامی در حال توسعه فناوری در راستای خواندن نماز جماعت در کرات آسمانی هستند .
خلاصه ما جمعی از خرمقدس های حزب الله یعنی نخبگان بصیر مملکت اسلامی 24 ساعت به شما مسئولین فرصت میدهیم تا این لکه ننگ و هتک حرمت به مقام رهبری را جمع و جور کنید وگرنه آن محل را با چوب و چماق و با فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل با خاک یکسان میکنیم .
Thursday, November 15, 2012
عکس زن سکسی روی بستنی های ایرانی در شهر مقدس مشهد
عکس زن و بستنی آنهم در مملکت اسلامی ایران
شعله های آتش بی بند و باری و ابتذال این بار به شهر مقدس مشهد رسید و فریاد واسلاما و واشریعتا علمای اعلام را در آورده است .
خبر رسیده است که طی هفته های اخیر چندین محموله بستنی تولید داخل که برای صدور به خارج از مرزها ( بیداری اسلامی ) با عکس زنی زیبا روی و حوری اندام و خنده های شهوانی بسته بندی شده بود با کمک ستون پنجم استکبار از مراکز خرید شهر مشهد سر در آورد و دین و ایمان امت مسلمان را بر باد داد .
این بستنی ها در این شرایط تحریم با قیمتی چند برابر بعد از چند ساعتی در سراسر مشهد نایاب شد و بدتر اینکه بعضی از مغازه داران جهت تبلیغ بدحجابی آن بسته بندی یعنی آن عکس مبتذل را روی مغازه های خود در کنار عکس آیت الله خامنه ای و خمینی چسبانده بودند که خوشبختانه سربازان گمنام امام زمان با دیدن عدم تعرض دستگاهای نظارتی و ناجا به فروشندگان این نوع کالاها از راه رسیدند و با پاره کردن و آتش زدن عکس مبتذل از این هتک حرمت و ترویج سکولاریسم جلوگیری کردند .
یکی از شاهدان عینی میگفت که بیشترین خریداران این بستنی های شیطانی با عکس زنی سکسی آخوندها بوده اند .
لازم به یاد آوریست شهر مشهد ثقل اصلی و مرکز صیغه در جهان اسلام میباشد و از اینرو هزاران هزار آخوند شب و روز در جهت احیای سنت النبی در هر کوی و برزن به این امر مقدس مشغولند .
Wednesday, November 14, 2012
آیا میدانید
آیا میدانید که ایران اسلامی سریع ترین سبک ساخت مسکن در جهان را در ونزوئلا با ساختن 17هزار واحد مسکونی به اجرا در آورد و با این عمل افتخاری دیگر بر افتخارات این حکومت ضد ایرانی افزود .
بعد از اجرای این پروژه موفقیت آمیز وزیر مسکن آن کشور ریکاردو مولینا در جا توافق نامه جدیدی مبنی بر ساختن 10 هزار خانه مسکونی دیگر در قالب ساختمان های 4 طبقه و آپارتمانهای دو و سه خوابه را امضا کرد تا در حداقل زمان و حداکثر سرعت در ایالات یاراکیو ، لارا و کرابویو به اجرا در بیاید .
و آیا میدانید که برفهای سنگینی در مناطق زلزله زده شروع به باریدن کرده است و مردم این مناطق از حداقل وسائل گرمایشی و سوختی بی بهره اند و در سرمای زیر صفر در چادرهای سفید و بدوی میلرزند و مسئولین تمامی هم و غم خود را در باز سازی امامزاده ها و مساجد تخریب شده گذاشته اند .
بعد از اجرای این پروژه موفقیت آمیز وزیر مسکن آن کشور ریکاردو مولینا در جا توافق نامه جدیدی مبنی بر ساختن 10 هزار خانه مسکونی دیگر در قالب ساختمان های 4 طبقه و آپارتمانهای دو و سه خوابه را امضا کرد تا در حداقل زمان و حداکثر سرعت در ایالات یاراکیو ، لارا و کرابویو به اجرا در بیاید .
و آیا میدانید که برفهای سنگینی در مناطق زلزله زده شروع به باریدن کرده است و مردم این مناطق از حداقل وسائل گرمایشی و سوختی بی بهره اند و در سرمای زیر صفر در چادرهای سفید و بدوی میلرزند و مسئولین تمامی هم و غم خود را در باز سازی امامزاده ها و مساجد تخریب شده گذاشته اند .
Monday, November 12, 2012
Sunday, November 11, 2012
سقوط یا مرگ انسانیت در مملکت اسلامی ، قطع دست یک زن به خاطر النگو در تهران
عجب قاراشمیش و هردمبیلی مملکت اسلامی شده است . ما را باش که خیال میکردیم تنها با فتوای علمای اعلام و حجج اسلام و فقهای عظام دست و پاهای شکلات دزد و قالپاق دزد و آفتابه دزدها برای حفظ و امنیت دزدهای بزرگ و میلیاردی قطع میشوند اما باز هم مثل همیشه اشتباه کرده ام .
در خبرها آمده است که یک موتور سوار در یکی از خیابانهای شمالی تهران آنهم در روز روشن با شقاوت و بیرحمی تمام دست یک خانم را برای چند النگو قطع کرده است . در یک ماه قبل هم در شهرک اکبر آباد اسلام شهر حادثه ای مشابه رخ داده بود که رسانه ها زیر سبیلی آن را رد کرده بودند .
« خرافه » به شهروندان محترم بخصوص بانوان ، برای یادآوری متذکر میشود که در خیابانها دستکش در دست بگذارند و النگوهای خود را در زیر چادرها پنهان سازند و همچنین گردنبندهای طلایی و قشنگ شان را . چرا که خدا را چه دیدی یک بار برای انگشتر یا النگوهایتان دستها را میبرند و دفعه بعد برای در آوردن گردنبندهای زیبایتان گردنها را .
همچنین به سارقان مسلح یا غیر مسلح یادآوری میکنم که در جهت قطع دست و پا به احادیث و روایات توجه کنند و حد و حدود احکام را رعایت ، چرا که بر طیق شریعت و رساله علمای اسلام تنها باید چهار انگشت از مفصل انگشتان بریده شود و کف دست و انگشت شست باقی بماند دلیلش هم طبق گفته ائمه معصوم در کتاب وسائل الشیعه این است که اگر دست از مچ یا مرفق بریده شود دیگر دستی برای او باقی نمی ماند که نماز بخواند وسجده کند .
« خرافه » به شهروندان محترم بخصوص بانوان ، برای یادآوری متذکر میشود که در خیابانها دستکش در دست بگذارند و النگوهای خود را در زیر چادرها پنهان سازند و همچنین گردنبندهای طلایی و قشنگ شان را . چرا که خدا را چه دیدی یک بار برای انگشتر یا النگوهایتان دستها را میبرند و دفعه بعد برای در آوردن گردنبندهای زیبایتان گردنها را .
همچنین به سارقان مسلح یا غیر مسلح یادآوری میکنم که در جهت قطع دست و پا به احادیث و روایات توجه کنند و حد و حدود احکام را رعایت ، چرا که بر طیق شریعت و رساله علمای اسلام تنها باید چهار انگشت از مفصل انگشتان بریده شود و کف دست و انگشت شست باقی بماند دلیلش هم طبق گفته ائمه معصوم در کتاب وسائل الشیعه این است که اگر دست از مچ یا مرفق بریده شود دیگر دستی برای او باقی نمی ماند که نماز بخواند وسجده کند .
Friday, November 09, 2012
باز هم اعدام - شعر تازه ای از مهدی یعقوبی
باز هم در هر خیابان چوبه های دار
باز هم اعدام
زوزه های گرگهای هار
باز هم عمامه بر سرها
کوچه ها شمشیر در مشتند
باز هم با خواندن آیاتی از قرآن
بیگناهان را به شب کشتند
زوزه های گرگهای هار
باز هم عمامه بر سرها
کوچه ها شمشیر در مشتند
باز هم با خواندن آیاتی از قرآن
بیگناهان را به شب کشتند
Thursday, November 08, 2012
این نامه را دروغ نشمارید به خدای محمد حقیقت است
یک نمونه از خرافات در ایران
این نامه را دروغ نشمارید به خدای محمد حقیقت است
موقعی که این نامه را دریافت کردید به کسی که دوست دارید بنویسید و منتظر یک معجزه باشید
به خدا قسم با رسیدن این نامه به دست بنده مشکلات حل گردیده و درآمد روزانه من چند برابر شده است
به خدا قسم با رسیدن این نامه به دست بنده مشکلات حل گردیده و درآمد روزانه من چند برابر شده است
این نامه را نگه ندارید باید ظرف 96 ساعت از دست شما خارج شود. مرد كافه داری به محض دریافت 20 كپی از آن تهیه و ارسال نمود و 70 هزار دلار دریافت نمود ولی چون این زنجیره را شكست، آن را از دست داد در همین حال در فیلیپین جینوانز به دلیل آنكه این نامه را به جریان نیانداخت 6 روز بعد همسر خود را از دست داد اگر چه قبل از از دست دادن همسرش 20 هزار دلار دریافت نمود شما 20 کپی بفرستید و ببینید بعد از 4 روز چه اتفاقی می افتد ...
آقای لاریجانی مذاکره در جهنم است این یا مذاکره در بهشت
بَه بَه چشم مان روشن ، 34 سال شعارهای گلو پاره کن مرگ بر استکبار گفتید و با کامیون کامیون ساندیس و خرمن خرمن وعده و وعید عده ای را به خیابانها آوردید سم بر زمین زدید و زوزه کشیدید و امروز بر خلاف سخنان صریح و بی پرده خمینی که مذاکره با آمریکا را از خطوط قرمز نظام میدانست . با دو تا سیخونک که آمریکا به خشتک نظامتان زد بادتان در رفت و میگویید که برای حفظ بیضه ولایت فقیه که جانشین رسول الله است میخواهیم با آمریکا مذاکره کنیم .
محمد جواد لاریجانی در چهل و چهارمین گردهمایی معاونان آموزشی دانشگاهها بر خلاف گریز به عاشورا در آستانه محرم گفت : اگر منافع نظام ایجاب کند که میکند با آمریکا حتی در قعر جهنم هم مذاکره می کنیم . مذاکره با آمریکا برای ما تابو نیست .
او با تاکتیک فرار به جلو بحرانهای مرگبار و بیدرمان اقتصادی و سیاسی را به گردن اصلاح طلب هایی که حتی آنها را در انتخابات اخیر چلاندند و سرشان را در کاسه مستراح فرو کردند و در مصاحبه های تلویزیونی سکه یک پولشان کردند انداخت .
به هر حال این گوه خوری ها تازه گی ندارد ، امام راحل هم میخواست جنگ را تا فتح قدس و نابودی اسرائیل و استقرار امپراطوری خونین اسلامی در سراسر کره خاکی ادامه دهد و در نهایت جام زهر را نوش جان کرد .
خامنه ای نیز اگر بخواهد این روند را ادامه دهد باید مانند امام راحل همان « چیز » را بخورد و از برنامه های خطرناک هسته ای کوتاه بیاید و دستهایش را بالا ببرد ، هیلاری کلینتون نیز پیشاپیش مشتلق اش را داده بود و گفته بود که در مورد مابقی قضایا یعنی حقوق بشر چشم هایمان را می بندیم و نه تنها سیاست شتر دیدی ندیدی را ادامه میدهیم بلکه ادوات و تجهیزات جاسوسی به شما میدهیم تا مخالفان نظام ولایی را در انتخابات در پیش رو هر چه بهتر و بیشتر سرکوب کنید .
این اظهارات نشان میدهد که رژیم به دقیقه 90 و به مرز خطرناکی رسیده است و خرخره اش با آنهمه شعر و شعارها بدجوری فشرده شده است که میخواهد برای جان بدر بردن از خیزش مردم ایران ، حتی از خطوط قرمز خود بصورت علنی بگذرد .
به هر حال مذاکرات پشت پرده از هفته های قبل به دستور خامنه ای شروع شده و اکنون از زبان یکی از مسئولین از محاق بیرون می آید تا تنش ها و کنش و واکنشها سنجیده شود . آنچه مشخص است این است که رژیم بی گدار به آب نزده است ، بقول طبیب زاده تحریم ها علیه رژیم صد در صد و فلج کننده است و برای برون رفت از این بحران نباید مسئولان به جان هم بیفتند و حرفهای خامنه ای را جدی بگیرند چرا که آن سخنان برای استفاده از ویترین نیست .
آیا رژیم از برنامه های هسته ای خود کوتاه خواهد آمد . آیا آمریکا بله را خواهد گفت و درهای بهشت را با جهنم فرستادن مردم ایران برای فاشیسم مذهبی خواهد گشود . جواب سئوالات در آینده مشخص خواهد شد .
Wednesday, November 07, 2012
Tuesday, November 06, 2012
احادیث خنده دار
روزی حضرت ملک الموت جهت قبض روح کردن حضرت موسی ( ع ) به خدمت آن حضرت رسید آن حضرت از شدت عصبانیت چنان سییلی به گوش ملک الموت زد که چشمش کور شد و بر صورتش فرو ریخت و از آن موقع به بعد بود که ملک الموت به صورت پنهانی مردم را قبض روح کرد تا دوباره سیلی نخورد .
صحیح بخاری ج ۱ ص۱۵۸ و در جلد ۲ ص ۱۶۳/مسند احمد حنبل ج۲ ص۳۱۵/محمد بن جریر
طبری ج ۱ به نقل از ابو هریره
طبری ج ۱ به نقل از ابو هریره
Monday, November 05, 2012
Saturday, November 03, 2012
یک مادر مسلمان فرزندش را بخاطر حفظ نکردن قرآن به طرز وحشیانه ای کشت
یک مادر مسلمان فرزند خود را بخاطر از بر نکردن قرآن به شکل شنیع کشت .
به گزارش میل آنلاین مادری بیرحمانه فرزند 7 ساله خود را بنام یاسین به باد کتک گرفت و سپس او را در آتش سوزاند .
سارا اگ 32 ساله که در کاردیف انگیس سکونت دارد فرزندش را بدلیل اینکه موفق نشده بود آیه های قرآن را حفظ کند مانند سگ کتکش زد و سپس برای لاپوشانی و رد گم کردن او را سوزاند .
این زن مسلمان متهم است که با ضرب و شتم و بستن به زنجیر و چکش زدن باعث مرگ فرزندش شده است .
در جهان متمدن نه اسلامی کودکان را از آموزش های متحجر دینی به هر شکلش منع میکنند تا آنها در محیطی آرام و فضایی آزاد زندگی کنند تا روح و روان زلال شان بر اثر آموزه های قرون وسطایی دینی خدشه دار نگردد . در این میان اما مسلمانانی که در این کشورهای غربی زندگی میکنند با چوب و چماق بچه هایشان را وادار میکنند که در مدرسه های خصوصی اسلامی بروند و به حفظ آیه های قرآن بپردازند تا مبادا بر اثر آگاهی و آزادی از اسلام فاصله بگیرند و بقول خودشان مرتد شوند .
به گزارش میل آنلاین مادری بیرحمانه فرزند 7 ساله خود را بنام یاسین به باد کتک گرفت و سپس او را در آتش سوزاند .
سارا اگ 32 ساله که در کاردیف انگیس سکونت دارد فرزندش را بدلیل اینکه موفق نشده بود آیه های قرآن را حفظ کند مانند سگ کتکش زد و سپس برای لاپوشانی و رد گم کردن او را سوزاند .
این زن مسلمان متهم است که با ضرب و شتم و بستن به زنجیر و چکش زدن باعث مرگ فرزندش شده است .
در جهان متمدن نه اسلامی کودکان را از آموزش های متحجر دینی به هر شکلش منع میکنند تا آنها در محیطی آرام و فضایی آزاد زندگی کنند تا روح و روان زلال شان بر اثر آموزه های قرون وسطایی دینی خدشه دار نگردد . در این میان اما مسلمانانی که در این کشورهای غربی زندگی میکنند با چوب و چماق بچه هایشان را وادار میکنند که در مدرسه های خصوصی اسلامی بروند و به حفظ آیه های قرآن بپردازند تا مبادا بر اثر آگاهی و آزادی از اسلام فاصله بگیرند و بقول خودشان مرتد شوند .
Friday, November 02, 2012
نامه سرگشاده الاغ داران امامزاده داوود به خانم هیلاری کلینتون
با توجه به این که در راستای رهنمودهای داهیانه رهبر معظم انقلاب اسلامی در مسیر خودکفایی ، مالیات از الاغ داران از 2 ماه گذشته چند برابر شده است .
و با توجه به این که تحریمها قیمت اجناس را ده برابر کرده است و در این راستا قیمت تردد با الاغ از ساعتی 20 هزار تومان به 40 هزار تومان رسیده است اما این تمهیدات باز هم کفاف خرج روزانه ما الاغ داران را نمی دهد .
بانو هیلاری
و با توجه به این که تحریمها قیمت اجناس را ده برابر کرده است و در این راستا قیمت تردد با الاغ از ساعتی 20 هزار تومان به 40 هزار تومان رسیده است اما این تمهیدات باز هم کفاف خرج روزانه ما الاغ داران را نمی دهد .
بانو هیلاری
حساب کنید یکسال قبل قیمت دلار 1000 تومان بود و اکنون از 4000 تومان هم گذشته است . الله وکیلی قیمت تردد با الاغ باید متناسب با قیمت دلار بالا میرفت و 4 برابر یعنی 80 هزار تومان میشد اما نشد . چرا که امام جمعه ها به ما گیر میدهند و در این راستا چند الاغ مان را باز داشت کرده اند و ما را از نان خوردن انداخته اند .
ما تنها قشری نیستیم که از بابت تحریم زیان دیده ایم خوشبختانه قیمت تردد با الاغ دو برابر شده است اما ساعات کار استادان دانشگاه همان 10 هزار تومان مانده است یعنی ما 4 برابر از آنها بیشتر حقوق میگیریم .
بانو کلینتون
ما الاغ داران امامزاده داوود از شما عاجزانه استدعا داریم که اگر به فکر ما نیستید حداقل به فکر الاغ هایمان باشید . چرا که شنیدیم شما بر خلاف امام راحل که اقتصاد را مال خر میدانست ، حقوق حیوانات بخصوص الاغها را از حقوق بشر و مردم ایران بیشتر اهمیت میدهید .
خانم کلینتون بخدا قیمت یک کیلو شیر ارزانتر از یک کیلو علوفه شده است . کاه کیلویی 1000 تومان جو 850 تومان ، یونجه خشک 900 تومان .
علاوه بر این دهها آخوند با عمامه های سفید و سیاه روزانه نه تنها ما را میدوشند و شندر قاز را از دستمان می قاپند بلکه مجانی با آن کون گشادشان سوار الاغهای بی زبانمان میشوند و به زیارت امامزاده می روند .
ما تنها قشری نیستیم که از بابت تحریم زیان دیده ایم خوشبختانه قیمت تردد با الاغ دو برابر شده است اما ساعات کار استادان دانشگاه همان 10 هزار تومان مانده است یعنی ما 4 برابر از آنها بیشتر حقوق میگیریم .
بانو کلینتون
ما الاغ داران امامزاده داوود از شما عاجزانه استدعا داریم که اگر به فکر ما نیستید حداقل به فکر الاغ هایمان باشید . چرا که شنیدیم شما بر خلاف امام راحل که اقتصاد را مال خر میدانست ، حقوق حیوانات بخصوص الاغها را از حقوق بشر و مردم ایران بیشتر اهمیت میدهید .
خانم کلینتون بخدا قیمت یک کیلو شیر ارزانتر از یک کیلو علوفه شده است . کاه کیلویی 1000 تومان جو 850 تومان ، یونجه خشک 900 تومان .
علاوه بر این دهها آخوند با عمامه های سفید و سیاه روزانه نه تنها ما را میدوشند و شندر قاز را از دستمان می قاپند بلکه مجانی با آن کون گشادشان سوار الاغهای بی زبانمان میشوند و به زیارت امامزاده می روند .
به داد الاغهای ما برسید .
امضا جمعی از الاغ داران امامزاده داوود
عکسی از اولین پرواز انسان در زمان حضرت سلیمان
نقاشی از ویکتور واسنتسو
حجت الاسلام ظهر امروز در گردهمایی خادمین کریمه اهل بیت در مدیریت شهر شهرداری قم به آیاتی از قرآن اشاره کرد و گفت :
سفر هوایی و فکر پرواز بر فراز آسمان از ایده های حضرت سلیمان بود که برای نخستین بار در ذهن انسان تجلی پیدا کرد .
میگویند حضرت آیت الله جنتی با چشمهای خود در جابلسا و جابلقا شاهد اولین پرواز بوده است و عکسهایی از آن هنوز در حرمسرایش وجود دارد .
یک شب آخوندی شرابی خورده بود - نمایشنامه طنز
خدیجه : چرا نمیگی چته مرد ، از اول صب تا حالا هی با اخم و تخم دور اتاق قدم می زنی و تسبیح تو دستت می چرخونی و حمد و سوره میخونی ، خدا ناکرده اتفاقی افتاده که ما نامحرمیم . زن دومت برو بیایی با از ما بهترون بهم زده .
کلب حسن : ضعیفه صد دفعه بهت گفتم ، رو یخ گرد و غبار بپا نکن ، خفه خون بگیر و تو کارام فضولی ممنوع ، آره من کشتی ام غرق شده ، یه زن دیگه گرفتم ،
خدیجه : یادته روزای اول که به خونت اومدم هزار بار قربون و صدقم میرفتی و حرفی بهتر از گل بهم نمیگفتی ، حالا زن خوشگل و تو دل برو اندازه سن نوه ت گرفتی و ما رو تف میکنی .
کلب حسن: باز که دری وری میگی ، اگه چاک دهنتو نبندی به خدای علی همین عصا رو تا ته به کونت فرو میکنم و آویزونت میکنم تو گلدسته مسجد تا عبرت خاص و عام بشی و بفهمی یه من ماست چقد کره داره .
( زنگ در بصدا در می آید ) پاشو درو واز کن گمونم اون نره خر پاچه ورمالیده داداشت اومده تا بازم تیغم بزنه ، مردیکه قرمساق خودش هفت تا ویلا توی دریا کنار بابلسر داره و یه عالم مال و منال تو بانکای فرنگ ، اونوقت میاد پیش ما جا نماز آب میکشه ، همه تون سر و ته یه کرباسین.
خدیجه : اوا شماین ، سید خدا ، فک کردم برادرمه ، حاجی ، حاجی سید نورانی تشریف آوردن ، بفرماین قدمتون رو چشمام ، الساعه براتون قلیون و چای آماده میکنم ،
آخوند : خواهر ، منقلو فراموش نکن ، میخوام زیر پای اون درخت با کلب حسن یه کمی درد دل کنم .
خدیجه : نمی دونم چیش شده ، کارد بهش بزنی خونش در نمی آد ، از اول صب تا حالا که لنگ ظهره اخم و تخم و اوقات تلخی میکنی و گیرم میده ، فک کنم ...
آخوند : خونتو کثیف نکن ، خودم از دلش در می آرم ، تریاک حلال مشکلاته ، این آب حیات اگه نبود هفتاد تا کفن پوسونده بودم ، به خدا توکل کن ، راسی همشیره در این مواقع خاکستر عقربو با یه برگ از دعای ندبه تو آب قاطی کن و خوب بهمش بزن ، مرده رو زنده میکنه .
خدیچه : والله بالله همه کار براش کردم ، از جوشوندن تخم الاغ مرده در آب ولرم تا سرخ کردن چشم چپ ملخ نر ، اما اثر نکرد که نکرد ، دو ساعته یه بادمجون نیم متری رو تو دستش گرفته و هی ناز و نوازشش میکنه و بمن میگه که طبق روایات اولین گیاهی هس که به اسلام ایمان آورده ،
آخوند : اینو که درست میگه ، دستمالی کردن بادمجون طبق احادیث و روایات صواب هم داره ، آدمو در سراشیبی قبر از دست گرگهای درنده نجات میده . خودتم گاه و بیگاه همینکارو بکن ، خب ...
کلب حسن : قدمت روی چشم ، صفا آوردی ، شنیدم از مرگ ما بیزاری
کلب حسن: باز که دری وری میگی ، اگه چاک دهنتو نبندی به خدای علی همین عصا رو تا ته به کونت فرو میکنم و آویزونت میکنم تو گلدسته مسجد تا عبرت خاص و عام بشی و بفهمی یه من ماست چقد کره داره .
( زنگ در بصدا در می آید ) پاشو درو واز کن گمونم اون نره خر پاچه ورمالیده داداشت اومده تا بازم تیغم بزنه ، مردیکه قرمساق خودش هفت تا ویلا توی دریا کنار بابلسر داره و یه عالم مال و منال تو بانکای فرنگ ، اونوقت میاد پیش ما جا نماز آب میکشه ، همه تون سر و ته یه کرباسین.
خدیجه : اوا شماین ، سید خدا ، فک کردم برادرمه ، حاجی ، حاجی سید نورانی تشریف آوردن ، بفرماین قدمتون رو چشمام ، الساعه براتون قلیون و چای آماده میکنم ،
آخوند : خواهر ، منقلو فراموش نکن ، میخوام زیر پای اون درخت با کلب حسن یه کمی درد دل کنم .
خدیجه : نمی دونم چیش شده ، کارد بهش بزنی خونش در نمی آد ، از اول صب تا حالا که لنگ ظهره اخم و تخم و اوقات تلخی میکنی و گیرم میده ، فک کنم ...
آخوند : خونتو کثیف نکن ، خودم از دلش در می آرم ، تریاک حلال مشکلاته ، این آب حیات اگه نبود هفتاد تا کفن پوسونده بودم ، به خدا توکل کن ، راسی همشیره در این مواقع خاکستر عقربو با یه برگ از دعای ندبه تو آب قاطی کن و خوب بهمش بزن ، مرده رو زنده میکنه .
خدیچه : والله بالله همه کار براش کردم ، از جوشوندن تخم الاغ مرده در آب ولرم تا سرخ کردن چشم چپ ملخ نر ، اما اثر نکرد که نکرد ، دو ساعته یه بادمجون نیم متری رو تو دستش گرفته و هی ناز و نوازشش میکنه و بمن میگه که طبق روایات اولین گیاهی هس که به اسلام ایمان آورده ،
آخوند : اینو که درست میگه ، دستمالی کردن بادمجون طبق احادیث و روایات صواب هم داره ، آدمو در سراشیبی قبر از دست گرگهای درنده نجات میده . خودتم گاه و بیگاه همینکارو بکن ، خب ...
کلب حسن : قدمت روی چشم ، صفا آوردی ، شنیدم از مرگ ما بیزاری
آخوند : چته آتیش گرفتی و از کله ت دود و دم در میاد ، مگه دکتر نگفت واسه قلبت ضرر داره ، دو بار سکته کردی و قسر در رفتی ، بار سوم دیگه فاتحه والسلام . میدونی که میخوام چی بگم ، تو که وضعت توپ توپه ، مشکلت چیه که زنت میگه قیافه زهر مار بخودت میگیری و هی دور خودت تو خونه چرخ میزنی . یه خورده به فکر بچه هات باش ، بخواست خدا 24 تا قد و نیم قد داری ، آخریش دو ماهشه ، بخدای احد و واحد تو یا پیغمبری یا پیغمبر زاده که تو سن هفتاد سالگی مث جوونای 18 ساله هی شب و روز میگازی اونم چه گازی زیر پتو .
کلب حسن : تو هم که ما رو گرفتی و هی گیر میدی .
آخوند : می بینم کتاب صحیح بحاری تو دستته ، کتابخون و منورالفکر هم که شدی .
کلب حسن : خب شد گفتی ببین چی نوشته : روزی حضرت ملک الموت جهت قبض روح کردن حضرت موسی ( ع ) به خدمت آن حضرت رسید آن حضرت از شدت عصبانیت چنان سییلی به گوش ملک الموت زد که چشمش کور شد و بر صورتش فرو ریخت و از آن موقع به بعد بود که ملک الموت به صورت پنهانی مردم را قبض روح کرد تا دوباره سیلی نخورد .
آخوند : عجب جون تو موهام سیخ شد . منو باش که 45 سال از عمرمو دود چراغ خوردم و خر خونی کردم اما این نکته هرگز به چشمم نخورد .
کلب علی : اینو ولش کن ، راسی سید ، کله سحر بعد از نماز جماعت ، از در خونت زن دوم احمد قصابو دیدم که تند و تند با دختر 12 سالش بیرون می اومد . آخه سید خدا با زن شوهر دار هم بله .
آخوند : ای بابا کجای کاری ، تو همش دوزاریت کج می افته و هی پشت سر هم غیبت میکنی ، شب اول قبر باید حسابشو پس بدی ها . من که یه پام این دنیا و یه پام تو اون دنیاس ، استغفرالله من با زن شوهر دار . زبونتو گاز بگیر . . دین و ایمونت کجاس . هی دروغ به نافمون میبندی .
نکاشته درو نکن
کلب حسن : نشد ، پیش لوطی و معلق بازی ، اونم پیش من که همه رو لب چشمه میبرم و تشنه بر میگردونم درغگو خطابم میکنی ها ، بعد از هفت کره ادعای بکارت نکن سید .
آخوند: پیش خودمون بمونه ( پچ پچ میکند ) الله وکیلی درست دیدی . ( میخندد ) دیشب سردار سپاه اومده بود خونه م ، دم در یه کیلو تریاکو داد تو دستم منم یه زوّجتُکَ نفسی فی المّدت المعلومۀِ علی المهرِ المعلوم خوندم و دست دختر قصابو تو اتاق بغلی تو دستش گذاشتم و والسلام ، نه زن دوم قصابو ، شیر فهم شد ، دختر گوگول مگولشو براش صیغه کردم نمی دونی چه لعبتی ، از هلوی پوست کنده هم پوست کنده تر . حتی تو بهشت خداوندی هم اینجور حوری ها نصیبت نمی شه ، دوازه ساله ، پرده بکارت دست نخورده ، لبای گیلاس، ساقای بلورین ، پستونای تازه گل کرده ، ها می بینم لب و لوچه ات آب افتاده ، میخوای برات درس کنم ، حوری 12 ساله ، 500 تا اونم نقد . بقول علما از شما عباسی از ما رقاصی .
کلب حسن : ای ناقلا ، با همه بله با ما هم بله ، از خر مرده هم نعل میکنی ، 500 تا اونم دست دوم . . . هی ضعیفه بساط دود و دم چی شد . ما که از زیر پامون علف سبز شد .
خدیجه : خدا رو هزار مرتبه شکر ، جادو کردید سید پیغمبر که کلب حسن اینجور شاد و شنگول شده . تموم روز کوکش در رفته و هی پرت و پلا میگفت و ما رو دقمرگ کرده بود . یه بار هم از من عصبانی شد و به اون درخت بستش و با کمربندش پشتمو سیاه کرد .
آخوند : خواهر دوای شوهرتون تو دس منه ، مث کف دس میشناسمش . هر وقت اوقات تلخی کرد یه توک پا بیاین و به من خبر بدین . حالا وافورو از دم منقل بر دارین و بزارین کنار آتیش .
داشتم میگفتم ، سر کلاف از دسم در رفت . آره شب جمعه رفته بودم مهمونی ، چه غذاهای رنگینی ، اونم تو این تحریمها که قیمت تخم مرغ اندازه طلاس و خروسا بهمون اخم و تخم میکنند . سبزی پلو با ماهی سفید ، ته چین مرغ ، کباب بره ، ما هم عبامونو بالا زدیم و چار زانو نشستیم و ریش و سبیلمونو چرب کردیم و تا آرنج دستمونو فرو کردیم تو خورشتا .
اما نگو که این جوونای جونمرگ شده برام نقشه کشیده بودن . گمونم همه کاسه کوزه ها زیر سر منوچهرخانه که پسرشو تو غائله سال 88 تو کهریزک آره .
آره منو که میشناسی تا اونهمه غذاهای جورواجورو دیدیم دین و ایمونمون رفت و از دنیا و آخرت بی خبر شدیم ، وسط غذا داد زدم که آهای یه لیوان آبی ، شربتی ، اینجا که از صحرای کربلا بدتر شده ، در جا یه دختر از اونا که در جا جونت رو تو کف دستت تقدیمش میکنی ، با موهایی برهنه که نصفش از روسرش بیرون زده بود و دست های تا بازو لخت مث فرشته از میون اونهمه جمع ظاهر شد . من هم که هی ملچ ملچ میکردم ، با دیدن اون قد و قواره نامحرم از خود بیخود شدم و در زیر عبای مقدسم آلتم نعوظ شد .
یه پارچ از شربت برام آورد و بغلم ایستاد . منم که از خوردن اونهمه غذاهای رنگ وارنگ و دیدن اون حوری لایعقل شده بودم ، تمام شربت پارچو سر کشیدم و در جا کله معلق شدم .
کلب حسن : خب بگو بگو بعدش چی ، وزوجتک نفسی خوندی و کارو تموم کردی .
آخوند : چرا پابرهنه وسط حرفم میپری ، من که داشتم میگفتم ، نکنه توهم ، شق کردی ، آره شربتا رو تا قطره آخر در حالی که چشام به قد و بالای حوری بود سر کشیدم و یکهو احساس کردم که تو بهشت خداوندی بدون اونکه جواب نکیر و منکر رو بدم افتادم . از چپ و راست حوری های بهشتی ، چشمه هایی از عسل ، جویهایی از شیر . خدا به سر شاهده تو تمومی عمرم اونهم شاد و شنگول نبودم .
بعدش باز هم چنگ انداختم تو بره های کباب کرده و بازم برام اون فرشته برام شربت آورد . منم زدم تو رگ و دوغ و دوشاب برام یکی شد .
کلب حسن : یه خورده صب کن ، زنیکه جنده پشت بیت الخلا گوش جنبونده و به حرفای ما گوش میده ، آهای ضعیفه گورتو گم کن ، امشب تو تا صب سوراخ کونتو طوری جر میدم که با جراحی و بخیه زدن هم دوا درمون نشه . برا همه ماره برا ما زن .
آخوند : ول کن بابا ، ضعیفه ها یه دنده شون کمه ، بیخود نیس که قرآن اونا رو در ردیف حمار قلمداد میکنه . آره کلب ، داشتم میگفتم ، اون حوری بهشتی کنارم وایساده بود و منم با مرغ و ماهی بره ها هی پشت سر هم پارچ های شربتو خالی میکردم . اما نگو که اون مادر به خطاها تو پارچها بجای شربت شراب کهنه ریخته بودن ، گمونم با عرق سگی هم قاطی پاتی کرده بودن و منم مست و پاتیل شدم و وسط اون همه جمعیت عمامو از سرم بر داشتم و پرتاب کردم و با ساز و آواز شروع کردم به رقصیدن و اونا هم فیلمبرداری کردن . اگه اون فیلمو تو اینترنت بزاران ، بخدا نایب امام زمان تموم مال و منالمو ضبط میکنه .
آخوند : می بینم کتاب صحیح بحاری تو دستته ، کتابخون و منورالفکر هم که شدی .
کلب حسن : خب شد گفتی ببین چی نوشته : روزی حضرت ملک الموت جهت قبض روح کردن حضرت موسی ( ع ) به خدمت آن حضرت رسید آن حضرت از شدت عصبانیت چنان سییلی به گوش ملک الموت زد که چشمش کور شد و بر صورتش فرو ریخت و از آن موقع به بعد بود که ملک الموت به صورت پنهانی مردم را قبض روح کرد تا دوباره سیلی نخورد .
آخوند : عجب جون تو موهام سیخ شد . منو باش که 45 سال از عمرمو دود چراغ خوردم و خر خونی کردم اما این نکته هرگز به چشمم نخورد .
کلب علی : اینو ولش کن ، راسی سید ، کله سحر بعد از نماز جماعت ، از در خونت زن دوم احمد قصابو دیدم که تند و تند با دختر 12 سالش بیرون می اومد . آخه سید خدا با زن شوهر دار هم بله .
آخوند : ای بابا کجای کاری ، تو همش دوزاریت کج می افته و هی پشت سر هم غیبت میکنی ، شب اول قبر باید حسابشو پس بدی ها . من که یه پام این دنیا و یه پام تو اون دنیاس ، استغفرالله من با زن شوهر دار . زبونتو گاز بگیر . . دین و ایمونت کجاس . هی دروغ به نافمون میبندی .
نکاشته درو نکن
کلب حسن : نشد ، پیش لوطی و معلق بازی ، اونم پیش من که همه رو لب چشمه میبرم و تشنه بر میگردونم درغگو خطابم میکنی ها ، بعد از هفت کره ادعای بکارت نکن سید .
آخوند: پیش خودمون بمونه ( پچ پچ میکند ) الله وکیلی درست دیدی . ( میخندد ) دیشب سردار سپاه اومده بود خونه م ، دم در یه کیلو تریاکو داد تو دستم منم یه زوّجتُکَ نفسی فی المّدت المعلومۀِ علی المهرِ المعلوم خوندم و دست دختر قصابو تو اتاق بغلی تو دستش گذاشتم و والسلام ، نه زن دوم قصابو ، شیر فهم شد ، دختر گوگول مگولشو براش صیغه کردم نمی دونی چه لعبتی ، از هلوی پوست کنده هم پوست کنده تر . حتی تو بهشت خداوندی هم اینجور حوری ها نصیبت نمی شه ، دوازه ساله ، پرده بکارت دست نخورده ، لبای گیلاس، ساقای بلورین ، پستونای تازه گل کرده ، ها می بینم لب و لوچه ات آب افتاده ، میخوای برات درس کنم ، حوری 12 ساله ، 500 تا اونم نقد . بقول علما از شما عباسی از ما رقاصی .
کلب حسن : ای ناقلا ، با همه بله با ما هم بله ، از خر مرده هم نعل میکنی ، 500 تا اونم دست دوم . . . هی ضعیفه بساط دود و دم چی شد . ما که از زیر پامون علف سبز شد .
خدیجه : خدا رو هزار مرتبه شکر ، جادو کردید سید پیغمبر که کلب حسن اینجور شاد و شنگول شده . تموم روز کوکش در رفته و هی پرت و پلا میگفت و ما رو دقمرگ کرده بود . یه بار هم از من عصبانی شد و به اون درخت بستش و با کمربندش پشتمو سیاه کرد .
آخوند : خواهر دوای شوهرتون تو دس منه ، مث کف دس میشناسمش . هر وقت اوقات تلخی کرد یه توک پا بیاین و به من خبر بدین . حالا وافورو از دم منقل بر دارین و بزارین کنار آتیش .
داشتم میگفتم ، سر کلاف از دسم در رفت . آره شب جمعه رفته بودم مهمونی ، چه غذاهای رنگینی ، اونم تو این تحریمها که قیمت تخم مرغ اندازه طلاس و خروسا بهمون اخم و تخم میکنند . سبزی پلو با ماهی سفید ، ته چین مرغ ، کباب بره ، ما هم عبامونو بالا زدیم و چار زانو نشستیم و ریش و سبیلمونو چرب کردیم و تا آرنج دستمونو فرو کردیم تو خورشتا .
اما نگو که این جوونای جونمرگ شده برام نقشه کشیده بودن . گمونم همه کاسه کوزه ها زیر سر منوچهرخانه که پسرشو تو غائله سال 88 تو کهریزک آره .
آره منو که میشناسی تا اونهمه غذاهای جورواجورو دیدیم دین و ایمونمون رفت و از دنیا و آخرت بی خبر شدیم ، وسط غذا داد زدم که آهای یه لیوان آبی ، شربتی ، اینجا که از صحرای کربلا بدتر شده ، در جا یه دختر از اونا که در جا جونت رو تو کف دستت تقدیمش میکنی ، با موهایی برهنه که نصفش از روسرش بیرون زده بود و دست های تا بازو لخت مث فرشته از میون اونهمه جمع ظاهر شد . من هم که هی ملچ ملچ میکردم ، با دیدن اون قد و قواره نامحرم از خود بیخود شدم و در زیر عبای مقدسم آلتم نعوظ شد .
یه پارچ از شربت برام آورد و بغلم ایستاد . منم که از خوردن اونهمه غذاهای رنگ وارنگ و دیدن اون حوری لایعقل شده بودم ، تمام شربت پارچو سر کشیدم و در جا کله معلق شدم .
کلب حسن : خب بگو بگو بعدش چی ، وزوجتک نفسی خوندی و کارو تموم کردی .
آخوند : چرا پابرهنه وسط حرفم میپری ، من که داشتم میگفتم ، نکنه توهم ، شق کردی ، آره شربتا رو تا قطره آخر در حالی که چشام به قد و بالای حوری بود سر کشیدم و یکهو احساس کردم که تو بهشت خداوندی بدون اونکه جواب نکیر و منکر رو بدم افتادم . از چپ و راست حوری های بهشتی ، چشمه هایی از عسل ، جویهایی از شیر . خدا به سر شاهده تو تمومی عمرم اونهم شاد و شنگول نبودم .
بعدش باز هم چنگ انداختم تو بره های کباب کرده و بازم برام اون فرشته برام شربت آورد . منم زدم تو رگ و دوغ و دوشاب برام یکی شد .
کلب حسن : یه خورده صب کن ، زنیکه جنده پشت بیت الخلا گوش جنبونده و به حرفای ما گوش میده ، آهای ضعیفه گورتو گم کن ، امشب تو تا صب سوراخ کونتو طوری جر میدم که با جراحی و بخیه زدن هم دوا درمون نشه . برا همه ماره برا ما زن .
آخوند : ول کن بابا ، ضعیفه ها یه دنده شون کمه ، بیخود نیس که قرآن اونا رو در ردیف حمار قلمداد میکنه . آره کلب ، داشتم میگفتم ، اون حوری بهشتی کنارم وایساده بود و منم با مرغ و ماهی بره ها هی پشت سر هم پارچ های شربتو خالی میکردم . اما نگو که اون مادر به خطاها تو پارچها بجای شربت شراب کهنه ریخته بودن ، گمونم با عرق سگی هم قاطی پاتی کرده بودن و منم مست و پاتیل شدم و وسط اون همه جمعیت عمامو از سرم بر داشتم و پرتاب کردم و با ساز و آواز شروع کردم به رقصیدن و اونا هم فیلمبرداری کردن . اگه اون فیلمو تو اینترنت بزاران ، بخدا نایب امام زمان تموم مال و منالمو ضبط میکنه .
کلب حسن : ای ولدزناها ، خب بعدش .
آخوند : تو که هی میپری وسط حرفام ، وافور و بده ، یه دماغی چاق کنم و کلاف سخنو سر بگیرم . عجب تریاک دبشی ، از کجا گیرش میاری ،
آره سگ حسن ، ما هم تو اون همه جمعیت هی شروع کردیم به قر و قمیش دادن و باباکرم رقصیدن . چه کف زدنی ، خدارو شکر که امر به معروفی ها با خبر نشدن . اونوقت سکه یه پولم میکردن و اون دیوث ، زنباز امام جمعه شهر خلع لباسم میکرد .
بازم برام در حال لهو و لعب شربت ، یعنی شراب هف ساله آوردن و من هم زدم تو رگ و رب و رسول و تموم مقدسات رو به گوه کشیدم .
کلب حسن : استغفرالله خدا نصیب هیچ تنابنده ای بخصوص مسلمون نکنه ، یعنی مث زمون طاغوت ، آهای زن ، چایی چی شد ما که زبونمون علف در آورد .
آخوند : خدا به سر شاهده ، زنای بی حجاب با سر و روی لخت و برهنه بیشتر از مردا بودن ، اونا هم هی دم میگرفتن و من هی شراب میخوردم و پایین تنه رو مست و لایعقل میجنبوندم .
مث یه پر کاه شده بودم ، انگار پرواز میکردم . خدایا شرابای بهشتت هم همینجوریه ، اما سگ حسن خدا نصیب هیچ مسلمانی نکنه ، بعدش دو نفر از اون دخترا دستای لخت و عورشونو تو دستم گذاشتن و از میون جمعیت به طرف یه اتاق بردن . اونا رو تو عمرم ندیده بودم . بعدش هر کدوم نوازشم کردن و من که مست و پاتیل بودم و تلو تلو میخوردم نگاهشون میکردم . یه چشمبند گذاشتن و منو سوار ماشین کردن و خندون راه افتادیم .
بعدش منو داخل یه خونه بردند و لختم کردند و من که فک میکردم بعد از اونهمه غذاهای بهشتی و شراب جماع میچسبه ، چشم بندو باز کردم اما یهو چشمم به دو مرد نره غول افتاد که در چپ و راستم با نقاب ایستاده بودند . ترس برم داشت تا خواستم حرفی بزنم پنبه تو دهنم فرو کردند و با چسب ضد آب بستند .
بعدش لاکردارا ، یه بطری کت و کلفتو فرو کردند تا ته تو معقدم . سوزشش از آتیش جهنم بدتر بود ، انگار سر بطری نوشابه رو اسید مالی کرده بودند . گفتم که اجلم رسیده حمد و سوره رو خوندم و از هوش رفتم .
نیمه های شب یکهو خودم رو لخت و عور در وسط خیابون دیدم . به من گفته بودن چیزی که عوض داره گله نداره ، به تقاص پسر منوچهرخان تو کهریزک ،
کلب حسن : خدایا رحم کن ،
آخوند: ( اشک از چشمانش سرازیر میشود ) از اون روز به بعد به خدای رسول دیگه آلتم شق و رق نمی شه ، همه دوا و درمونا رو کردم ، دخیل بستم ، فرنگ رفتم ، از کینگ سایز استفاده کردم . سگ حسن بخدا اسلامم بر باد رفته ، زنهام که یکی دو تا نیستن ، شرمنده ام پیش اونا ، مخصوصا شبای جمعه که همه 4 تا شون به اضافه اون صیغه های موقت در یه هتل تو خزر شهر جمع میشدند و تا صبح بزن بکوب و ... داشتیم .
ای خدا تو سر پیری این چه بلایی بود که بسرم آوردی . من که پیشونیم از بس عبادت میکنم ،نعل اسب پینه بسته ، من که میلیون میلیون خمس و زکات تا دینار آخرشو میدم ، من که هفت بار به مکه و ماهانه به کربلا مشرف میشم . آخه بدون پایین تنه زندگی به چه دردم میخوره .
کلب حسن : اینهمه به خودت فشار نیار ، دیگه اون جوون 20 ساله نیستی ، یهو دیدی مث من جفت پات به هوا رفت و سنگ کوب کردی . مگه بنده مرُدم که بزارم زنا و صیغه هات تنها بمونن ، خودم کمکت میکنم .
آخوند : نفهمیدم ، چی گفتی ، میخوای زنامو استغفرالله ... ای زنا زاده ، ای ولد زنا خودم این عصا رو تو کونت فرو میکنم ( کلب حسن فرار میکند ) .
خدیجه : یا شاه خراسون ، چرا به جون هم افتادین ، ای وای داره شوهرمو میکشه ، یا قمر بنی هاشم ، کمک ، کمک
کلب حسن : زنیکه هرجایی ، تلفن نزن ، این یه مثقال آبرویی هم که داریم از بین میره ، سید رفت ، در حیاطو ببند .
خدیجه : فک کردم اون مفتخور اومده ابرو رو درست کنم اما نگو چشمو خواست کور کنه . خودم برات آب نبات درست میکنم تا حالت یه خورده جا بیاد . چی شد یهو مث گرگ درنده به هم پریدین ، شوما که گل میگفتین و گل میشنفتین ،
آره سگ حسن ، ما هم تو اون همه جمعیت هی شروع کردیم به قر و قمیش دادن و باباکرم رقصیدن . چه کف زدنی ، خدارو شکر که امر به معروفی ها با خبر نشدن . اونوقت سکه یه پولم میکردن و اون دیوث ، زنباز امام جمعه شهر خلع لباسم میکرد .
بازم برام در حال لهو و لعب شربت ، یعنی شراب هف ساله آوردن و من هم زدم تو رگ و رب و رسول و تموم مقدسات رو به گوه کشیدم .
کلب حسن : استغفرالله خدا نصیب هیچ تنابنده ای بخصوص مسلمون نکنه ، یعنی مث زمون طاغوت ، آهای زن ، چایی چی شد ما که زبونمون علف در آورد .
آخوند : خدا به سر شاهده ، زنای بی حجاب با سر و روی لخت و برهنه بیشتر از مردا بودن ، اونا هم هی دم میگرفتن و من هی شراب میخوردم و پایین تنه رو مست و لایعقل میجنبوندم .
مث یه پر کاه شده بودم ، انگار پرواز میکردم . خدایا شرابای بهشتت هم همینجوریه ، اما سگ حسن خدا نصیب هیچ مسلمانی نکنه ، بعدش دو نفر از اون دخترا دستای لخت و عورشونو تو دستم گذاشتن و از میون جمعیت به طرف یه اتاق بردن . اونا رو تو عمرم ندیده بودم . بعدش هر کدوم نوازشم کردن و من که مست و پاتیل بودم و تلو تلو میخوردم نگاهشون میکردم . یه چشمبند گذاشتن و منو سوار ماشین کردن و خندون راه افتادیم .
بعدش منو داخل یه خونه بردند و لختم کردند و من که فک میکردم بعد از اونهمه غذاهای بهشتی و شراب جماع میچسبه ، چشم بندو باز کردم اما یهو چشمم به دو مرد نره غول افتاد که در چپ و راستم با نقاب ایستاده بودند . ترس برم داشت تا خواستم حرفی بزنم پنبه تو دهنم فرو کردند و با چسب ضد آب بستند .
بعدش لاکردارا ، یه بطری کت و کلفتو فرو کردند تا ته تو معقدم . سوزشش از آتیش جهنم بدتر بود ، انگار سر بطری نوشابه رو اسید مالی کرده بودند . گفتم که اجلم رسیده حمد و سوره رو خوندم و از هوش رفتم .
نیمه های شب یکهو خودم رو لخت و عور در وسط خیابون دیدم . به من گفته بودن چیزی که عوض داره گله نداره ، به تقاص پسر منوچهرخان تو کهریزک ،
کلب حسن : خدایا رحم کن ،
آخوند: ( اشک از چشمانش سرازیر میشود ) از اون روز به بعد به خدای رسول دیگه آلتم شق و رق نمی شه ، همه دوا و درمونا رو کردم ، دخیل بستم ، فرنگ رفتم ، از کینگ سایز استفاده کردم . سگ حسن بخدا اسلامم بر باد رفته ، زنهام که یکی دو تا نیستن ، شرمنده ام پیش اونا ، مخصوصا شبای جمعه که همه 4 تا شون به اضافه اون صیغه های موقت در یه هتل تو خزر شهر جمع میشدند و تا صبح بزن بکوب و ... داشتیم .
ای خدا تو سر پیری این چه بلایی بود که بسرم آوردی . من که پیشونیم از بس عبادت میکنم ،نعل اسب پینه بسته ، من که میلیون میلیون خمس و زکات تا دینار آخرشو میدم ، من که هفت بار به مکه و ماهانه به کربلا مشرف میشم . آخه بدون پایین تنه زندگی به چه دردم میخوره .
کلب حسن : اینهمه به خودت فشار نیار ، دیگه اون جوون 20 ساله نیستی ، یهو دیدی مث من جفت پات به هوا رفت و سنگ کوب کردی . مگه بنده مرُدم که بزارم زنا و صیغه هات تنها بمونن ، خودم کمکت میکنم .
آخوند : نفهمیدم ، چی گفتی ، میخوای زنامو استغفرالله ... ای زنا زاده ، ای ولد زنا خودم این عصا رو تو کونت فرو میکنم ( کلب حسن فرار میکند ) .
خدیجه : یا شاه خراسون ، چرا به جون هم افتادین ، ای وای داره شوهرمو میکشه ، یا قمر بنی هاشم ، کمک ، کمک
کلب حسن : زنیکه هرجایی ، تلفن نزن ، این یه مثقال آبرویی هم که داریم از بین میره ، سید رفت ، در حیاطو ببند .
خدیجه : فک کردم اون مفتخور اومده ابرو رو درست کنم اما نگو چشمو خواست کور کنه . خودم برات آب نبات درست میکنم تا حالت یه خورده جا بیاد . چی شد یهو مث گرگ درنده به هم پریدین ، شوما که گل میگفتین و گل میشنفتین ،
کلب حسن : ( میخندد ) ای خدا تو رو صد هزار مرتبه شکر ، اون دیوس که ویلاها و زمینامو تاراج کرده بود اسلامش بر باد رفت . دیگه زندگی براش از جهنم هم بدتر میشه ، همین روزاس که سقط بشه .
خدیجه : خدا رو شکر که میبینم میخندی ، از قدیم و ندیم گفتن که خنده بر هر درد بی درمون دواست . خب نگفتی که چرا امروز خل و چل شده بودی هی به من توپ و تشر میزدی . مگه توم اسلامت پنجر شده بود .
کلب حسن : نگو ، ضعیفه ، یهو دیدی که اون بلایی که بر سر اون سید نورانی اومد رو منم آوار بشه ، گوشتو بیار ، امروز یه اتفاقی افتاد که هرگز از زمونی که از شکم مادرم خدا بیامرز بیرون افتادم نیافتاده بود
خدیجه : خدا رو شکر که میبینم میخندی ، از قدیم و ندیم گفتن که خنده بر هر درد بی درمون دواست . خب نگفتی که چرا امروز خل و چل شده بودی هی به من توپ و تشر میزدی . مگه توم اسلامت پنجر شده بود .
کلب حسن : نگو ، ضعیفه ، یهو دیدی که اون بلایی که بر سر اون سید نورانی اومد رو منم آوار بشه ، گوشتو بیار ، امروز یه اتفاقی افتاد که هرگز از زمونی که از شکم مادرم خدا بیامرز بیرون افتادم نیافتاده بود
خدیجه : خوب بگو ، چی شده ، تو که منو جونمرگ کردی .
کلب حسن : خدا نصیب هیچ مسلمونی نکنه ، خدایا قلم عفو بر جرائم من بکش ، خودم فردا به یاد پنج تن آل عبا پنج تا گوسفند قربونی میکنم و یه هفته روزه میگیرم .
خدیجه: میگی یا نه
کلب حسن: اگه قول بدی به هیچ کس نگی در گوشی بهت میگم .
خدیجه : به خدای کعبه قسم میخورم
کلب حسن : خدایا جواب نکیر و منکرو چی بدم ، فشار شب اول قبر ( گریه میکند ) امروز صبح قبل از اذان من با پای راست به مستراح رفتم . حسابش رو بکن من دوبار سکته کردم اگه برا سومین بار که آخرینشه در بیت الخلا سکته میکردم اونم با پای راست ، با سر به کاسه مستراح می افتادم و عبادات و طاعات 70 ساله ام بر باد میرفت .
خدیجه : من که از حرف و حدیثات سر در نمی آرم ، مگه تو همونی نیستی که با اون خودرو از رو مردم تو تظاهرات رد میشدی و حیدر حیدر گو آش و لاششون میکردی ، بعدش می اومدی اینجا با دمت گردو میشکستی و بسته بسته تریاک تو رگ می زدی حالا برا رفتن با پای راستت به بیت الخلا ...
کلب حسن : آی قلبم ، آی قلبم
خدیجه : من که از حرف و حدیثات سر در نمی آرم ، مگه تو همونی نیستی که با اون خودرو از رو مردم تو تظاهرات رد میشدی و حیدر حیدر گو آش و لاششون میکردی ، بعدش می اومدی اینجا با دمت گردو میشکستی و بسته بسته تریاک تو رگ می زدی حالا برا رفتن با پای راستت به بیت الخلا ...
کلب حسن : آی قلبم ، آی قلبم
خدیجه : یا صاحب الزمان سکته ، سکته سگ حسن سکته کرد .
نوشته مهدی یعقوبی
Thursday, November 01, 2012
جوک سال 91 اعلام آمادگی هلال احمر جمهوری اسلامی برای کمک به توفان زدگان آمریکا
در حالی که هنوز زلزله زدگان در آذربایجان بی سرپناه در زیر سرمای شدید میلرزند جمعت هلال احمر جمهوری اسلامی با ارسال پیامی به جمعیت صلیب سرخ آمریکا ، با ابراز تاسف از توفان ویرانگر سندی آمادگی کامل خویش را جهت ارسال کمک های بشر دوستانه اعلام کرد .
خنده دارتر اینست که باشگاه خبرنگاران جوان از قول سی ان ان وسازمانی تحقیقاتی ( البته غیبی ) اعلام کرده است : « توفان سندی نتیجه فناوری پیشرفته ای است که توسط ایران تولید شده است و مجازات افرادی است که در امور سوریه دخالت کرده و برای ضربه زن به محور مقاومت تلاش میکنند » .
این نوع وقاحت و دهان دریدگی تنها از حکومت آخوندی بر می آید که با ارسال نیروهای سرکوبگر به مناطق زلزله زده از ارسال کمکهای مردمی به هموطنان جلوگیری می کنند و کسانی را که اقدام به این عمل کرده اند بازداشت و روانه زندان میسازند و از آنطرف اعلام حمایت از مردم مناطق فاجعه زده آمریکا میکنند .
از قدیم و ندیم گفته اند که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است . چرا که این تبلیغات تنها مصرف داخلی و بین المللی دارد و شعار و دروغی بیش نیست .
کشف حجاب اکبر عبدی خشم مراجع را بر انگیخت
خدا به سر شاهد است که « خرافه » با دیدن این عکس کشف حجاب « اکبر عبدی » که به تقوی و دیانت و مسلمانی مشهور عام و خاص است ، یکهو یکه خورد . آنهم عکسی در جراید کثیرالانتشار مملکت اسلامی .
بدین جهت کنجکاو شدم و یک راست سراغ رساله ها رفتم و نیم نگاهی به آنها انداختم . از جمله در رساله آیت الله ... قدس الله نفسه الزکیه مشاهده کردم که نوشته بود :
بدین جهت کنجکاو شدم و یک راست سراغ رساله ها رفتم و نیم نگاهی به آنها انداختم . از جمله در رساله آیت الله ... قدس الله نفسه الزکیه مشاهده کردم که نوشته بود :
« زن نمایی ، بنا بر احوط جایز نیست . تشبه مرد به زن و کلاه گیس گذاشتن و تحریک شهوت جنس موافق و مخالف اصلا و ابدا جایز نیست و اشکال دارد . همانگونه که میدانید در زمان اتصال شدت تحریک مو از پوست طبق روایات و احادیث و تجربیات بسی بیشتر است . چه رسد که عطر هم به خود بزند و استشمام آن صغیر و کبیر را از صراط مستقیم منحرف کند » .
چه خوب میشد که این غرب زدگانی که خود را هنرپیشه مینامند نیم نگاهی هم به این رساله ها می انداختند و موجب هرج و مرج و تشویش جوانان مملکت اسلامی و جامعه روحانیت نمی شدند .
به راستی آیا اکبر عبدی نشنیده است که سربازان گمنام بر اساس فتوای مراجع محترم میخواهند پستانهای گلشیفته را ببرند و در سینه ای نقره ای به نایب امام زمان تقدیم کنند تا درس عبرتی برای آنانی باشند که خطوط قرمز اسلام را زیر پا میگذارند و اشک خون از چشمان مومنین جاری میسازند . پس چرا این هشدار ها را جدی نمی گیرد ، چرا !؟
Subscribe to:
Posts (Atom)