Thursday, October 28, 2021

داستان راهرو مرگ - نوشته مهدی یعقوبی

 


داستانی تکاندهنده از سیاهچالهای جمهوری اسلامی

ادامه داستان

راز خوشبختی - مهدی یعقوبی

 



ویکتور هوگو - هیچ چیز قوی تر از آرمانی که زمان آن

 


ابوسعید ابوالخیر - عاشق به یقین دان که مسلمان نبود

 


دزد قالپاق صادق چوبک

 


مردم دزد را وقتی که داشت قالپاق دومی را از چرخ باز می‌کرد گرفتند. قالپاق اولی را زیر بغلش قایم کرده بود و داشت با پیچ گوشتی کند و کو می‌کرد که قالپاق دومی را هم بکند که توسری شکننده تلخی رو زمین پرتابش کرد و بعد یک لگد خورد تو پهلویش که فوری تو دلش پیچ افتاد و پیش چشمانش سیاه شد و چند تا اوق خشکه زد و تو خودش شاشید.

فره ایزدی

 


فرّ یا فَرّه، مفهومی در اساطیر ایرانی‌ است. فر موهبت یا فروغی ایزدی است که شخص با انجام خویشکاری‌های خود و رسیدن به درجه‌ای از کمال به دست می‌آورد. عضو هر طبقهٔ اجتماعی می‌تواند فرّ مربوط به خود را بدارد. در اساطیر ایران ترکیب‌های فرّهِ ایزدی، فرّهِ شاهی، فرّهِ ایرانی، فرّهِ کیانی، فرّهِ موبدی و فرّهِ پهلوانی بیشتر از بقیه به کار رفته‌اند. مشروعیت شاهان وابسته به فرهمندی ایشان بود. شاه مشروع شاهی بود که دارای فرّه شاهی که گاه به صورت فرّه ایزدی هم ذکر می‌شود باشد. فر تنها متعلق به افراد/ایرانیان پاک است و با بدی کردن و غرور و امثال آن هم از دست تواند رفت. در اساطیر ایران مواردی هست که به سبب غرور یا خطاهای بزرگِ شاه فره از وی گسسته و مشروعیت از دست رفته‌است. دو مثال نوذر و جمشید قابل ذکرند.
نمودهای فر

آرامش دوستدار - بلایی که اسلام بر سر ایران آورد هرگز مغول ها نیاورده اند

 



تفاوت حمله اعراب و مغول در این است که مغول‌ها اعتقاد مشخصی نداشتند تا دين، امر و مرجعی خارجی را به کشورهای تحت تصرفشان تحميل کنند. آنها ويران می‌کردند تا با ترس و ارعاب مسلط شوند ولی اسلام با تحميل اعتقادات، ما را از درون ويران و زير و رو کرد
 واقعا ما چطور می‌توانيم خودمان را ايرانی بناميم در حالی که دينی در ۱۴۰۰ سال پيش آمده و با همه نيرو همه چيز را، مليت و دين و دولت را، از بين برده است. همين تخريبی که توسط جمهوری اسلامی از درون رخ داده، آن موقع از سوی نيروی خارجی اعمال شده است. يعنی دين خودشان را تحميل و مليت را مخدوش کرده‌اند و تمدن را از طريق شريعت و اسلام و قوانين اسلام از بين برده‌اند
بين ايرانيان ۱۴۰۰ سال پيش و ايرانيان پس از اسلام تفاوت است. ما چنان در دل اسلام پير و فرتوت شده‌ايم که اثری از ما باقی نمانده است. ما در خدمت اسلام فرسوده شديم و از کار افتاديم. دوران جوانی ايران قبل از اسلام و دوران پيری‌اش دوره اسلامی‌اش است. ۱۴۰۰ سال دوران پيری و فرتوتی ماست

Saturday, October 23, 2021

راهرو مرگ - نوشته مهدی یعقوبی

 


راهرو مرگ - نوشته مهدی یعقوبی

ادامه داستان


برتراند راسل - عقیده میتواند عقیده من باشد اما حقیقت نمیتواند حقیقت من باشد

 



فرمان قتل امیرکبیر

 

فرمان قتل امیرکبیر

 شاه ۲۰ ساله قاجار در میان مهمانی شبانه نشسته بود و همین‌طور که سرش داشت گرم می‌شد به حرف‌های آرام میرزا آقاخان نوری گوش می‌داد. صدراعظم می‌گفت که امیر نظام قصد دارد تمرد کند و به تهران بیاید و‌‌ همان‌طور که شاه را به تخت نشاند، او را از تخت به زیر بکشد. شامگاه ۱۹ دی ۱۲۳۰ شمسی بود و برف در تهران باریده بود. شاه قلبا نمی‌خواست بلایی سر امیر بیاید. این را بعد‌ها به نزدیکانش گفت که راضی به کشتن امیر نبود. بعد‌ها صاحب اختیار گفت: «به قتل امیر راضی نبودم. میرزا آقاخان تدلیس کرد و دستخط از من گرفت. دستخط دیگر فرستادم که میرزا علی‌خان نرود، گفت رفته.» ماجرا این بود که صدراعظم در‌‌ همان مهمانی ورقه‌ای را به شاه داد که رویش نوشته بود: «چاکر آستان ملائک پاسبان فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی‌خان پیشخدمت خاصه فراش‌باشی دربار سپهر اقتدار مامور است که به فین کاشان رفته میرزا تقی‌خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این ماموریت بین‌الاقران مفتخر به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.»

امیل زولا - حقیقت در حال پیشروی است

 


نجم الدین رازی - باز چون بر سر عمل آیند

 


ملک الشعرای بهار - بیایید ای کبوترهای دلخواه

 



سحر گاهان که این مرغ طلایی

بپرید از فراز بام و ناگاه

ببینمتان به قصد خودنمایی

بدن کافورگون پاها چو شنگرف

فشاند پر ز روی برج خاور

به گرد من فرود آیید چون برف

کشیده سر ز پشت شیشه ی در

Wednesday, October 20, 2021

رمان راز خوشبختی نوشته مهدی یعقوبی

 


راز خوشبختی 

داستانی از غول های نهان و آخوندهای پنهان در درون ما ایرانیان

ادامه داستان

مارتین ترمن - کسانی که به من می گویند تو به جهنم می روی

 


احمد شاملو - پس آنگاه زمین به سخن درآمد

 



پس آنگاه زمین به سخن درآمد

و آدمی، خسته و تنها و اندیشناک بر سرِ سنگی نشسته بود پشیمان از کردوکار خویش

و زمین به سخن درآمده با او چنین می‌گفت:


ــ به تو نان دادم من، و علف به گوسفندان و به گاوانِ تو، و برگ‌های نازکِ ترّه که قاتقِ نان کنی.

انسان گفت: ــ چنین است.

پس زمین گفت: ــ به هر گونه صدا من با تو به سخن درآمدم: با نسیم و باد، و با جوشیدنِ چشمه‌ها از سنگ، و با ریزشِ آبشاران؛ و با فروغلتیدنِ بهمنان از کوه آنگاه که سخت بی‌خبرت می‌یافتم، و به کوسِ تُندر و ترقه‌ی توفان.

انسان گفت: ــ می‌دانم می‌دانم، اما چگونه می‌توانستم رازِ پیامت را دریابم؟

تاریخ بیهقی - بر دار کردن حسنک وزیر

 


«ابوالفضل محمد بن حسین کاتب بیهقیِ نوزده سال منشی دیوان رسائل غزنویان بود و تاریخ عمومی جامعی در بازه دنیای معلوم عصر خود نوشته بود که بگفته بعضی سی مجلد بوده است و اکنون فقط آنچه راجع بعهد سلطان مسعود غزنوی می‌باشد در دست است ـ که بتاریخ مسعودی و یا «تاریخ بیهقی» معروف است. بدون گزافگوئی میتوان گفت که تاریخ بیهقی از رهگذر سادگی بیان وصداقت و نثر روان و بیغرضی نسبی مؤلف در ذکر وقایع و روشنی زبان یکی از بهترین نمونه‌های نثر فارسی است ـ زیرا اگر بگویم بهترین نمونه و شاهکار نثر فارسیست میترسم به تهور فوق‌العاده متهم کنند. ابوالفضل بیهقی نوشتن این تاریخ را در سال 451 هـ . ق. آغاز کرد. وی در سال 470 وفات یافت. 

حکایت دردناک عاشقی کوتوله های دربار ناصرالدین شاه

 


ازتفریحات ناصرالدین شاه، این بود که بجز جذب دلقک هایی همچون "کریم شیره ای" آدم های استثنایی یا بقول مردم عامی کوتوله ها را نیز در اطراف خود داشت ، بطوریکه تعداد آنها در دربار را تا ۳۷ نفر ذکر کرده اند. از این میان مردی بود ۳۲ ساله و  ۸۸ سانتیمتری که او را "خواجه فندقی" می نامیدند و از نظر جسمانی و مردانگی هیچ مشکلی نداشت و حتی بارها از شاه تقاضا کرده بود که اجازه دهد او ازدواج کند. و شاه نیز قهقهه سر داده و میخندید و می گفت: آخه پدر سوخته، کی زنِ تو انچوچک میشه. 

Monday, October 11, 2021

راهرو مرگ - مهدی یعقوبی

 


راهرو مرگ - مهدی یعقوبی

ادامه داستان

گوته - نابودی آثار ادبی ایران توسط سپاهیان صدر اسلام

 


کتاب های جالبی که که قبل از انقلاب خواندم

 


زمینه جامعه شناسی - ا - ح - آریانپور

سعدی - وانکه خوابش بهتر از بیداری است

 


جنبش حروفیه و وحشت از قضابانی به نام علمای اسلام

 


زیگموند فروید - انسان شرافتمند در رویاهایش نیز شرافتمند خواهد بود

 



شب تیره - Тёмная ночь

 





شب تیره (به روسی: Тёмная ночь) یک ترانه قدیمی روسی مشهور جبهه شرقی جنگ جهانی دوم است که برای فیلم دو سرباز (Два бойца) در سال ۱۹۴۳ توسط نیکیتا باگاسلوسکی ساخته شده‌است. ترانه‌سرای این ترانه ولادیمیر آگاتف است.

این ترانه اولین بار توسط لئونید اوتیسف ضبط شد اما اجرای مارک برنس ترانه را به شهرت رساند. در فیلم برنس سربازی است که همسر و فرزندش را نیمه‌شب هنگام خواندن ترانه به خاطر می‌آورد. علیرغم متهم شدن نیکیتا باگاسلوسکی توسط متخصصین رسمی به ساختن ملودی احساساتی در ترویج Philistine، این ترانه به سرعت در میان مردم شوروی به محبوبیت دست یافت و به نشانی از سال‌های جنگ تبدیل شد



عکسها سخن می گویند