Sunday, May 30, 2021

انگشت نزن به خون ، خیانت که نکن

 


ادامه رباعی

جورج اورول - جرم اصلی اندیشیدن است

 


دعوت کردن جن به اسلام

 


  روشنفکران دینی در شبکه های مجازی:

بعد از ختم موفقانه ی مراحل اول تا چهار، حال موقع دعوت دادن جن به اسلام است.

در مراحل گذشته، تفصیلات صحبت با جنی که در جسم مسحور داخل شده، را بحث کردیم. حال، بایستی جن را به اسلام دعوت کنیم:

از جن باید پرسید که سیاه، ویا کدام رنگ تاریکِ دیگر است و یا نه؟

جن های مسلمان رنگ سفید و جن های کافر رنگ سیاه و تاریک دارند، و این به راقی کمک میکند تا با جن از راه دعوت و نرمش آغاز کند، چون تمام موارد رقیه، نتیجه ی مثبتی خواهد داد. چون جن های شریر، بی نهایت شقی و ظالم بوده، مریض را اذیت میکنند، اما بمجردی که کلمه را از صدق دل جاری کنند و مسلمان شوند، از بودن شان در جسم انسان رنج برده، خودشان، بارضایت خود میخواهند خارج شوند.

گفتگوی محمد علی سپانلو با آگاتا کریستی در 55 سال پیش

 


6 سال پیش و در 21 اردیبهشت 1394 خورشیدی، محمد علی سپانلو - شاعر، نویسنده، مترجم و روزنامه‌نگار ایرانی- که به خاطر توجه خاص به تهران به «شاعر تهران» شهرت داشت چشم از جهان بست.


همان موقع دربارۀ او یادداشتی نوشتم با عنوان «خاموشی شاعر در شب اردیبهشتی تهران» و در همین تارنما منتشر شد و چون با این نوشته پیوند دارد مضمون آن را تکرار نمی‌کنم و به همان ارجاع می‌دهم و نیز به یادداشت پارسال با عنوان: «تهران، زنی زیبا و شکیبا در برابر بلاها».

شارل مارتل قهرمان ، کسی که مانع پیشروی مسلمانان در اروپا شد

 


شارل مارتل قهرمان ، کسی که مانع پیشروی مسلمانان در اروپا شد.

اگر شارل مارتل شکسته خورده بود در اروپا نیز حکومت هایی نظیر طالبان و داعش و خمینی حاکم میشد و قوانین اسلامی جاری و ساری میشد.

در ویکی پدیا آمده است

شارل مارتل یا شارل چَکُش (زاده ۲۳ اوت۶۸۶-درگذشت ۲۲ اکتبر۷۴۱) کاخ سالار و دوک فرانک‌ها بود. وی کنترل سرزمین‌های فرانک‌ها را در هر سه بخش زیر فرمان ایشان؛ اوسترازیا، نوستریا و بورگوندی را دارا بود. او که زاده هرستال؛ امروزه والونی در کشور بلژیک؛ بود فرزند پپن میانه و معشوقه‌اش الپایدا بود.

Wednesday, May 26, 2021

شعری از اسماعیل خویی

 

بار دگر به سوی کجا

و پس چرا

من باز در میان شما

تنها می‌مانم

نامه اخوان ثالث به اسماعیل خویی درباره وساطت از آیت الله خامنه ای و بازگشت به ایران

 


، از جمله مثلا من به اسماعیل خویی گفتم (و اخوان به لهجه خراسانی می‌گوید) مِتِنی (می‌تونی) دکارت درس بدی، گفت مِتِنُم (می‌تونم)، گفتم متنی کانت درس بدی، گفت ها، گفتم متنی یرکه گار درس بدی، گفت ها، گفتم متنی ژان پل سارتر درس بدی، گفت ها، و بعد هم دعوتنامه‌ای نشان داد که از امریکا برایش آمده بود که شش ماه برود آن‌جا به انگلیسی با عنوان استاد مهمان و...، درس بدهد، چقدر هم پول بگیرد؛ پولی که یکی دو سال خرجش را تکافو می‌کرد
گفتم پس چرا به بچه‌‌های تهران، به بچه‌‌های ایران درس نمی‌دی؟ به بچه‌‌های امریکا درس می‌دی که چی؟ البته درس بده به هر زبانی که می‌توانی و هر جا، جایش بود، ولی چرا در ایران و به فارسی نه؟ ایران هم حق دارد، بله؟ اگر بخواهی من می‌روم رو می‌اندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام، برای تو و امثال تو می‌روم رو می‌اندازم. عطوفت اسلامی هم سابقه دارد، سعه صدر به همچنین، احتمالا در این‌ها هست، و البته که هست، من جناب خامنه‌ای را از دیرباز می‌شناسم، آدم درست و سلیمی است. من درباره او یک کلمه ناجور هم حتی از مخالفش نشنیده‌ام. الان هم الحمدلله در اوج است. رهبر مسلمین جهان است. من می‌روم پیش ایشان که رو بیندازم، به شرطی که شماها برگردید و در مملکت خودتان خدمت کنید. گفت تو بر من حق ولایت داری البته. به شرطی که بیایم و بتوانم برگردم مثل بسیاری دیگر. گفتم به چشم، این را هم می‌گویم. و فکر می‌کنم پیش آقای خامنه‌ای آن قدر، قدر و اعتبار داشته‌ام که یحتمل رویم را زمین نیندازد."


پاسخ اسماعیل خویی 

اخوان اولا در خلوت از خامنه ای آنگونه سخن نگفت که با ما میگفت خامنه ای از همان آغاز جوانی هرگز آدم درست و پاکی نبود 
اخوان میگفت ایشان ساز میزده و کارهای دیگر هم میکرده اما از آنجا که میخواست به یکی از کوچکترین شاگردش که من باشم لطف کند. ما معمولا با مشروب میخوردیم و حرف میزدیم
من گفتم اخوان جان دستت را میبوسم و اینکار را نکن بعد دیدم این کار شده من هم در همان زمان بیانیه نوشتم که توضیح دادم که اخوان جان من ترجیح میدم در غربت در ژرفای فقر و بدبختی بمیرم و از چنان آدمخواری از چنان مردمکشی از چنان جنایتکاری که فرهنگ ما را نابود کرده و بسیاری از زنان ما را به روسپیگری کشانده، من از چنین مردی تقاضای بخشش نمی کنم. 
چه بخششی کی باید کی رو ببخشه من چکار کردم من چه کسی از خانواده و دوستان و مردمش را کشتم او رفقای منو کشته من هنوز نمیدونم پسرم خودکشی کرده یا کشتنش. همه بلاها رو او بر سر من آورده.

Monday, May 24, 2021

داستان راز خوشبختی - نوشته مهدی یعقوبی

 


داستان راز خوشبختی - مهدی یعقوبی

داستانی از غول های نهان و آخوندهای پنهان در درون ما ایرانیان

ادامه داستان



جزئیات سوءقصد به جان مظفرالدین‌شاه در پاریس

 



جزئیات سوءقصد به جان مظفرالدین‌شاه در پاریس

  مردم روح سندباد را در کالبد مظفرالدین‌شاه می‌دیدند!

 

سرنوشت اولین سماور ساز ایرانی

 




فریدون آدمیت در کتاب امیر کبیر و ایران ؛ا از قول محمد علی فروغی نقل میکند 

 تلفظ صحیح سماور ؛ سماوار ؛ میباشد .

عوام به آن حمام برنجی میگفتند .

برتر اندراسل - در اواخر عمر که مغزم به کلی کار نمیکرد به سیاست پرداختم

 


هدف جنگجویان صدر اسلام مال اندوزی بود

 


Wednesday, May 19, 2021

داستان راز خوشبختی - مهدی یعقوبی

 


داستان راز خوشبختی

داستانی از غول های نهان و آخوندهای پنهان در درون ما ایرانیان

ادامه داستان

شهامت را از این شیرزن بیاموزیم

 


پیام سهیلا حجاب وکیل دادگستری و زندانی سیاسی از درون زندان

اعتصابات و اعتراضات را به خیابانها بیاورید و به رهبران جهان بفهمانید که این حکومت شیطانی را نمی خواهید

هیچ جای دنیا مثل ایران

 


زرتشت می گوید

 


مشروعیت بخشیدن به دیکتاتور

 


املیانو زاپاتا - ما از گندم نان می پزیم نه از صبر و شکیبایی

 


هرتا مولر - آدما تمام نمیشوند

 



سنت دست دادن در قبایل قدیم


 

عکس هایی از وبلاگ خرافه

 


حماسه ابوالفتح خان

 



حماسه  ابوالفتح خان

ابوالفتح خان، خان نبود، دزد بود.

آفتابه دزدی می‌کرد. می‌رفت و از خانه های مردم آفتابه ها و دمپایی ها را از دم دستشویی ها جمع می‌کرد و می‌برد.

Saturday, May 15, 2021

داستان راز خوشبختی - نوشته مهدی یعقوبی

 


داستان راز خوشبختی

داستانی از غول های نهان و آخوندهای پنهان در درون ما ایرانیان

ادامه داستان

مملکت خراب رعیت پریشان و گداست

 


برتراند راسل - علم اگر اشتباه کند

 


نامه ای از سهراب سپهری

 



نامه سهراب سپهری به دوستش نازی ۶ فروردین ۱۳۴۲

نازی

دارم نگاه می‌کنم و چیزها در من می‌روید. در این روز ابری، چه روشنم. همهٔ رودهای جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از زیبایی است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی کرانه ندارد.

به سایهٔ تابستان بود که تو را دیدم و دیروز که نامه‌ات رسید هنوز شیار دیدنت روی زمین بود و تازه بود. در نیم‌روز «شمیران» از چه سخن می‌گفتیم؟ دست‌های من از روشنی جهان پر بود و تو در سایه‌روشن روح خود ایستاده بودی. گاه پرنده‌وار شگفت‌زده به جای خود می‌ماندی.

عکس ها سخن می گویند

 


زندگی دیوانه وار

 


نگاهی به زندگی دیوانه وار 10 دانشمند بزرگ تاریخ

تاکنون فیلم‌ها و مستندات زیادی درباره زندگی دانشمند و مخترعان بزرگ جهان تهیه و تولید شده است اما حقیقت این است که زندگی واقعی آنان بسیار متفاوت با شخصیت درون فیلم است. شاید قرن‌ها پیش مرز بین زندگی واقعی دانشمندان و تصوری که عوام مردم از آنها داشتند بسیار مبهم و رمزآلود بود اما امروزه با روشن شدن حقایق بسیاری این مرز حد زیادی قابل درک است.

Saturday, May 08, 2021

داستان راز خوشبختی - مهدی یعقوبی

 


راز خوشبختی

داستانی از غولهای نهان و آخوندهای پنهان در درون ما ایرانیان

ادامه داستان

صادق چوبک - چراغ آخر

 


ایران و ققنوس

 


روی تصویر کلیک کنید

رضا شاه و خرد کردن استخوان های روحانیون

 


چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟

 



چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟

دکتر کاظم علمداری

وقتی غربی ها در قرون هیجده و نوزده با سرعت سرسام آوری در حال درنوردیدن افق های جدید فکری، اجتماعی، سیاسی و علمی بودند، ایران در جهل مرکب خود پا سفت کرده و چنان به تعطیلات و خواب زمستانی رفته بود که هیچ دلسوخته ای دلش نمی خواست بیدارش کند. ایران با شاه خرافاتی نظام صفوی (سلطان حسین) وارد قرن هیجده شد و با مردمان تکیده و فراری از مالیات های گزاف نادری و سپس تلی از چشمان از حدقه در آمده مردم کرمان توسط خواجه بیمار قاجار، این قرن پر آشوب را به اتمام رساند. قرنی که همزمان در آن سوی دنیا شوریده هایی مانند «ولتر» و «دیدرو» و «روسو» در حال پروردن نهال بزرگترین انقلاب تاریخ بودند و در «کونیگسبرگ» مردی آلمانی با قد صد و شصت سانتیمتر در حال نوشتن سخت ترین و عمیق ترین کتب فلسفی بود. ایران به قرن نوزده با فتحعلیشاه و اروپا با ناپلئون سردار سوار بر اسب خوش آمد گفت. اروپای قرن نوزده اروپای هگل و مارکس، انقلابهای همه‌گیر، کمون پاریس و جاه‌طلبی های ناپلئون و بیسمارک بود و قرن نوزده ایران قرن کشتن قائم مقام فراهانی، امیر کبیر، میرزا حسین خان سپهسالار و آقاخان کرمانی و ……

Saturday, May 01, 2021

شعر انترناسیونال - ترجمه احمد شاملو

 روز جهانی کارگر گرامی باد


شعر «انترناسیونال» «احمد شاملو»  که در شماره ۳۳ «کتاب جمعه» [ویژه‌نامۀ روز اول ماه مه]، به تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی به چاپ رسیده است. برگردان «شاملو» از متن فرانسه این سروده انجام شده است

برخیزید، دوزخیان زمین