Saturday, June 30, 2018

سرگذشت حاجی بابای اصفهانی - مذهب شیعه و صیغه


«می دانی که در مذهب شیعه اثناعشری متعه یعنی نکاح موقت به هرقدر مدت که باشد، جایز است. از همین حالا سه زن تدارک کرده‌ام. در این همسایگی در خانه ای کوچک نشانده‌ام. تو را می‌خواهم برای آنها آدم بیاوری. راه پیداکردن آدم آسان است. هرصبح می‌روی به کاروانسرا. همین که تاجری یا مسافری وارد می‌شود آهسته به پهلویش خزیده، می‌گویی که اگر زن بخواهی من دارم، خوشگل و ارزان و بی ترس. اما زنهار که نرخ آنها را از نرخ زنان ملاباشی گران‌تر نکنی که باعث کسادی ست. در تجارت، ارزانی و رواج شرط است به فراخور هرکس. مزد خود را هم می‌گیری.»
سرگذشت حاجی بابای اصفهانی

Thursday, June 28, 2018

منظومه بابک خرمدین



در سکوت سرد شبگیران
در پس از باران
باد برگان کتابم را  ورق می زد
بر سر ایوان

در فراسو گله های ابر سرگردان
نرم نرمک در گذر بودند
در ستیغ قله کوهها
اوج آبی ها کبوترها
آسمان را  زیر پر بودند

در حیاط خانه می پیچید
عطر گیج و مست شب بوها
در میان جنگل سرسبز
در تکاپو بچه آهوها

میهن من بیشه زار نور
مهد گلها بود
چشمه ساران زلال مهربانی قعر دلها بود
چشم انداز شگرف آرزوها سبز
دامن کوهها پر از آلاله های سرخ
دشت و صحراها که لبریز شقایق بود
شبنم و آیینه و رنگین کمان عشق و زیبایی
در گذرگاه دقایق بود

تا بهاران می رسید از راه
دختران گیسو رها در شهرها در رقص
فصل تابستان
بربط و سنتور و چنگ و نی همه در دست
کوی و برزن نغمه خوان در رقص
در شبان سرد و تاریک زمستانهای برف آلود
دور آتشها شراب سرخ بر لب تا سحر سرمست

سخنان بزرگان - صادق هدایت



Tuesday, June 26, 2018

سخنان بزرگان - برتراند راسل



اگر عقیده‌ی مخالف، شما را عصبانی می‌کند، نشانه ی آن است که شما ناخودآگاه می‌دانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر می‌کنید، ندارید.
اگر کسی مدعی باشد که دو به علاوه‌ء دو می‌شود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی می‌کنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند.
برتراند راسل

Monday, June 25, 2018

بابا لنگ دراز - جین وبستر



 من رمز خوشبختی واقعی را چشیده ­ام، باید حال را دریابی، نه اینکه همیشه افسوس گذشته را بخوری و فکر آینده باشی. باید قدر لحظاتی را که در اختیار داری بدانی. مثل کشاورزی: آدم، هم می­تواند در یک زمین پهناور بذر بپاشد، همین می­تواند کشاورزی خود را به یک قطعه کوچک محدود کند. من هم می­خواهم کشت و کارم را به یک قطعهء کوچک محدود کنم. می­خواهم از لحظه لحظهء عمرم لذت ببرم و بدانم که دارم لذت می­برم... اگر روزی شوهر و دوازده فرزندم را از دست بدهم، صبح روز بعد با لبخند بیدار می­شوم و دنبال شوهر دیگری می­گردم
....
تاکنون اینهمه بدبیاری داشته­ اید؟ قبول کنید ناراحتی­های بزرگ نیست که لازم است آدم در مقابل آنها شکیبایی کند، بلکه دردسرهای کوچک و پیش پا افتاده است که آدم را از پا درمی­آورد. و باید آدم با لبخند آنها را تحمل کند، و جدا روحیه لازم دارد. من دارم تلاش می­کنم که این روحیه را در خودم بوجود بیاورم. دارم به خودم می­قبولانم که زندگی یک صحنه ی بازی است. من هم باید بازیگر ماهری باشم. چه برنده چه بازنده، باید شانه­ ها را از روی بی­قیدی بالا بیندازم و بخندم. حالا می­خواهد جولیا جوراب ابریشمی بپوشد و یا هزارپا از سقف تالاپ بیفتد. مطمئن باشید که دیگر من از چیزی شکایتی نخواهم کرد
....

 کاملا با تو موافق هستم که عده ­ای از مردم هرگز زندگی نمی­کنند و زندگی را یک مسابقه دو می­دانند و میخواهند هرچه زودتر به هدفی که در افق دوردست است دست یابند، و متوجه نمی­شوند که آن قدر خسته شده ­اند که شاید نتوانند به مقصد برسند، و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می­بینند. در حالی که نه به مسیر توجه داشته­ اند و نه لذتی از آن برده­ اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می­شود، در حالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی­تفاوت می­شود، و فقط او می­ماند و یک خستگی بی ­لذت و فرصت و زمانی که از دست رفته و به دست نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آن­ها را دوست داریم و به آنها وابسته می­شویم. هرچه خاطرات خوش­مان از شخصی بیشتر باشد، علاقه و وابستگی ما نیز بیشتر می­شود. پس هر کسی را که بیشتر دوست داریم، و می­خواهیم بیشتر دوستمان بدارد، باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم، تا بتوانیم در دلش ثبت شویم. دوستدارتو: بابالنگ دراز
 

Saturday, June 23, 2018

منشور پارسوماش کوروش


روی عکس کلیک کنید
بگذارید هر کس به آیین خویش باشد زنان را گرامی بدارید ، فرودستان را دریابید و هر کسی به تکلم قبیله خود سخن بگوید آدمی تنها در مقام خویش به منزلت خواهد رسید گسستن زنجیرها آرزوی من است،رهایی بردگان و عزت بزرگان آرزوی من است  .

Friday, June 22, 2018

توپ مرواری


روی عکس کلیک کنید

Wednesday, June 20, 2018

لرها مخترع اولین سازها و موسیقی ها در جهان



لرها مخترع اولین ساز ها و موسیقی ها در جهان
قدیمی ترین سند موسیقی تاریخی ایران در تپه های باستانی چغامیش خوزستان  - عیلام باستان اجداد لرها در 5هزار سال پیش از میلاد . 


سرزمین لر میراث دار اولین های بشر یت شاید اولین جایی که موسیقی ایرانی شکوفا شده، شوش است . یعنی عیلام و از جمله قدیمیترین آثار به دست آمده در این زمینه ،اثر مُهری است استوانه ای متعلق به هزاره چهارم قبل از میلاد که به وسیله دو باستان شناس به نام های (دولگاز) و (هلن کانتور) در بین سال های ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶ میلادی در جغامیش نزدیک دزفول کشف شده است و درحقیقت کهن ترین هم نوازی جهان را نشان می دهد. در این همنوازی که همگی بانوان هنرمند عیلامی به شمار می روند ،نفر اول خواننده ای است که به رسم معمول آوازه خوانان،دست راستش را زیر گوش گذاشته است. دلوگزا درباره ی این اثر باستانی ارزشمند باستانی چنین اظهار نظر کرده است: (یکی از این نمونه ها نخستین سندی است که بشر از موسیقی،به شکل هنری سازمان یافته دارد.این تصویر ، گروهی نوازنده را نشان میدهد که در واقع پیشرو و نیای ارکستر های امروزی را مجسم می کند.)

 
دیار لر

Sunday, June 17, 2018

پرهیز از عقاید احمقانه - برتراند راسل



چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم؟
برای پرهیز از انواع عقاید احمقانه ای که نوع بشر مستعد آن است، نیازی به نبوغ فوق بشری نیست. چند قاعده ساده شما را اگر نه از همه خطاها، دست کم از خطاهای ابلهانه بازمیدارد .
موضوع چیزی است که با مشاهده روشن میشود، مشاهده را شخصاً انجام دهید.ارسطو میتوانست از این باور اشتباه که خانمها دندانهای کمتری از آقایان دارند با یک روش ساده پرهیز کند: از خانمش بخواهد که دهانش را باز کند تا دندانهایش را بشمارد. او این کار را نکرد چون فکر میکرد میداند. تصور کردن این که چیزی را میدانید در حالی که در حقیقت آن را نمیدانید، خطای مهلکی است که همه ی ما مستعد آن هستیم. من باور دارم که خارپشتها سوسکهای سیاه را میخورند، چون به من این طور گفته اند؛ اما اگر قرار باشد کتابی درباره عادات خارپشتها بنویسم، تا زمانی که نبینم یک خارپشت از این غذای اشتهاکورکن لذت میبرد، مرتکب چنین اظهار نظری نمیشوم. درهرحال، ارسطو کمتر از من محتاط بود. نویسندگان باستان و قرون وسطا اطلاعات جامعی درباره تکشاخها و سمندرها داشتند. با وجود آن که هیچکدامشان حتا یک مورد از آنها را هم ندیده بودند، یک نفر هم احساس نکرد لازم است از ادعاهای جزمی درباره آنها دست بردارد.
اغلب موضوعات از این ساده تر به بوته ی آزمایش درمیآیند. اگر مثل اکثر مردم شما ایمان راسخ پرشوری نسبت به برخی مسائل دارید، روشهایی وجود دارد که میتواند شما را از تعصب خودتان باخبر کند. اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی میکنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند.
اغلب بحثهای بسیار تند آنهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار میرود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد. بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالاً با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید.
یک راه مناسب برای این که خودتان را از انواع خاصی از جزمیت خلاص کنید، این است که از عقاید مخالفی که دوستان پیرامونتان دارند آگاه شوید. وقتی که جوان بودم سالهای زیادی را دور از کشورم در فرانسه، آلمان، ایتالیا و ایالات متحده به سر بردم. فکر میکنم این قضیه در کاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسیار مؤثر بوده است. اگر شما نمیتوانید مسافرت کنید، به دنبال کسانی بگردید که دیدگاههایی مخالف شما دارند. روزنامه های احزاب مخالف را بخوانید. اگر آن افراد و روزنامه ها به نظرتان دیوانه، فاسد و بدکار میآیند، به یاد داشته باشید که شما هم از نظر آنها همینطور به نظر میرسید. با این وضع هر دو طرف ممکن است بر حق باشید، اما هر دو نمیتوانید بر خطا باشند. این طرز فکر زاینده نوعی احتیاط است.
برای کسانی که قدرت تخیل ذهنی قوی دارند، روش خوبی است که مباحثه ای را با شخصی که دیدگاه متفاوتی دارد در ذهن خود تصور کنند. این روش در مقایسه با گفتگوی رودررو یک فایده و تنها یک فایده دارد و آن این که در معرض همان محدودیتهای زمانی و مکانی قرار ندارد. مهاتما گاندی راه آهن و کشتیهای بخار و ماشین آلات را محکوم میکرد، او دوست میداشت که تمام آثار انقلاب صنعتی را خنثی کند.
شما ممکن است هرگز این شانس را نداشته باشید که با شخصی دارای چنین عقایدی روبرو شوید، زیرا در کشورهای غربی اغلب مردم با دستاوردهای فن آوریهای جدید موافقند. اما اگر شما میخواهید مطمئن شوید که در موافقت با چنین باور رایجی بر حق هستید، روش مناسب برای امتحان کردن این است که مباحثه ای خیالی را تصور کنید و در نظر بگیرید که اگر گاندی حضور میداشت چه دلایلی را برای نقض نظر دیگران ارائه میداد. من گاهی بر اثر این گونه گفتگوهای خیالی واقعاً نظرم عوض شده است؛ به جز این، بارها دریافتم که با پی بردن به امکان عقلانی بودن مخالفان فرضی، تعصبات و غرورم رو به کاستی میگذارد.
نسبت به عقایدی که خودستایی شما را ارضاء میکند، محتاط باشید. از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قویاً معتقدند که جنسیتشان برتری ویژه ای دارد. دلایل زیادی هم برای هر دو طرف وجود دارد. اگر شما مرد باشید میتوانید نشان دهید که اغلب شعرا و بزرگان علم مرد هستند؛ اگر زن باشید میتوانید پاسخ دهید که اکثر جنایتها هم کار مردان است. این پرسش اساساً حل شدنی نیست، اما خودستایی این واقعیت را از دید بسیاری از مردم پنهان میکند.
همه ما، اهل هر جا که باشیم، متقاعد شده ایم که ملت ما برتر از سایر ملتهاست. ما با وجود دانستن این که هر ملتی محاسن و معایب خاص خودش را دارد، معیارهای ارزشیمان را به گونه ای تعریف میکنیم که ثابت کنیم ارزشهایمان مهمترین ارزشهای ممکن هستند و معایبمان تقریباً ناچیزند. دراینجا دوباره انسان معقول میپذیرد که با سوآلی روبروست که ظاهراً جواب درستی برای آن وجود ندارد. دشوارتر از آن، این است که بخواهیم مراقب خودستایی بشر به واسطه بشر بودنش باشیم، زیرا ما نمیتوانیم با ذهن غیربشری مباحثه کنیم. تنها راهی که من برای برخورد با این نوع خودبینی بشر سراغ دارم، این است که به خاطر داشته باشیم بشر جزء ناچیزی از حیات سیاره کوچکی در گوشه کوچکی از این جهان است و همانطور که میدانیم در دیگر بخشهای کیهان هم ممکن است موجوداتی باشند که نسبت بزرگیشان به ما مثل نسبت بزرگی ما به یک ستاره دریایی است.
برتراند راسل
 

Friday, June 15, 2018

ملا فاطمه روسپی زیبای دوران کریمخان زند




: ملا فاطمه زني بود ميانه‌بالا و سياه‌چرده و ليموپستان و باريك‌بيني و باريك‌ميان و شوخ‌چشم و هلال‌ابرو و مشكين‌مو، در نغمه- پردازي و خوش‌آوازي رشك بلبلان گلستاني و در رقاصي، غيرت طاوسان بستاني و بسيار نيكومنش و خوشخو بود و به‌قدر بيست هزار بيت از منتخبات اشعار شعراي قديم و جديد به ياد داشت كه در هر مجلسي آنها را به مناسبت و به موافقت آواز دف و ناله ني و نغمه چنگ و بربط و صداي عود و رود و سرود و رباب مي‌خواند.

رستم التواریخ

کریمخان وکیل الدوله جم اقتدار، دارای سلاطین مطیع، جهان متاع کامگار، از برای فرزند دلبند خود، والاجاه، امیرزاده اعظم، ابوالفتح خان که اکبر و ارشد اولاد و نایب مناب و دیوان بیگیش می‌‌بود، عروسی پادشاهانه و سور پر سرور خدیوانه‌ای بر پا کرد و همه بازار‌ها و کاروان سراهای شهر شیراز را زینت و آئین و چراغان نمودند. ارباب طرب، در همه مجالس و محافل، به سازندگی و نوازندگی و رامشگری، در هفت روز و شب، مشغول و بند بازان و بازیگران و رقاصان، به رنگ‌ها و نیرنگ‌ها، مشتغل با هزار اصول.

Thursday, June 14, 2018

نامه بدون نقطه در زمان قاجار


نوشته ای که می خوانید نامه ای است که” مرحوم میرزا محمد الویری” به مرحوم احمدخان امیر حسینی سیف الممالک فرمانده فوج قاهر خلج نوشته که شروع تا پایان نامه از حروف بی نقطه الفبا انتخاب و در نوع خود از شاهکارهای ادب زبان پارسی به شمار می آید.
انگیزه نامه و موضوع آن کمی در آمد و کثرت عائله و تنگی معیشت بوده است. این نامه در زمان ناصرالدین شاه بوده.
نامه :
روی عکس کلیک کنید
 

ماتریس متقارن ادبی - مهدی یعقوبی


 الشعراء يتبعهم الغاوون
قران - الشعراء

این شعر به صورت افقی و عمودی به یک شکل خوانده میشود




Wednesday, June 13, 2018

سخنان بزرگان - میگل د اونامونو


اگر شک کردن بر خداوند هستی شرک است پس من
 

درخت - داستان کوتاه مهدی یعقوبی



سلام حاج آقا میشه ازتون یه سئوالی بکنم .
- تا چه سئوالی باشه
- میخوام بپرسم چرا میخواین این درختای قشنگو قطع کنین .
- حتما دلیلی داره
- خب ، دلیلش چیه
- یه دلیل شرعی  آق پسر.  این چن تا درخت جاشون  مناسب نیس . درست روبروی امامزاده قد کشیدند  و مانع دید .
- نمیشه از خیرش بگذرین ، یعنی قطعش نکنین
- یعنی میگین مریضا شفا نگیرین ، یعنی میگی حاجات مسلمین بر آورده نشه ، یعنی میگی دنیا برتر از آخرته . بچه جون یه خورده عقلتو بکار بنداز . این امامزاده های بزرگوار برکت این خاکند . شب اول قبر به دادمون میرسن و سر پل صراط دستمونو می گیرن ، نکنه خدای ناکرده ماهواره نیگا می کنی و ...
- اما پرنده ها لونه دارن ، نیگا ، بالای اون چناره

چادر سیاه از کجا آمده است؟ - دکتر زرین کوب



چادر سیاه از کجا آمده است؟
چرا رنگش مشکی و تیره است؟
آیا چادر سیاه همان چادر اصیل ایرانی است؟
آیا چادر سیاه لباس ملی ایرانیان بوده است؟
برخلاف ادعاها به هیچ وجه چادر سیاه ریشه ی ایرانی ندارد زیرا در ایران باستان اکثریت مردم زرتشتی بودند و در دین زرتشت رنگ سیاه نماد اهریمن و شیطان است و زرتشتیان به حدی از سیاهی و تاریکی بیزار هستند که حتی در مراسم عزا و سوگواری نیز لباس سپید بر تن میکنند. در جشن دینی (سده) هم لباس زنان و مردان یک دست سپید است. در دین زرشتی، بدی(شر) در مقابل خوبی (خیر) قرار می گیرد.

 نماد بدی سیاهی و تاریکی است و نماد خوبی سپیدی و روشنایی است و اینکه زرتشتیان به سمت نور و روشنایی نماز می خوانند.

حتی آتش هم چون نمادی از نور و دشمن سیاهی و تاریکی است در دین زرتشت، مقدس است.

Sunday, June 10, 2018

لقب سید یا حرامزاده از کتاب دو قرن سکوت


سید یا حرامزاده هزاران هزار کودکی بودند که از تجاوزات دستعجمی
  سپاهیان خونخوار صدر اسلام زاده شدند.

چرایی برپایی چنین جنبشی به رفتار عرب با ایرانیان و نژادهای ناعرب بازمی‌گردد. جاحظ، نویسنده عرب، آورده‌است: «به عبید کلابی که مردی فقیر بود گفتم: میل داری هجین باشی (هجین=کسی که پدرش عرب و مادرش از نژاد دیگر باشد) و در مقابل هزار جریب از آن تو باشد؟ عبید گفت: هرگز زیر بار این پستی نمی‌روم[!] گفتم امیرالمؤمنین هجین و کنیز زاده بود. گفت: خدا رسوا کند کسی را اطاعت این خلیفه کند.»
اعراب با عجمیان حتی بعد از گرویدن به اسلام به عنوان انسان‌های درجه دوم برخورد می‌کردند. حتی در بصره مسجد موالی که تازه مسلمانان بودند از دیگران جدا بود. امویها با استناد به احادیث مجعول زبان مردم عجم را تحقیر می‌کردند. مقدسی در احسن التقاسیم یکی از این احادیث را بدین مضمون نقل نموده‌است: «مبغوض‌ترین زبانها در نزد خدا زبان فارسی است، و زبان خوزستان زبان شیطان است و زبان اهل جهنم زبان بخارایی و زبان اهل جنت زبان عربی است.»

 مرتضی راوندی؛تاریخ اجتماعی ایران، پوشینه دوم، صفحه‌های ۱۲۰ و ۱۲۱
 

دوبیتی های مهدی یعقوبی



خدای مهربان فرموده قرآن
نیارد هر کسی بر من که ایمان
چنان شمشیر بر گردن زنیدش
که از وحشت شود کافر مسلمان



Thursday, June 07, 2018

چنار مقدس



آورده اند که حرمسرای عریض و طویل ناصرالدین شاه هر روز شاهد دعوا و رقابت های پنهان و آشکار بود . روزی کنیز یکی از بانوان حرم ، مرتکب خلافی می شود و از آن رو که می دانست بانو عصبانی خواهد شد و تنبیه اش می کند ، تا قبل از آنکه خبر به او رسد خود را به» ری» رسانده و در» عبدالعظیم » بست می نشیند . خبر بست‌نشینی کنیزک که به شاه می رسد از ب…نوی حرم می خواهد گناه کنیز را ببخشد ؛ البته این بست نشینی و خروج کنیز از حرم، شاه را به فکر می برد که چاره ای کند تا اهل حرم به هنگام حوادثی این چنین پا به خارج حرم نگذارند و در همان اندرونی ، امکان بست نشینی برایشان فراهم باشد ! فکر بکری به ذهن شاه رسید ، بانویی گیس سپید از اهل حرم را دستور داد تا به دروغ این خبر منتشر کند که خواب نما شده و به او خبر داده اند که در پای چنار کهن سال » گشن شاخ » در توی محوطه اندرونی امامزاده ای به نام » عباسعلی » مدفون است این خبر که در حرم پیچید، همه خوشحال از اینکه امامزاده ای در اندرون دارند از شاه خواستند که دور چنار را نرده کشد و علم و کُتل آویز کند . شاه دستور داد اطراف چنار نرده کشیدند و اینگونه شد که آنجا را » چنار عباسعلی » نام گذاشتند ، هر که حاجتی داشت و مبتلا به گرفتاری می شد رو به امامزاده ی تازه کشف شده می آورد و دخیل می بست. زن های شوهر مُرده ، کنیزکان کُتک خورده ، یتیمان درد کشیده ، مقروضان گرفتار شده ، راه ماندگان دست خالی مانده ، عاشقان به وصال نرسیده ، خلاصه هر مصیبت کشیده ای رو به سوی چنار عباسعلی آورد و کم کم پاتوق هر چه بدبخت و بیچاره و درمانده ای شد ! ناصرالدین شاه هر چند این حیله را به خرج داد تا گرفتاران اهل حرم برای بست نشینی ناچار به خروج از حرم نشوند اما به مرور این امامزاده صاحب شجره‌نامه و زیارتنامه و برو و بیایی شد تا در پناه این قداست ساختگی ، آنچه که مردم از ظلم و بی عدالتی شاه سراغ داشتند را فراموش کنند .  علم ها و کُتل های برافراشته و پارچه های تکه تکه شده و گره خورده بر شاخه های چنار قداست یافته و دیگ‌های آش و پلو نذری در پای چنار و دعاها و وردهای ساخته شده نیز کم کم مردم را مشغول به آنجا کرد، طوری که پناه جستن به » عبدالعظیم حسنی » و قداست راستین او می رفت که جای خود را به » چنار امامزاده ای»‌ ساختگی در توی حرم شاه بدهد

یاد داشت‌هایی از زندگی خصوصی ناصر الدین شاه» 
نوشته دوست‌علی‌خان معیر‌الممالک، 

درس های تاریخ - ویل دورانت



جاکش - داستان کوتاه



 تابستان که می شود . پسر بچه های واکسی مشهدی ، صبح زود از اتاق های نمور حاشیه شهر بند و بساطشان را در دست میگیرند و  و با کفش های پاره پوره و پاهای بی رمق  میدوند به نقاط از پیش تعیین شده در شهر .
دختربچه ها هم از 10 ساله گرفته تا زنان 50 ساله چادرهای سیاه به سر میگذارند و دور و حرم آقا مشغول کار . بیشتر آنها به دنبال مشتری عراقی میگردند که هم سیدند و هم دست و دلباز . 

Wednesday, June 06, 2018

احمد شاملو - فرهنگ ملی ما فرهنگ مبارزه است



از گفت‌ و گوی منتشرنشده‌ی رادیو بی.بی.سی با احمد شاملو در سال ۱۳۵۷
منبع : کتاب سندباد در سفر مرگ

Tuesday, June 05, 2018

ماکسیم گورکی : هدف ادبیات





روی عکس کلیک کنید
ماکسیم گورکی : هدف ادبیات

شب بود، که از محفل دوستان، جایی که آخرین داستان به چاپ رسیده ی خود را خوانده بودم، بیرون آمده وارد خیابان شدم. بر اثر تعریف زیادی که از آن کرده بودند، هیجان مطبوعی در من ایجاد شده بود. با تأنی در خیابان خلوت گام برمی داشتم و برای نخستین بار در عمرم تا این حدّ از نشاط زندگی، سرمست شده بودم.
ماه فوریه و شب صافی بود. انبوه ستارگان بر آسمان بی ابر نقش بسته بودند. زمین جامه ی باشکوهی از برف تازه بر تن کرده بود و سرمای گستاخانه ای از آسمان به زمین می دمید. شاخه های درختان از دیوارها سرکشیده، با سایه های خود، نقش و نگار زیبا و بدیعی در سر راه من ایجاد کرده بودند. ذرات شفاف برف، در نور کبود و نوازش کننده ی ماه، درخشندگی نشاط انگیزی داشتند. جنبنده ای در هیچ جا دیده نمی شد. صدای خش خش برف در زیر پاهای من، تنها صدایی بود که سکوت با شکوه این شب روشن و فراموش نشدنی را برهم می زد…
فکر می کردم: چقدر خوب است که انسان در دنیا، در میان مردم، ارج و منزلتی داشته باشد! این اندیشه آینده ی درخشان و روشنی را برایم تصور می کرد. صدای کسی که با تأمل صحبت می کرد از پشت سرم شنیده شد: – ها شما چیز خوبی نوشته بودید، بله عالی بود!”…
طوری بی صدا و سبک، حرکت می کرد که گویی روی برف می لغزید. در آن جایی که داستان خود را می خواندم او را ندیده بودم. بدیهی است که از شنیدنِ صدای او، متعجب شده بودم: این آدم که بود؟ از کجا پیدا شده بود؟
سؤال کردم: شما هم گوش دادید؟

Sunday, June 03, 2018

بهرام مشیری چگونه مرتد شد



بهرام مشیری میگوید که بسیار مومن و  خود از شاعرانی بود که در مدح ائمه اطهار و پیامبر اسلام شعر می سروده  است اما وقتی که قساوت امام اول شیعیان را دید از اسلام روی بر گرداند و مرتد شد و بر این اساس هم علمای بزرگوار فتوای قتل او را صادر کردند .
آقای مشیری در برنامه سرزمین جاوید اظهار داشتند :
خود مخلص قصایدی در مدح علی داشتم در پانزده سالگی . روزی که خواندم  امام اول شیعیان در سر بریدن ، بنی قریظه دست داشت من خدا حافظی کردم با اسلام .
800 نفر را گرسنه هم بودند و 3 روز آب ندیده بودند ، دستهایشان را بستند و  در چاله هایی که کندند علی سر می برید خمینی هم به این امر خیلی اشارت داشت  .
این قوانین عقب افتاده اسلامی که امروز بر سرزمین ما حاکم است ، حتی در روزگار صدر اسلام و در بین اعراب شهرنشین آنروزگار نیز از جمله قوانین بیابانی و عقب افتاده محسوب میشدند ٠ این قوانین بیابانی بقدری وحشیانه و عقب افتاده بودند که غیر ممکن بود که فی المثل امپراطوری روم ، قوانین مربوط به چشم درآوردن و قطع دست و پا را جزو قوانین کشوری خود قبول کند .
ما باید به این حقیقت واقف شویم که اهل دین و بزرگان آنها ، همگی انسانهایی مثل خود ما بوده اند و مثل ما بر روی کره خاکی زندگی میکردند و راه میرفتند٠ هیچکس با الاغ به آسمان نرفت ، هیچ معجزه ای رخ نداد ، هیچ فرشته ای برای هیچکس پیغامی نیاورد ٠ وحی و جبرئیل٠٠٠ و این داستانهای پیش پا افتاده ، افسانه هایی ای بیش نبودند