Monday, April 22, 2024

زیرزمین مخوف مهدی یعقوبی(هیچ)

 

ادامه داستان

داستایفسکی آگاهی خاستگاه رنج است

 


ملک الشعرای بهار ای سفیهان بهرِ خود هم اندکی غوغا کنید

 


ای سفیهان بهرِ خود هم اندکی غوغا کنید

حال خود را دیده‌، واغوثا و واویلا کنید

کیسه‌های خالی خود را دهید آخر تکان

پس تکانی خورده دزدِ خویش را پیدا کنید

تا به کی با این لباسِ ژنده می‌ریزید اشک

با جوی غیرت لباس از اطلس و دیبا کنید

پست اینستاگرامی مادر نیکا شاکرمی


 

Saturday, April 13, 2024

چند دوبیتی تازه از مهدی یعقوبی - هیچ

 


چند دوبیتی تازه از مهدی یعقوبی (هیچ)

چگونه چند ده هزار جنگجوی عرب توانستند بر امپراتوری ساسانی چیره شوند آرمان مستوفی

 


ادامه مطلب

برتولت برشت جایی که بی عدالتی جایگزین قانون شود

 


تاریخ بیهقی ذکر حکایت افشین‌ و خلاص یافتن بودلف‌ از وی‌

 


ذکر حکایت افشین‌ و خلاص یافتن بودلف‌ از وی‌

اسمعیل بن شهاب گوید: از احمد بن ابی دواد شنیدم- و این احمد مردی بود که با قاضی قضاتی که داشت، از وزیران روزگار محتشم‌تر بود و سه خلیفت را خدمت کرد- احمد گفت: یک شب در روزگار معتصم نیم شب بیدار شدم و هرچند حیلت کردم‌، خوابم نیامد و غم و ضجرتی‌ سخت بزرگ بر من دست یافت که آن را هیچ سبب ندانستم. با خویشتن گفتم: چه خواهد بود؟ آواز دادم غلامی را که بمن نزدیک او بودی بهر وقت، نام وی سلامه، گفتم: بگوی تا اسب زین کنند

Wednesday, March 20, 2024

در انتهای شب مهدی یعقوبی (هیچ)

 


ابرهای کبود و سرگردان به ناگهان از افقهای دور هجوم کرده بودند و بادهای موذی و سمج شروع به وزیدن. سرتاسر آسمان سیاه به چشم میزد و وهمناک. در و پنجره های چوبی و زهوار در رفته  باز و بسته میشدند و بهم میخوردند و پرده های قدیمی در بادهای لجام گسیخته به این سو و آنسو.

با غرش سهمگین اولین رعد قلب فرخنده  ترکید و ترسی ناخودآگاه پاشیده شد در رگ و جانش

ادامه داستان

Sunday, March 17, 2024

بگذار خبر کنم بهاران آمد

 


عکسها سخن میگویند

 


احمد کسروی عیدها

 

روزبه یا عید آنست که درکشوری پیشآمد بزرگ تاریخی بسود آن کشور رخ دهد ومردم برای ارج شناختن ازآن پیشآمد وازپدید آوردگانش وتازه گردانیدن یاد آنان، روز رخ دادنش را روزبه (عید) گردانند که همه ساله درآن روزجشن گیرند.
چنین روزبه ای سودهایی تواند داشت، گذشته ازآنکه خود بیداری وهوشیاری توده را رساند هزاران کسان را وادارد که ازجانفشانی درراۀ کشور وپدید آوردن مانندهای آن پیشآمد باز نایستند.
افسوس که درایران این نیزمعنی خود را ازدست داده. دراین کشور یکی ازبدیها عیدهایی است که گرفته میشود.
من می پرسم : هیجدهم ذیحجه چه عیدیست؟. میگویند: درآن روز پیغمبراسلام علی را به خلافت برگزیده.

خاطره ای از زنده یاد حبیب یغمایی

 

شادروان "حبیب یغمائی" در خاطراتش گفته:
در دوره رضاشاه کبیر که عزا داری، سینه زنی، و قمه زنی ممنوع شده بود، یک روز ملک الشعرای بهار به شوکت الملک (امیربیرجند) گفته بود سپاس خدای را که در این دیار هم برق دارید، هم آب، هم مدرسه، هم سالن نمایش، همه چیز دارید. اینکه بعضی ها هنوز شکایت میکنند دیگر چه میخواهند؟
شوکت الملک گفته بود:
اینها برق نمی خواهند؛ اینها "محرم" میخواهند.
اینها مدرسه نمی خواهند، "روضه خوانی" میخواهند.
"کربلا" را به اینها بدهید، انگار همه چیز داده اید.

دکتر ویکتور فرانکل تنها فردی که از زندان آشویتس معروف به قتل گاه جان سالم بدر برد

 


دکتر ویکتور فرانکل تنها کسی بود که موفق شد از زندان آشويتس معروف به قتل گاه آدم سوزی ، جان سالم بدر برد ، او در نامه‌ای خطاب به معلمان سراسر جهان برای تمام تاریخ اینگونه می‌نویسد :

Sunday, March 10, 2024

شعر گل مهدی یعقوبی هیچ

 


ای که عطر و بوی تو، لبخند جادوی تو گل

خال زیبای لبت حالات ابروی تو گل

در عبور از کوچه باغ خاطرات سبزمن

زیر چتر باد و باران تاب گیسوی تو گل

در تپش های دلم موسیقی آرام بخش

پرتو مهتاب در شبها که بر روی تو گل

نغمه و رقصیدنت در سایه سار بیدها

در مچ دستان گلگونت  النگوی تو گل

ای طلوع چشمه ساران در رگان تشنه ام

مثل خورشید بهاران هر کران خوی تو گل

کوچه مبهوت و درختان مات و من ماندم شگفت

هر قدم در هر قدم اینسو و آنسوی تو گل

در مسیرت نسترنها دسته دسته بشکفند

لهجه شیرین و آهنگین و نیکوی تو گل

خواب و بیداری جهانم عطر و بوی مست توست

پنجره ، ایوان ، حیاط خانه و کوی تو گل

تا می اندیشم به تو در آسمان پر می زنم

ای خیال روشن و رنگین و خوشبوی تو گل

مهدی یعقوبی (هیچ)

شانس آوردیم مغولها با خود دین نیاوردند

 


شانس آوردیم مغولها با خود دین نیاوردند

و فقط کشتند و خوردند و چاپیدند 

وگرنه الان خوردن نذری هلاکوخان لیاقت میخواست

و عزاداری برای چنگیزخان جزو واجبات بود!؟


خاطرات ناصر الدین شاه قاجار در سفر مسکو

 


"یکی‌ از دخترهای والی‌ منتگرو هم مقابل ما پهلوی ولیعهد روس نشسته بود. این دو تا خیلی‌ خوشگل بودند. من خیلی‌ دلم می‌خواست که تمام [وقت] را با دختر والی‌ حرف بزنم، اما امپراطریس پهلوم بود. باید با او حرف میزدم. دو کلمه با او حرف میزدم هشت کلمه با دختر والی‌. دختر خوش راه خوبی‌ بود. اما سر میز که نمی‌شد به او انگولک کرد. با او خیلی‌ صحبتها نازک و نزدیک به کار کردیم"


"یک زن فرنگی‌ در آنجا دیدم که کلاه سبدی در سر داشت. به قدری خوشگل بود که حساب ندارد. اگر هزار امپریال میفروختند می‌خریدم"



زنده یاد احمد کسروی مگر شما آخوندها را نمی شناسید

 


مگر شما ملایان را نمی‌شناسید؟!


آنان دسته‌ای هستند که در این کشور مفت می‌خورند و کاری که از دستشان برمی‌آید ایستادگی در برابر پیشرفت توده است.

هر گامی که مردم بسوی بهتری بردارند اینان با آن دشمنند که تا توانند ایستادگی خواهند کرد و سپس رها کرده فراموش خواهند گردانید.


مگر با مشروطه همین رفتار را نکردند و آن خونریزیها را بمیان نیاوردند؟!.. مگر با دبستانها که برپا شده بود سالیان دراز دشمنی ننمودند؟!..


برتولت برشت در دنیا دو نوع دزد وجود دارد


 

Wednesday, February 14, 2024

خیلی خیلی خصوصی - مهدی یعقوبی هیچ

 

داستان را بخوانید

در بین ایرانیان رسم کنیزی و برد گی وجود نداشت.

 


سربازان ساسانی پس از تسخیر شهرهای رومیان نه تنها به زنان و دختران تجاوز نکردند بلکه حتی اسیران را هم نکشتند و کسی را هم به عنوان برده نفروختند. انها (ایرانیان ) این جور کارها را برای خود ننگ و در شان خود نمیدانند

در بین ایرانیان رسم کنیزی و برد گی وجود نداشت. چنانچه اگر شاهان ساسانی به سرزمینی سفر میکردند از حاکمان آنجا کنیز یا غلام به عنوان هدیه نمی پذیرفتند...

آمین مارسلینوس، مورخ شهیر رومی در یکی از جنگ های ژولین (یولیانوس) امپراتور قدرتمند روم که در همین نبردها کشته شد


دن هاخ Moerweg

 


خر ما از کرگی دم نداشت

 



فلسفه ی ضرب المثل مشهور : خر ما از کرگی دم نداشت.

مردی خری ديدکه درگِل گیر کرده بود و صاحب خر از بيرون كشيدن آن

خسته شده بود ...

برای كمک كردن؛ دُم خر را گرفت ، وَ زور زد،

دُم خر از جای كنده شد!

فریاد از صاحب خر برخاست كه :

" تاوان بده! "

هویدا در بیدادگاه اسلامی در جواب قاضی شرع گفت

 


ویکتور هوگو در هر روستا شمعی هست که روشنی پخش می کند


 

Friday, February 09, 2024

خیلی خیلی خصوصی - مهدی یعقوبی - هیچ

 

نیمه های شب بود و من از پس روزی  سخت و تکراری در خوابی عمیق فرو  رفته بودم که ناگهان زنگ در به صدا در آمد. از این پهلو به آن پهلو  غلتیدم و  غرولندی کردم. چند ثانیه بعد دوباره باز زنگ در بصدا در آمد ممتد و کشدار. خمیازه ای کشیدم و لعنتی فرستادم.  با خودم گفتم این وقت شب چه کسی میتواند باشد. پا شدم  و در خواب و بیداری از لای کرکره نگاهی انداختم به خیابان. کسی به چشم نمی زد. نم نم باران می آمد و افقها تیره و تاریک. با خودم گفتم نکند فک و فامیل همان زن محجبه ای باشد که در خیابان به عکس تبلیغی زن  نیمه برهنه اسپری می پاشید و من بهش گفتم داری با حجابش میکنی

ادامه داستان

مناظره پرفسور ریچارد داوکینز و کاردینال جورج پل

 


مناظره پرفسور ریچارد داوکینز و کاردینال جورج پل

ریچارد داوکینز : اگه بتونی از سو استفاده کردن یا تجاوز و کشته شدن یک کودک جلو گیری کنی ، این کارو میکنی ؟ مداخله میکنی ؟

جورج پل : آخه این چه سوالیه ؟ معلومه این کارو میکنم.

ریچارد داوکینز : بهت تبریگ میگم !! تو خیلی با اخلاق تر ، دلسوز تر و دلواپس تر از خدایی هستی که میپرستی !



نیچه - هنوز مشخص نشده که سوختن ستمگر در دوزخ آن دنیا چه سودی

 



هنوز مشخص نشده که سوختن ستمگر در دوزخ آن دنیا
چه سودی برای مردم ستمدیده این دنیا دارد
نیچه

اسماعیل خویی از بدی هایی که در حق خانواده پهلوی کردم صمیمانه عذر می خواهم

 


در پیشگاه ملت بزرگ ایران، از بدی هایی که در حق خانواده پهلوی کردم، صمیمانه عذر می خواهم. همچنین از شهبانو فرح، از شاهزاده رضا پهلوی، و خانواده پهلوی بارها و بارها معذرت می خواهم. لطفا مرا ببخشید و حلالم کنید. خاندان پهلوی میهن پرست بودند، برخلاف خاندان خمینی و روحانیت که عرب پرست هستند و جوانان ایران و جان و مال و ثروت ملی ایران را فدای فلسطین و یمن و سوریه و عراق و حزب الله کرده اند. به بهانه رفتن به بهشت جان جوانان ایران را گرفته اند بدون اینکه خامنه ای از چهار پسرش یکی را به جنگ بفرستد.