Saturday, November 28, 2020

انتقام مقدس داستانی از مهدی یعقوبی

 


رحمان دندانهایش را بهم می فشرد و لبهایش را می جنباند اما جوابش را نمیداد.  نقشه کشتن خواهرش بیرحمانه  زد به ذهنش. 

در خانه از خشم و غضب روی پایش بند نمی شد. از یک طرف خیانت غلام مانند مته برقی در مغزش وز وز میکرد و از سویی تصویر خواهرش که شرافتش را لکه دار. نیمه های شب بالاخره خوابش برد و هنوز چند لحظه ای پلکهایش را روی هم نگذاشته بود که کابوسها آمدند به سراغش. 

ادامه داستان


ویلیام شکسپیر - حکومت احمقان بر کوران



میلان کوندرا - اعتقاد تفکری است که منجمد شده است

 


به حضرت عباس یدالله رویایی شعر خوب نداره

 


به حضرت عباس یدالله رویایی شعر خوب نداره"

هوشنگ ابتهاج در مورد رفیق یدالله رویایی:

«آشنایی‌تون با «یدالله» رویایی به سال‌های 30 و حلقه کیوان می‌رسه؟

سایه:‌ تو حلقه‌ ما که نبود ولی گاهی پیداش می‌شد! تو همون جلسه‌های هفتگی خونه ایرج علی‌‌آبادی یه اتفاقی افتاد. نمی‌دونم کی داشت سخنرانی می‌کرد. بعد از سخنرانی بحث می‌کردیم. رویایی پا شد و حرف‌هایی زد و بعد یه بیتی از نظامی خوند: 

کیسه برانند در این رهگذر

هر که تهی کیسه‌تر آسوده‌تر.

Wednesday, November 25, 2020

انتقام مقدس - داستان کوتاه نوشته مهدی یعقوبی

 


- دیوث تو کتابش نوشته خدا مرده، . یه بلایی سرش بیارم که مرغای آسمون به حالش گریه کنن. این انتقام یه انتقام مقدسه، دست من دست خداست.

غلام این جمله را گفت و با رحمان از موتوری که پلاکش را پوشانده بود پیاده شد

ادامه داستان

جرج اورول - دولت ها همه ابزارها را به خدمت میگیرند تا فرصت اندیشیدن نداشته باشی

 


مهربانو و مهربان

 


اولین فال حافظ بعد از تکفیر وی توسط آخوندها

 


آمار بلدیه طهران بسال ۱۳۰۱خورشیدی

 


روی تصویر کلیک کنید

Tuesday, November 17, 2020

خدا مرده است - داستان کوتاه مهدی یعقوبی

 


ادامه داستان خدا مرده است



چرا گفتن خدا نیست برای باورمندان بی احترامی محسوب میشود

 


برای هیج متعصبی دلیل نیاور


 

ماجرای مرتد شدن عبدالله ابن ابی سرح (کاتب وحی) چه بود؟

 


ماجرای مرتد شدن عبدالله ابن ابی سرح (کاتب وحی) چه بود؟

منبع - شیعه سِی .:. ShiaSay

چون مکه به دست مسلمانان فتح شد، رسول خدا(ص) براي اهل مکه فرمان عفو عمومي صادر کرد، ولي دستور داد که عبداللّه را بکشند گرچه به پيراهن کعبه چسبيده باشد. عبداللّه بر جان خود ترسيد و به عثمان پناه برد. عثمان او را پنهان کرد تا اين که او را به خدمت پيامبر خدا آورد و برايش از آن حضرت امان خواست. رسول خدا(ص) دير زماني خاموش ماند و سربلند نکرد، تا آنکه سرانجام موافقت کرد. چون عثمان بازگشت، حضرت رسول(ص) روي به حاضران کرد و فرمود: از آن جهت خاموش ماندم تا مگر يک تن از شما برخيزد و سر از تنش جدا سازد. در پاسخ گفتند: ايما و اشاره اي در اين زمينه به ما مي فرمودي. رسول خدا(ص) فرمود: شايسته نيست که پيامبر به گوشه چشم ايما و اشاره کند.

زیگموند فروید - هر چه ملتی فرومایه تر و فقیرتر باشد

 



Saturday, November 14, 2020

داستان زنان زنده بگور - مهدی یعقوبی

 


هنوز خاطرات دوران 14 سالگی که مرا همین امام جمعه یعنی سخنران جلسه در انبار خانه اش به زنجیر بسته بود مانند کابوسی وحشتناک آزار و اذیتم می کرد و نعره های وحشیانه اش از پس سالها در دالان وجودم می پیچید:

« میخوای فرار کنی ها ،  پتیاره ، چوب تو ... فرو میکنم  ، اینجا مملکت  اسلامیه ، حساب و کتاب داره ، هر جایی هم بخوای در ری مث موش آبکشیده ورت میدارن و میارن اینجا »

ادامه داستان زنده بگور

Tuesday, November 10, 2020

ستاره - داستانی از مهدی یعقوبی



آنروز دختر 12 ساله حسن آقا وقتی از نانوایی به خانه بر میگشت، یکهو هوس کرد که در بادهای نرمی که به گونه هایش میوزیدند روسری را از سرش بر دارد. همین کار را هم کرد و هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که ناگهان  در راه ناپدید شد .

رابرت گرین - تا هنگامی که زن کتاب های مذهبی را به عنوان اعلامیه حقوق بشر بداند.

 



اتین دو لا بوئتی - انسان هایی که زیر یوغ ظلم به دنیا می آیند

 


عکس روز

 


نوفل لوشاتو مصاحبه روزنامه نگار فرانسوی با خمینی 1357 .

 


Tuesday, November 03, 2020

خروسی که قدقد میکرد - داستان کوتاه - مهدی یعقوبی


ابوالحسن خان که مردی سحرخیز و مومنی دو آتشه بود همین که از بیت الخلاء که در انتهای حیاط جا خوش کرده بود آمد بیرون. خودش را لعنت کرد که  چرا باز هم فراموش کرده است بجای پای راست با پای چپش آمد بیرون. تسبیح اش را گذاشت توی جیب و دوباره برگشت به بیت الخلا و دعایی را زمزمه کرد و اینبار با پای راست آمد بیرون. لبخندی پیروزمند بر روی لبهایش نفش بست توگویی که هفت خوان رستم را

 فتح کرده است.

ادامه داستان

چیزهایی که در اطراف ما وجود دارند و ما قادر به دیدن و شنیدن آنها نیستیم

 


اینشتین را معلم ریاضی اش سگ تنبل خطاب میکرد

 


اینشتین تا سن هفت سالگی در خانه آموزش دید و یک بار به اندازه ای خشمگین شد که به سوی معلم سر خانه ی خود صندلی پرتاب کرد. 

محرم به قلم دوستعلی معیرالممالک

 

محرم به قلم دوستعلی معیرالممالک

ماه محرم در دوره قاجاریه به ویژه در دوره ناصرالدین شاه قاجار شور حال دیگری داشت. در این ماه همه شهرهای ایران سیاه پوش می‌شدند و آیین‌های ویژه‌ این ماه برگزار می‌شد. عزاداری‌ها در دوره ناصرالدین شاه قاجار و با ساخت تکیه دولت به اوج خود رسید. مطلب زیر بخشی از یادداشت‌های دوستعلی معیرالممالک نوه ناصرالدین شاه از کتاب « یادداشت‌های از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه قاجار» از مراسم

Monday, November 02, 2020

آخرین ویدیوها

 


مدیر عامل آپارات به خاطر انتشار این ویدئو ۱۰ سال حبس گرفت

ویدیوها را

اینجا ببینید