Friday, October 28, 2022

Tuesday, October 25, 2022

هی گیر نده کنج خیابان به لباسم - مهدی یعقوبی (هیچ)

 


هزار شعر سپید - مهدی یعقوبی (هیچ)

 

ادامه شعر

انقلاب ایران - چقدر طول خواهد کشید - مارتین لوتر کینگ

 


بی‌اعتنا مباش ماریان تورسکی


 

بی‌اعتنا مباش

ماریان تورسکی

دوستان عزیز،

من یکی از معدود بازماندگان کسانی هستم که تقریباً تا آخرین لحظه‌ی پیش از آزادسازی آشوویتس در این اردوگاه بودم. انتقال ما از این اردوگاه یا به اصطلاح تخلیه‌ی آن در ۱۸ ژانویه آغاز شد.

ما در صفی ۶۰۰ نفری به راه افتادیم و در شش روز و نیمِ بعدی بیش از نیمی از همراهانم جان باختند. به احتمال قوی، من تا مراسم یادبود سال آینده زنده نخواهم ماند. این قانون طبیعت است. پس لطفاً ببخشید که احساساتی سخن خواهم گفت.

من با هر گونه مجازات اعدام مخالف هستم اما - ملینا مرکوری

 


آخرین شعر مولانا


 

آخرین شعر مولانا 

افلاكي) درباره‌ي سبب سرودن اين غزل نوشته: (حضرت سلطان‌ولد) در مرض فوت (مولانا) از خدمت بي‌حد و رقـّت بسيار و بي‌خوابي، به غايت ضعيف شده بود و دايم نعره‌ها مي‌زد و جامه‌ها پاره مي‌كرد و نوحه‌ها مي‌نمود و اصلا ً نمي‌غنود. همان شب (حضرت مولانا) فرمود كه «بهالدين، من خوشم. برو سري بنه و قدري بياسا.» چون (حضرت ولد) سر نهاد و روانه شد اين غزل را فرمود و (چلبي حسام‌الدين) مي‌نوشت و اشك‌هاي خونين مي‌ريخت:

عکسها سخن میگویند

 


Wednesday, October 19, 2022

مرگ بر دیکتاتور - مهدی یعقوبی (هیچ)

 

ادامه داستان

حکایت شغال و سگ زرد

 




حکایت شغال و سگ زرد

آورده اند که شغالی به غاری خلوت گزیده بود و همه روز به حمد و ثنا مشغول بود و در آن نزدیکی مرغزاری با صفا بود که از زیبایی دم طاووس بدان رشک بردی و آب جویش از اشک عاشق زلال تر بودی. وحوش و سباع بسیار در آن مرغزار روزگار گذاشتندی و سگ و یوز و آهو و خرگوش و دیگر وحوش به مصاحبت هم دل خوش کرده و از قرابت هم وجدی حاصل داشتند.

سعادت بود صحبت دوستان

میان گل و سبزۀ بوستان

و مر ایشان را بدین دنیا هیچ کدورتی بر خاطر نبود مگر این که هر شبی چند، مرغی گم میشد و از او نشانی نمی یافتند مگر چندین پر که بر زمین ریخته و از آن بی نشان بجای مانده

Monday, October 17, 2022

دروغ شعری از مهدی یعقوبی (هیچ)

 


بازی - ایتالو کالوینو

 



شهری بود که در آن، همه چیز ممنوع بود. و چون تنها چیزی که ممنوع نبود بازی الک دولک بود، اهالی ‌شهر هر روز به صحراهای اطراف می‌رفتند و اوقات خود را با باری الک دولک می‌گذراندند.

و چون قوانین ممنوعیت نه یکباره بلکه به تدریج و همیشه با دلایل کافی وضع شده بودند، کسی دلیلی برای گلایه و شکایت نداشت و اهالی مشکلی هم برای سازگاری با این قوانین نداشتند.

فدریکو فلینی - رئالیست واقعی کیست

 

زنان هخامنشی ۳ برابر مردان حقوق می گرفتند

 



زنان هخامنشی ۳ برابر مردان حقوق می گرفتند

حدود ۷۰ سال پیش، در سال ۱۳۱۲/۱۹۳۳م، در جریان كاوش‌های موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیكاگو به سرپرستی «ارنست هرتسفلد» ایران‌شناس، مجموعه‌ای از گل نوشته‌ها در باروی شمال شرقی تخت جمشید به دست آمد. این مجموعه كه مشتمل بر حدود ۳۰هزار لوح بود، متعلق به سال‌های ۵۰۹ تا ۴۹۴ ق.م است و به خط میخی ایلامی نوشته شده است. چهار سال بعد، این مجموعه برای مطالعه به طور امانی به دانشگاه شیكاگو سپرده شد.از آن زمان تاكنون، بخشی از نتایج مطالعات محققان این دانشگاه منتشر شده است.

سال گذشته، در بهار ۱۳۸۳، دكتر «گیل استاین»، مدیر موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیكاگو، ۳۰۰ گل نوشته از متن‌های ترجمه شده باروی تخت جمشید را از سوی دانشگاه شیكاگو در جعبه‌های ضد اسید و ضد رطوبت به ایران بازگرداند.

Tuesday, October 11, 2022

مرگ بر دیکتاتور - مهدی یعقوبی (هیچ)

 


مرگ بر دیکتاتور

وسطای درس بود که ناگاه سرانگشتی نرم و آرام کوبیده شد به در. خانم معلم تا رفت به سمت در. مدیر مدرسه که یک بسیجی و مسلمان دو آتشه بود در را باز کرد و آمد داخل. دو مامور هم دم در ایستاده بودند.

ادامه داستان


مشکل بیسواد بودن افراد نیست

 


ره میخانه و مسجد کدام است که هر دو بر من مسکین حرام است - عطار

 


کلمه زندیق از ریشه پهلوی زندیک می آید

 





مبادا خون سیاوش بر زمین بریزد

 


Tuesday, October 04, 2022

دو قدم مانده که تا این شب خونین برود - مهدی یعقوبی(هیچ)


 

میهن من دو صف است

یک طرف با شرفان

یک طرف بی شرفان

بی طرف بی شرف است

تو کجایی که کجا

ادامه شعر



عکسها سخن میگویند

 


Monday, October 03, 2022

از عبا عمامه ننگین تان خون می چکد - مهدی یعقوبی (هیچ)


 

ولتر - بگذارید راحت بمیرم

 


ولتر را در زمان بیماری و بستر مرگ بسیار شکنجه دادند تا از عقایدش بازگردد، 

او در برابر سه شکنجه‌گر مقاومت می‌کند و خود را به هذیان‌گویی می‌زند. کشیشان به عنوان آخرین سؤال، از محتضر می‌پرسد:

 «آیا به خدای عیسای مسیح ایمان دارید»؟ 

ولتر مشتی بر سر فرساک زده و خطاب به او می‌گوید:

 بگذارید راحت بمیرم


لودویگ فوئرباخ - انسان در کاخ و کوخ متفاوت می اندیشد