قاضی معروف کلبعلی در حالی که وافور را روی لبش گذاشته بود و کام میگرفت رو کرد به حاج حسن و گفت:
- دستت درد نکنه عجب تریاکی، محشره
- قربان همونیه که خودتون یه ماه قبل آوردین ، من که از این موادای دبش گیرم نمیاد
- راست میگی اصلا یادم رفته بود. یه خورده صدای اون موزیکو بیشتر کن. میخوام حال کنم
- ای به روی چشم