Monday, August 31, 2020

داستان یک ترور - مهدی یعقوبی



قاضی معروف کلبعلی در حالی که وافور را روی لبش گذاشته بود و کام میگرفت رو کرد به حاج حسن و گفت:
- دستت درد نکنه عجب تریاکی، محشره
- قربان همونیه که خودتون یه ماه قبل آوردین ، من که از این موادای دبش گیرم نمیاد
- راست میگی اصلا یادم رفته بود. یه خورده صدای اون موزیکو بیشتر کن. میخوام حال کنم
- ای به روی چشم





No comments:

Post a Comment