Thursday, March 10, 2011

نظرات خمینی ، خامنه ای و رفسنجانی در باره کسروی و قاتلان او


اگر به گذشته چشم بیندازیم و آن را چراغ راه آینده قرار دهیم . میبینیم که حوادثی که امروز در ایران رخ میدهد بصورت خلق الساعه بوجود نیامده است  بلکه ریشه در تاریخ گذشته دارد . فرمان قتل سلمان رشدی به خاطر نوشتن کتاب آیات شیطانی  با تفکرات قرون وسطایی خمینی در باره احمد کسروی جدا نیست و یا قتل های زنجیره ای توسط حاکمان کنونی همه و همه از این آبشخور نشات میگیرد . 
خمینی در مورد کسروی مینویسد : « همه دیدید کتابهای یک نفر تبریزی بی سر و پا که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب روحی له الفدا آنهمه جسارتها کرد و هیچ کلمه از شما صادر نشد ... همکیشان دیندار ما ، برادران پاک ما ، دوستان پارسی زبان ما ، جوانان غیرتمند ما و هموطنان آبرومند این اوراق ننگین این مظاهر جنایت ، این شالوده های نفاق ، این جرثومه های فساد ، این دعوتهای به زردشتی گری ، این برگرداندن به مجوسیت ، این ناسزاها به مقدسات مذهب را بخوانید و در صدد چاره جویی بر آیید . با یک جوشش ملی ، با یک جنبش دینی ، با یک غیرت ناموسی ، با یک عصبیت وطنی ، با یک اراده قوی با یک مشت آهنین باید تخم این ناپاکان بی آبرو را از زمین بر اندازید . اینها یادگارهای باستانی شما را به باد فنا میدهند . اینها ودیعه های خدایی را دستخوش هوی و هوس خود میکنند ... هان آبرومندان از جای برخیزید  تا ددان بر شما چیره نشوند » .


با این اندیشه ها و صدور فتوای قتل توسط همین آیت الله های  مرتجع  که بجای نقد تفکرات فرمان نیست و نابودی مخالفان خود را صادر میکنند ، هسته های اولیه  تروریستی در آن زمینه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جوانه زد و نواب صفوی که در مدارس مذهبی مصر و نجف مشغول طلبگی بود بنا به دستور و فتوای علامه امینی  به خاک ایران بر گشت و با ایجاد تشکل جمعیت فداییان اسلام به کشت و کشتار  پرداخت . در واقع این فسیلها چیز دیگری هم در چنته ندارند در یک فضای دموکراتیک که مردم به بحث می پردازند این قاتلان آزادی دمشان را روی کولشان میگذارند و از شرم آب میشوند . این دایناسورها بجای مغز در کله شان آداب بیت الخلا و قطع دست و پا و سنگسار پر شده است . اگر در حرفهایشان کمی از القاب دهان پر کن استفاده میکنند میخواهند ایز گم کنند .
بیخود نیست رفسنجانی میگوید : « از هواداران آنها بودم ... شهید نواب صفوی و واحدی با شیوه خاصی عمامه می بستند . نواب صفوی برای ما مقدس بود و مایه اصلی روحیه سیاسی من بودند » . 
خمینی در دوران جوانی یعنی در سال 1323 در زمانی که کسروی زنده بود در کتاب « کشف الاسرار » خود یکی از هواداران دوآتشه اعدام کسروی بود . 
« هر کس پیغمبر اسلام را نعوذبالله دشنام دهد واجب است به شنونده که او را بکشد » .
در کتاب « بخوانید و بدانید » خمینی نوشته است : « دولت اسلام باید با مقررات دینی و مذهبی همراه باشد و اشخاصی که این یاوه سرایی را می کنند در حضور هواخواهان دین اعدام کنند و این فتنه جویان را که مفسد فی الارض هستند از زمین بر اندازند ».
خامنه ای هم میگوید : « نخستین جرقه های سیاسی و مبارزاتی را مجاهد بزرگ شهید نواب صفوی در ذهن من زده است . من بشدت تحت تاثیر سخنان آتشین نواب واقع شدم » .
با همین اندیشه  هم اکنون به دستور مستقیم او در کهریزکها مردم را شکنجه و تجاوز میکنند و در خیابانها به گلوله می بندند و مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی و همگنان او را با تاریخ خود پیوند میزنند و از او یک بت و اسطوره میسازند تا اندیشه های خرد گرا را به صلابه بکشند .
اما در مقابل این اندیشه های واپسگرا جوانان امروزه به سوی تفکرات کسروی گرایش پیدا کردند و با شور و اشتیاق بجای خواندن کتابهای علامه مجلسی ومزخرفات تحریرالوسیله خمینی کتابهای او را میخوانند . امروز سرتاسر  سایت ها و روزنامه ها غرق از نقد اندیشه های اسلامی است . در تاریخ ایران هرگز اینهمه نقد در باره تفکرات ارتجاعی آخوندها نوشته نشده است . این جنبش نوگرایی و گرایشات راسیونالیستی لرزه بر کاخ ولایت و پیروان کودنش انداخته است و مانند جن و بسم الله از آن گریزانند . ّآنها بخوبی میدانند با این نقد ها ی آتشین هر چه زودتر سرنگون خواهند شد .
 کسروی همان روز که پای به این میدان یعنی نبرد با تابوهای مذهبی گذاشت خوب میدانست که با آتش بازی میکند و نه آب که توفان در خوابگه مورچگان می اندازد . او با صراحت گفت : « ما با آنها به نبرد بر خاسته ایم ، خود در میدان جنگیم و به جانفشانی بسیار نیاز داریم . ما باید از جان خود بگذریم ، کسانیکه با ما همگامند باید از سختی و گزند نهراسند » .
کسروی طبعا مانند هر انسان دیگری اشتباهاتی داشت و باید آنها را به نقد و بررسی گذاشت . کار مهم او این بود که راهی را برای آینده گشود که تا  به جای مزخرفات آخوندی و خرافات مذهبی به عقل و منطق تکیه کنند . 


کسروی : « آیا ساعد چنان نافهم و عامیست که به حضرت عباس و شفا دادن او باور داشته باشد ؟ چنین گمان در باره او توان برد ؟ بی گفتگوست که تنوان برد . پس چرا این نوشته را به دست گدا داده ؟ شما بیگمان باشید که ساعد و همدستان او نقشه بسیار بزرگی در باره این کشور دارند و این یکی از خواسته های ایشانست که این کشور پر از گدا و روضه خوان و درویش و مفتخورهای پست باشد که توده ایران در دیده بیگانگان خوار باشد که آنرا شاینده آزادی ندانند » .

کسروی پس از آنکه مورد  ترور قرار گرفت برادران امامی و همراهان وی را آژاد کردند و حکم دادند که گلوله های او به خطا رفته است وبا سلاح خودش کشته شده است . همان ترفندی که اسلاف تاریخی آنها یعنی خامنه ای و احمدی نژادها بکار میبرند و قاتلان مبارزان و اندیشمندان را به گروهها و اختلافات داخلی خودشان نسبت میدهند . 
پرونده کسروی هنوز بسته نشده است . در جهان امروز هنوز که هنوز است مسببان و شکنجه گران جنگ جهانی دوم و یا حتی دیکتاتور سابق اسپانیا و قاتلان آلنده مورد محاکمه قرار میگیرند . بی شک روزی این جلادان حاکم و بازماندگان قاتلان کسروی باید مورد محاکمه قرار بگیرند . این لکه های ننگ بر پیشانی شان هرگز و هرگز پاک نخواهد شد .





خانواده و دوستداران کسروی از بیم بنیادگرایان مذهبی جنازه او را در نقطه ای دور افتاده از کوههای شمال شهر تهران دفن کردند .
کسروی با اعضا خانواده و برادران







No comments:

Post a Comment