برای شب آخر سال 1978، شرل[همسر خلیل زاد] و من برنامهٔ سفر به پاریس ریختیم. من بیشتر و بیشتر به آشفتگی سیاسیی که داشت در سراسر خاورمیانه گسترش مییافت فکر میکردم. در افغانستان کودتا شده بود و در ایران تظاهرات گسترده در حال به چالش کشیدن شاه بود. بنابراین فکر کردم دیدار با رهبر اصلی اپوزیسیون ایران، آیت الله روحالله خمینی که در تبعید در نوفل لوشاتو، یک شهر کوچک در حومه پاریس، زندگی می کرد میتواند امری جالب باشد.
یکی از همکارانم نام یکی از دستیاران خمینی، ابراهیم یزدی، را به من داد. ما آدرس دقیقی نداشتیم