Saturday, November 03, 2018

سه مکتوب - میرزا آقاخان کرمانی




روزی در خانه جراح باشی مـیهمان بودم که ناگاه از خانه همسایه صدای ناله و آواز سوزناک به گوش رسید تحقـیق کردم مشخص شد در همسایگی جراح باشی زنیست که همان روز دو پسر و دامادش را به تهمت بابی گری در میدان شاه کشته اند و زن نگونبخت تازه از قتلگاه عزیزانش بازگشته و می گرید. چندی نگذشت که از همان خانه صدای دف و تمبک به گوشم رسید و متحیر از آنکه چگونه عزا به شادی بدل شد دختر خدمتکار را برای تحقـیق فرستادیم و او در بازگشت با هیجان گفت که جمعی قصد دارند بی بی بیگم همان پیرزن داغـدیده را بکشند. من و جراح باشی به خانه همسایه شتافتیم و در صحن خانه محشری غریب دیدیم که از یک سو سه چهار زن بزک کرده, سرمه کشیده با زیرجامه های کوتاه ... می رقصیدند. از طرف دیگر پنج شش یایسه سبز, سرخ و زرد پوش, سرخاب و سفیداب کرده دایره و تمبک می زدند و از سمتی جمعی سلیطه نره کس قحبه لوند جنده با سنگ و چوب و کفش و جاروب بر پیرزن هجوم آورده و با مشت و لگد و کفش او را به اینطرف و آنطرف بر خاک هلاک می کشیدند. یک قحبه بدقیافه به کربلاییه موسوم, چارقـد بی بی بیگم را از دو سو به حلقش پیچیده و با جنده دیگری چنان سخت می کشیدند که از جان بی بی رمقی بیش نمانده بود که من و جـراح باشی رسیده ریش و سبیل گرو کرده آن پیرزن را از چنگ آن جندگان رهاندیم."
میرزا آقاخان در صدد تحقیق برمی آید و در پاسخ میشنود:
"ما همسایگان این پیرزنیم و امروز شنیدیم دو پسر و دامادش را کشته اند, محض غیرت دین و تعصب ملت, خواستیم خوب دل این عجوزه را بسوزانیم پس بزک و آرایش نموده به سرسلامتی او آمدیم و این رقص و ساز و آواز هم برای عزای آن سگان کافر است, ازاین بهتر چه ثوابی؟ به فتوای امام جمعه هر کس یک بابی را بکشد ثواب هزار حج و عمره مقبوله برده است و اجر صد ختم قرآن را دارد! اگر تو نیامده بودی و محض خاطر جراح باشی نبود کربلاییه زینب که به گوش خود این حدیث از دهان مبارک آقای امام جمعه شنیده بود, بی بی بیگم را چون سگ می کشت و این ثواب را می برد.
سه مکتوب - میرزا آقاخان کرمانی

1 comment:

  1. درود به میرزا آقاخان کرمانی

    ReplyDelete