پازولینی با مادرش
بسیار دشوار است که با لحنی فرزندوار
بگویم که قلبا به چه چیزی
کمتر همانندم
در این جهان تنها تویی که میدانی
در قلبم پیش از هر عشقی دیگر،
چه چیزی نهفته بود
به همین خاطر باید
آنچه را که دانستن اش برایم دشوار است
با تو بگویم
لطف تو مایه عذابم شد
تو جایگزین ناپذیری
و برای همین
زندگیای که به من بخشیدی
محکوم به انزوا شد
و من نمیخواهم تنها باشم
در من میل بیکرانی به عشق است،
عشق به بدنهایی بی روح
چرا که روح در درون توست
این تویی
تو مادر منی
و عشق تو مایه بردگی من است
تمام کودکیام به بردگیِ
این حس پرغرور و علاج ناپذیر
از برای عهدی سنگین گذشت.
این تنها راه احساس زندگی بود
احساس رنگ آن،
احساس شکل آن
که اکنون به پایان رسید
ما زندهایم،
در آشفتگی حیاتی که
دوباره در ورای خرد
زاده میشود
عاجزانه میگویم، آه
ملتمسانه میگویم
مرگ را آرزو نکن
من اینجا هستم، تنها، با تو
در آوریلی دیگر که می آید
ترجمه پرویز جاهد
No comments:
Post a Comment