Sunday, April 08, 2012

عجایب نامه




بدان که آفریدگار زنان را بیافرید از بهر راحت مردان و از برای بلای مردان و عقل عزیزترین چیزهاست و از زن دریغ داشت و زنان عورتند و چاره ای جز در خانه نگه داشتن هیچ نیست .
و زن را حال از چند وجه بیرون نیست ،  یا شوهر دارد و مدتی با وی بود یا شوهر ندارد ، بر هر حال هر گه مردی ببیند شهوت مردی وی به حرکت آید اگر چه زنی بود که از آن دیندارتر نبود چندان بس که مردی خالی شد از وی ضعیف تر و رسواتر کس نباشد . سعید ابن ملم گفت : اگر هزار مرد زن مرا برهنه ببینند چنان زیان ندارد که زن من مردی را ، زیرا مردان را شعف به زنان کمتر از شعف زنان بود به مردان .
و هر زن که مفسد شد هرگز مصلح نگردد .
و چون آفریدگار حوا را بیافرید از پهلوی چپ آدم به نشتر ، جبرئیل آمد و استخوانی کج به وی نمود گفت : آن چیست گفت :  کج است از وی چشم راستی مدار .
و پرسیدند حکیمی را که بهترین زنان کیست ؟
 گفت : آن که از مادر نزاد .
 گفت : چون بزاد بهترین ایشان ؟
گفت : آن که بزاد و جان را بداد 
یعنی که در زن هیچ خیری نیست .

گویند که ارسطا طالیس روزی نشسته بود ، جمعی زنان بگذشتند ، گفت : اینها ملک الموتند .
گفتند : چگونه ؟
گفت : ملک الموت یک بار جان بستاند در عمری و زن به روز مال ستاند و به شب جان ستاند .
و از مدح زنان بیش از این ندانم که آفریدگار فرمود : زن را از بهر مرد آفریدم تا وی آرام گیرد و از وی فرزند زاید و اگر هر فتنه که در جهان بود بحث کنند ، نتیجه شومی زنان بود . محنت خروج آدم از بهشت حوا بود ، محنت هاروت و ماروت زهره محنت یحیا ابن زکریا زنی بود ، محنت داوود زن اوریا بود ، محنت یوسف زلیخا بود ، محنت حسن و حسین شهربانو بود . اگر از این جنس حکایت گویم ، دراز گردد و این قدر کفایت بود .
و از حیوانات شوم تر از موش نیست ، و سگ مردارها را را بخورد و موش را بنخورد و موش در خواب زن باشد .
حکما گویند که کژدم چون زنی را بگزد ، چون جماع کند درد وی ساکن شود .
بدان که زنان نیک باشند و لیکن اندک باشند و قوام عالم به ایشان است و مردان را از ایشان زایند و حق تربیت و شیر دادن و حضانت دارند . اگر نه ایشان اطفال را تیمار دارند ، که تیمار تواند کرد ؟ و باشد که در میان زنان زنی بود که چندان عقل و کفایت دارد که صد مرد ندارند .
حکما گویند بوی زن حایض زیت و کامه را تباه کند .
اگر زن حایض به مبقله بگذرد تره ها را تباه کند .
 اگر به خیارستان بگذرد تلخ گردد .
 اگر زن حایض به سداب بگذرد خشک شود .
 اگر زن حایض در آینه نگرد تاریک شود و جماع با زن حایض دل کور کند و فرزند ابله زاید و جانوری ست آن را ذرایح خوانند ، اگر یکی آدم بخورد بمیرد که سمی قاتل است . بوی زن حایض به ذرایح رسد بمیرد .
 و شنیدم از اهل انجیل که دریای محیط بنالید از جانوری که آن را تنین خواندند که دریا را زیر و زبر می کرد و حیوانات را می خورد . آفریدگار به وی ندا کرد که : ای دریا شکر کن که در تو زن نیافریدم و تو را به زنی بد مبتلا نکردم .
و جهودان گرد حایض نگردند و نان به سر چوب ها به ایشان دهند و این سخن ها هیچ گزاف نبود و از سر تجربتی گفته اند .
گویند که در شهر حضر در زمین جزیره حصنی محکم بود هرگز کس آن را نتوانست ستدن . ملک شاپور ذوالاکتاف خواست که بستاند چند سال جنگ کرد وی را گفتند که حیض زن ازرق چشم بستان و با خون کبوتر بیامیز و بر رقی ریز و در گردن فاخته بند و و بر سور شهر حضر افکن .
و چنان کرد حالی اساس حضر بفتد و بناها از یکدیگر جدا شدند و حضر را بستد .
و هندوان از حیض زن کارهای عظیم کنند و دعوی ها کنند . این مقدار اینجا کفایت بود .
عجایب نامه محمد ابن محمود همدانی نشر مرکز چاپ اول 1357
این کتاب در نیمه دوم قرن ششم هجری نوشته شده است

No comments:

Post a Comment