Sunday, February 02, 2014

دوست نداشتم به ایران برگردم




6 ماه قبل این دختر 8 ساله بنام « هستی » برای یک زندگی بهتر با مادرش که با شوهرش اختلاف داشت به استرالیا  فرار کرد تا از جهنمی که آخوندها ساختند رها شوند اما بعد از چند هفته که از سفرشان میگذشت قایق شان غرق شد و رویاهای دور و دراز و شیرین شان تبدیل به کابوس شد . این دختر 8 ساله از آمدن به ایران راضی نیست و میخواهد بر گردد به همان خارج در همان کشورهای استکباری ، حتی کشوری نظیر اندونزی را به ایران اسلامی ترجیح میدهد .
در حالی که جسد مادرش را یک ماه قبل به ایران منتقل کردند پدرش علاقه ای به نگهداری اش ندارد .
به راستی در ایران اسلامی و با فرهنگ لجن آلود آخوندی مردم چه سنگدل شده اند . خبرنگار روزنامه اعتماد از این دختر کوچولو چند سئوال کرده است که جوابش شنیدنی و دردناک است .


هستي جان خوبي؟

بله خيلي خوبم.

حتما خيلي دوست داشتي كه زودتر برگردي.

نه

چرا؟ مگر دلت براي اينجا تنگ نشده بود ؟

از يك لحاظ خوشحال بودم كه ميام همه را مي‌بينم. اما از اين ناراحتم كه از اونجا آمدم.

با كي اومدي ؟

با يه آقايي كه خيلي مهربون بود.

اسمش چي بود ؟

نمي دونم

مي دوني امروز چه روزيه ؟

بله، روز تولدمه. وقتي اندونزي بودم برام تولد گرفتند و خيلي خوشحال شدم.

اينجا هم همه خوشحالند كه تو برگشتي. براي همين هم ازت عكس مي‌گيرند.

خودم همه‌چيز رو مي‌دونم. چند روز كه بگذره همه‌چيز معلوم مي‌شه.

منظورت چيه ؟

بعدا مي‌گم.

چرا دوست نداشتي از اونجا بياي ؟

چون اونجا خيلي خوب بود

اونجا با كي زندگي مي‌كردی ؟

با آقا جواد. خيلي مهربون بود. دلم نمي‌خواست برگردم. چون اونها خيلي رفتار خوبي با من داشتند.

اونجايي كه بودي چند تا دوست داشتي؟

خيلي زياد. بيشتر از 10 تا. دوستام چند تاشون رفتند استراليا من هم برگشتم .