Wednesday, December 13, 2023

شعر برف مهدی یعقوبی(هیچ)

 




به شبانه دانه دانه
سر بام خانه خانه
گُلِ برف می نشیند
 به ترنم عاشقانه

به کران و بیکران برف
به زمین و آسمان برف
همه جا سفید پوشند
به ستیغ کوهساران که زلال چشمه ساران
که ترانه خوان بجوشند

سر شاخه ای تکیده
دو پرنده رو به خورشید
پس ابرها پریدند
دل کوچه کودکان شاد
به هوای برف بازی
لب نغمه خوان دویدند

افقم سراسر هر سو
چه لطیف و نقره فامند
بنگر کبوتران را
که چگونه شادمانه
بنشسته روی بامند
  
منشین چنین تو خاموش
بشکن سکوت خود را
به نگر به ظلمت ژرف
زده سر به سوز و سرما
گل سرخ از دل برف

منگر به شب پرستان
که همیشه در عزایند
به جهان که دین شان مرگ
دل و دیده ها ریایند
بسرا، برقص و خوش باش
وطنم سرای شادی
وطنم  تبسم تو
وطنم که مهد عشق است

بشکف بزن جوانه
سخنی ، غزل ، سرودی
دل شب به هر بهانه
پس پنجره هیاهوست
در و دشتها تکاپوست
خبر از سپیده صبح
به نگاه هر پرستوست
  
به کران و بیکران برف
به زمین و آسمان برف
همه جا سفید پوشند
به رواق میکده می
به لب عاشقان بنوشند


No comments:

Post a Comment