علی شریعتی به روایت استادش ژاک آگوستین برک
در ایران اما شیعیسم توسط رژیم شاه نابود نشد و ظرفیتهای بسیج اجتماعیاش بر همه عوامل جمعی دیگر برتری داشت. شریعتی به یک انقلاب اسلامی فکر میکرد. او خودش را به عنوان یک روشنفکر روشنگر در نظر میگرفت و نه به عنوان فردی که اخلاقا هجرت کرده است. او در مدرنیته تراوشی از غرب نمیدید بلکه آن را مرحلهای ضروری برای هر فرهنگی میدانست. او قصد داشت نجات یابد و مردماناش را از وضعیت دشوار و خطرناک آیندهای بیریشه و بدون گذشته معتبر نجات دهد؛ یعنی همان وضعیت دشواری که مردمان کشورش همانند سایر مردم دنیا در برابر آن از پای در میآمدند
او نیز همانند همه روشنفکران نسل خود، جذب مارکسیسم شد؛ هر چند که به صورت منفی. شریعتی چه چیزی را در مارکسیسم نقد میکند؟ همان ادعای ماتریالیستیای را که ظاهرا به یکباره آن را در مغایرت با هر مذهبی قرار میدهد. شریعتی یکی یکی همه اینها را رد میکند بدون اینکه بدانیم آیا اثراتی روی متفکران چپ بینالمللی گذاشته است یا نه؟ آیا قضاوتهایش سبکسرانه و اشتباه نبودهاند؟ حقیقت این است که در مورد او نمیتوان از سیستم سخن گفت. این معلم، مبارز و سخنرانی که انبوهی نوشته برایمان به جا گذارده است، فرصت مرتب کردن و دستهبندی کارهایش را نداشت
ژاک آگوستین برک، جامعهشناس و اسلام پژوه فرانسوی
No comments:
Post a Comment