Monday, December 05, 2011

آریو برزن ایرانی یا حسین کربلایی . شرافت یا حقارت




بر اساس آمارها در پایگاه اطلاعات جمعیتی کشور بیش از 4 میلیون و نیم  ایرانی نام حسین دارند . ابوالفضل 500 هزار مرتبه و عباس 600 هزار و زین العابدین  بیمار 300 هزار بار .
فاطمه و القاب او بیش از 11 میلیون . یعنی فاطمه نزدیک به 4 و نیم میلیون و زهرا 3 میلیون .
 فاطمه دختر پیغمبر همان کسی است  که در سابقه مبارزاتی او ثبت شده است که حتی خود را از کورها می پوشاند تا مبادا عطر او به مشامشان برسد و خدای ناکرده آنها را به وسوسه افکند و از راه بدر کند و بدین ترتیب سمبل و الگوی زن مسلمان شد . 
همچنین محمد و علی  و دهها القاب دیگرشان با پسوند و پیشوند ،  در صدر این نامها قرار دارند . 

اما در مقابل آیا هرگز از خود پرسیده اید در برابر این اسمهای عربی خوب یا بد چند نفر از ایرانی ها نامشان  آریا برزن و خواهرش بی تاب است . 
آریا برزن که در هجوم اسکندر مقدونی بسیار سرسخت تر از حسین تا آخرین نفر و آخرین نفس در برابر دشمنان این آب و خاک در روز دوازدهم اوت سال سیصد و سی قبل از میلاد جنگید و بر پیام اسکندر مبنی بر اینکه داریوش سوم پادشاه ایران که از قبل پایتخت را ترک کرده بود فراری شده و لشکرها را رها کرده است ،  تف کرد و بعد از 48 روز مقاومت  ، راه آزادی و نجات میهن را بر ننگ ذلت در یوغ  بیگانگان بر گزید .
نبردی  فراتر از حماسه ها که هرگز مداحان کثیف حکومتی که 360 روز در عزا و عروسی ، گریز به عاشورا میزنند و با پوزه های دریده کف به دهان آورده و کون خود را پاره میکنند یک بیت در باره شان نه تنها نگفتند و نسرودند و نخواندند بلکه با انواع لطائف الحیل در صدد پایین آوردن مجسمه این دلاور از میدان شهر یاسوج میباشند تا ایرانی را که  حافظه تاریخی ندارد و این خصلت منفی اش شهره و زبانزد عام و خاص گشته است ، در افیون مذهبی که در هفت دریای خون بیگناهان در ایران پا گذاشته است در خلسه و خمودی بدارد تا  دیگر از شجاعت ها و دلاوری های این جنگجویان  درس عبرت نگیرد و  تن به ننگ فاشیسم اسلامی در دهد . 
اسکندر و سپاهیانش بعد از کشتن این جنگجویان ایرانی با ارابه ها از جسدهایشان عبور کردند و در راه مانند اعرابی که بعد از قرنهای قرن به ایران حمله و هجوم کردند . به دختران و پسران جوان تجاوز کردند . برای چپاول طلا و جواهرهایشان هزار هزار دشنه و خنجربر گلویشان  نهادند و آنها را زنده زنده در خانه هایشان با قهقهه های مستانه آتش زدند و پس از آن پایکوبی کردند و  رقصیدند . 
مورخان نوشته اند که  بعد از قتل عام آریا برزن یا آریو برزن و دلاوران همراهش هزار ها هزار از زن و مرد ایرانی فرزندان دختر و پسر خود را با اشک خون در  حلقه چشمانشان می کشتند تا مبادا به دست غارتگران مقدونی بیفتند و پس از آن رو به تخت جمشیدی که در آتشها می سوخت و خاکستر میشد در کنار اجساد عزیزانشان ، دست به خودکشی می زدند . 

ما ایرانی ها قهرمانان ملی خود را فراموش کرده ایم ، و تنها اطلاعات جسته و گریخته از آنها به دستمان آنهم از مورخان خارجی رسیده است  . اما در باره حسین و فاطمه و ... میلیونها کتاب چاپ شده است و از روزنامه ها و رسانه های حکومتی گرفته تا مردم کوچه و بازاری که خاک به چشمانشان پاشیده شده و یا خود را به کوچه علی چپ میزنند داد و قال راه انداخته اند . 
انگار در تاریخ تبدیل به نفرین شدگان ابدی گشته ایم . برای غیر ایرانی روزانه مقبره هایی از طلا میسازیم و بر سر قمه میزنیم . بر سینه می کوبیم . سر و صورت خود را گل مالی می کنیم و اشک میریزیم و در مقابل حتی نام قهرمانان خود را به زبان نمی آوریم و به آرمانهای انسانی آنها پشت میکنیم  و مانند طلسم شدگان به فقر و نکبت تن در میدهیم . تا ریشه این خرافات و جهل و جنون از میهن ریشه کن نشود ایران هرگز ایران نخواهد شد .
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست 


No comments:

Post a Comment