Wednesday, February 06, 2013

یکی از دستاوردهای انقلاب سال 1357




انقلاب مردم ایران در سال 1357 با همه فراز و فرودها و پیامدهای منفی که داشت دستاوردی بزرگ با خود به همراه آورد و آن هم نیشتر زدن به دمل چرکین و سرطانی بود که در آخوندها و به طور خاص در ولایت فقیه  متبلور و سمبلیزه  میشد ، این ویروس ویرانگر  اگر در پیکر جامعه ایرانی باقی میماند و به زندگی طفیلی خود ادامه میداد چه بسا در روند خود ضربه های مهلک تری را میتوانست وارد کند  .
جلیل محد قلی زاده بنیانگذار روزنامه ملانصرالدین در شماره 25 سال 1908به این میکروب خطرناک در همان سالها با تیزبینی پی برده بود و نوشته هایش مشحون از طنز و کنایه و هشدار نسبت به قدرت تخریبی ملاها بود .

اگر با این نیروی مخرب جامعه و تاریخ کهن ( یعنی روحانیون ) تسویه حساب نشود ، خواه انقلاب مشروطه بشود یا نشود ، این میکروبها میمانند و من میترسم  در آینده نزدیک چشم باز کنید و ببینید ، هشتصد ملا یک جا خلق شده ، ملا همه امور مملکت را بدست گرفته ، همه ثروت شما را بر باد داده ، شما را به امان خدا سپرده و افسارتان را به بیگانگان رها کرده

 این ته مانده های عصر قبیله ای یعنی روحانیت  که با مذهب شیعه در ایران عجین شده است قرنها در اعضا و جوارح این آب و خاک در کنار حکومت ها به زندگی خزنده و موذیانه خود ادامه میداد و منتظر زمینه و فرصت مناسب بود تا سر بر آورد و میخ خود را بر گوشت و استخوان این مردم رنجدیده بکوبد  ، وهمین کار را هم کرد و چنان جنایاتی در این آب و خاک پدید آورد که هیچ دشمن خارجی در طول تاریخ مرتکب نشد .

نیم نگاهی به نوشته ها و نامه های خمینی نشان میدهد که روشنفکران جز تنی انگشت شمار با آنکه به اندیشه های مادون فئودالی او آگاه بودند اما این قوه موذی و ویرانگر را جدی نمی گرفته اند و در چهره این هیولای مخوف که از اعماق لجن سر بر آورد یک منجی را میدیدند که آنها را به ناکجا آباد و مدینه فاضله میبرد .چرا که هنوز کشف نشده بود و مانند همگنان خود یک زندگی انگلی در خفا و اعماق جهل و خرافات داشت 
 

بر این اساس میتوان فهمید که انقلاب سال 57 نه ناسپاسی مردم نسبت به شاه و عوامل بیگانه و بلایای آسمانی و اجی و مجی ، که این پتانسیل انفجاری در دل و جان مردم نهفته بود و ناگهان طغیان کرد و از درون همین اعضا و جوارح آخوندها و هم قطارانش را به بیرون تف کرد اما نابودشان نکرد بلکه بدلایل تاریخی در این برهه تاریخی باعث رشد شان نیز شد .

  این بدان معنا است که رشد و رویش نظام ولایت فقیه خلق الساعه هرگز نبوده است و از همان زمان که اسلام به ایران وارد شد مانند زالو به فرهنگ مردم چسبید و خونشان را مکید و همین  مردم  باید روزی حساب خود را با آنها صفر صفر میکردند .  یعنی فاشیسم مذهبی در ایران پیشینه ای پر طول وتفضیل و ننگین بخصوص بعد از نهضت مشروطه  دارد و رشته ای سیاه آنها را بهم متصل میکند .
 
 نیم نگاهی به سخنان شیخ فضل الله نوری مرتجع بیندازید ، این سخنان با آنکه چند دهه قبل از سر بر آوردن فاشیسم مذهبی در ایران به زبان بر آورده شده است اما انگار از زبان خمینی و خامنه ای و آیت الله های چاق و چله و شکم گنده در آمده است .




 بنا بر این بجای به سر و کله هم کوبیدن و متهم کردن یکدیگر باید به زیرساخت ها و پیش زمینه های این انقلاب چشم دوخته و قواعد و مکانیزم های آن را در آورد و بیطرفانه مورد ارزیابی قرار داد تا دیگر بار باز از چاله به چاه نیفتاد .
برای مثال باید کند و کاو کرد و دید چرا یک ملت کهن در آن شکلبندی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ناگاه در زیر چتر یک ملا یا ابلیسی به نام خمینی میرود که درک و دانشش در مورد جامعه مدرن مادون صفر بوده است و دغدغه اصلی اش رفتن با پای چپ و راست به مستراح و شرکت نکردن زنان در انتخابات .
چرا مردم عکس این شیطان را که کتاب تحریرالوسیله اش بخصوص توهین به حرمت بشری و هتک حرمت به آزادیست و تنها از ذهن یک انسان روانی تراوش میکند  در ماه میدیدند و سخنانش را در مورد آب و نان و خانه و گاز و برق مجانی مانند وحی منزل قبول میکردند .


 متاسفانه با آنکه شرایط عینی انقلابی  بصورت مکفی در ایران وجود دارد شرایط ذهنی بعد از 34 سال از انقلاب سال 57 هنوز آماده نیست و علت اصلی شکست خیزش مردم در سال 88 به همین سبب بود ، یعنی ما سازمان هدایت کننده و رهبری سازش ناپذیز نداشتیم تا مانند انقلاب هایی که بهار عربی نام گرفته است راه را تا آخر طی کرده و به پایان برسانیم . همین  نقطه ضعف خمینی را با آن کاریزمای مذهبی که داشت بر تخت خلافت نشاند و او که ادعا میکرد که روحانیت در سیاست دخالت نمیکند ، چنان دماری از روزگار مردم در آورد که هرگز آن را در خواب و خیال هم نمی دیدیم .

گرچه عامل تعیین کننده مردم هستند و آنها از دادن مال و جان در مسیر آزادی و نان خودداری نکردند  اما شرط کافی و حلقه مفقوده جنبش اعتراضی  احزاب و سازمانهای رهبری کننده اند بدون آن همان آش خواهد بود و همان کاسه و جنبش در یک دور تسلسل مرگبار خواهد افتاد و خمینی یا خامنه ای دیگری با عمامه یا بی عمامه دوباره حکومتی دیکتاتوری را مستقر خواهد کرد .
 ما به احزاب و سازمانهایی کثرت گرا نیاز داریم که بجای چک و چانه زدن با قدرت حاکم مردم را متشکل کند و و در دام و ترفندهایی که رژیم برای منحرف کردن جنبش آزادیخواهی و برابری طلبانه پهن میکند نیفتند و بر عمر نکبت بار این حکومت ضد انسانی نیفزایند .

با انبوه انبوه مستندات و تجربیات تاریخی و جنایاتی که این رژیم بر مردم روا داشته است ثابت شده که زبان آدمی و مذاکره را نمی فهمد و تنها با جنگ زرگری در بین اپوزیسیون و استفاده از انواع ترفندها و به جان هم انداختن مخالفان بر عمر نکبت بار خود می افزاید . این رژیم تنها زبان قهر را میفهد و از اریکه قدرت ساقط میشود .
  تعامل و همگرایی و استراتژی و تاکتیک را باید در محور سرنگونی تام و تمام این نظام ضد انسانی شکل و فرم بدهیم و با ایجاد تشکیلات دموکراتیک  و زیر ساخت های قوی و منطقی راه را برای رشد و نمو هر نوع دیکتاتوری ببندیم .  از یک سوراخ نباید چند بار گزیده شویم  .