Sunday, July 24, 2016

مخترع الشیعه که بود




این آخوند با امضای شاه طهماسب نائب امام زمان در ایران شد و فرقه شیعه اثنی عشری را در ایران بنیان گذاشت .

‫محقق کرکی‬ در روستای کرکِ نوحِ جبل عامل (در لبنان) به دنیا آمد.
کرکی در وطن خود، نزد محمد بن محمد بن خاتون، شمس‌الدین محمد جزینی، شمس‌الدین محمد احمد صهیونی و علی بن هلال جزایری دانش آموخت. سپس به مصر رفت و پس از سال ۹۰۹ ه. ق به عراق هجرت کرد. و در سال (۹۱۶ ه. ق.) وارد ایران شد. او در شهرهای خراسان، اصفهان، قزوین و عراق اقدامات مهم و مؤثری به نفع آیین تشیع به سامان رسانید؛ به طوری که‌توان گفت اساس و پایه مذهب شیعه را او در کشور به پا داشت
شیخ علی منشار عاملی». الشیعه.
شاه طهماسب امور کشور را به اختیار او در آورد و توقیع به تمام شهرهای قلمرو خود فرستاد تا از فرمان او اطاعت کنند و بدانند که پایه مملکت و کشور داری به عهده اوست، زیرا نائب امام است و امور محوّل به امام زیر نظر او اداره خواهد شد. شاه طهماسب در یکی از دیدارهایش با وی گفته بود:«فرمانروا تو هستی و من یکی از کار گزاران تو می‌باشم»
غفّاری قزوینی، تاریخ جهان آرا، ۲۸۵ص
* * *
*
علی بن عبد العالی معروف به محقق ثانی و محقّق کَرَکیِ جبل عاملی (درگذشته روز عید غدیرِ سال ۹۴۰ قمری در نجف)، از علمای بزرگ عصر صفوی بود که از وطن خود، جبل عامل مهاجرت کرد و ابتدا به عراق رفت و سپس در پی دعوت شاه اسماعیل صفوی برای تبلیغ و ترویج تشیع، به ایران آمد. شاه طهماسب او را به عنوان نایب امام زمان صاحب حقیقی دولت خواند و لذا او اختیارات واقعی را در دست گرفت
ذکاوتی قراگزلو، علی رضا. «سیر اندیشه اخباری در مذهب تشیع
* * *
*
پس از مرگ شاه اسماعیل، محقّق کَرکی به عنوان نائب امام مهدی در همهٔ شئون اقتصادی، سیاسی و دینی دولت شیعی جدید صاحب اختیار مطلق شد تا آنجا که شخص شاه طهماسب نیز نائب او به شمار می‌آمد.
کرکی به شیوه شهید اوّل از سوی خود نمایندگان ویژه‌ای به نواحی مختلف فرستاد. قرار گرفتن در این جایگاه نوین به وی امکان داد که در امور مذهبی به اجتهادهای نو دست بزند تا انجا که نویسندگان غیر شیعی به خاطر فتاوی کَرکی در امور مختلف او را «مخترع الشّیعه» لقب داده‌اند
الشّیبی، تشیع و تصوف، صفحات ۳۹۳ و ۳۹۴
* * *
*
شاه طهماسب امور کشور را به اختیار او در آورد و توقیع به تمام شهرهای قلمرو خود فرستاد تا از فرمان او اطاعت کنند و بدانند که پایه مملکت و کشور داری به عهده اوست، زیرا نائب امام است و امور محوّل به امام زیر نظر او اداره خواهد شد. شاه طهماسب در یکی از دیدارهایش با وی گفته بود:«فرمانروا تو هستی و من یکی از کار گزاران تو می‌باشم."
غفّاری قزوینی، تاریخ جهان آرا، ۲۸۵ص
* * *
محقق کرکی یکی از برجسته ترین فقیهان این دوره است که در تحول و تکامل نظریة ولایت فقیه سهم بسزایی دارد. محقق کرکی بارها بر نیابت عامة فقیه در عصر غیبت تأکید کرده است. به عقیدة محقق کرکی فقیهان شیعه اتفاق نظر دارند که فقیه از سوی ائمة هدی (ع) در همة اموری که نیابت در آن دخل دارد نایب است.
(محقق کرکی، بی تا (الف)، ج 1، ص 142)
* * *
از منابع تاریخی این چنین برداشت می شود که فقیهان این دوره اصل ولایت فقیه را آنچنان برای سلاطین صفوی جا انداخته بودند که آنان برای مشروعیت بخشیدن به حاکمیت خود مجبور بودند به عنوان نایب و کارگزار فقیه بر اریکه قدرت تکیه زنند، و در حقیقت قدرت را از دست مجتهدان تحویل بگیرند. لذا به هنگام تاجگذاری در یک مراسم رسمی، مجتهد جامع الشرایط قالیچه پادشاه را می انداخت، یا کمر و شمشیر شاه را می بست و او را بر تخت می نشانید و یا شاه را نایب خود قرار داده و به نام او خطبه می خواند.
(کشمیری، بی تا، 139)
* * *
*
این قبیل مراسم تقریباً برای تمامی پادشاهان صفوی انجام شده بود. شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب در حقیقت به عنوان کارگزار محقق کرکی فرمان می راندند. گرچه در ظاهر قدرت در دست شاه بود و به همین جهت در ظاهر، شاه محقق کرکی را به منصب شیخ الاسلامی و دیگر مناصب نصب می کرد، ولی در حقیقت مشروعیت خود شاه هم منوط به اذن و اجازه فقیه بود. شاه طهماسب دو فرمان به تمام شهرهای قلمرو حکومت خود فرستاد تا همگان از فرمان محقق کرکی اطاعت کنند، وی طلیعه نامه را با مقبوله عمر بن حنظله مزین و تصریح کرده که محقق کرکی نایب عام امام زمان (عج) است و امور محول به امام (ع) زیر نظر او اداره خواهد شد، محقق کرکی نیز با ارسال دستورالعملهایی به حکام و عمال تحت فرمان دولت صفوی همه آنان را به رعایت عدالت و اجرای دقیق احکام شرع فرمان داد، در هر شهر و روستایی نماینده ای تعیین کرد و تلاش فراوانی به منظور تبلیغ و ترویج شرع، مبارزه با منکرات و مفاسد اجتماعی، اجرای حدود و تعزیرات و احکام اسلامی، بپا داشتن واجبات خصوصاًًً نماز جمعه و... انجام داد.
( امین، سیدمحسن، بی تا، ج 8 ص 209)
* * * 
در مراسم تاجگذاری شاه اسماعیل دوم و شاه عباس اول، میرسیدعلی عرب (مجتهد جبل عاملی) «قالیچه همایونی» را انداخت و به سلطنت این دو شاه رسمیت داد.
(حسینی قمی، 1359 ش، ج 2، ص 712)