در جامعه عهد قاجار، فاصله چندانی بین كودك و ازدواج دختران وجود نداشت. دختران اغلب از هفت تا سیزده سالگی ازدواج می كردند و عملاً به عنوان ركن مستقلی وارد زندگی خانوادگی می شدند. در واقع عواملی چون دست یابی به استقلال اقتصادی، رشد نسبتاً سریع دختران درآن روزگار و پایین بودن میانگین عمر ـ به دلیل شیوع بیماریهای گوناگون و عدم رعایت اصول بهداشتی ـ در افزایش این ازدواج های زودرس موثربود.
از طرفی باورهای اجتماعی رایج نیز در تحقق ازدواجهای بی تاثیر نبود. براین اساس، سعادتمندترین دختران آنهایی بودن كه در خانه شوهر به بلوغ می رسیدند. زیرا تصور می شدكه بدین گونه، آنان از وسوسه های نفسانی بیشتر در امان خواهند ماند. به خاطر همین باورها بود كه در عصر قاجار بسیاری از ازدواجها در سنین قبل از بلوغ دختران انجام می شد. دختران و پسران تقریباً هیچ گونه اختیاری در برگزیدن همسر آینده خود نداشتند و حتی اغلب هنگامی كه هنوز در گهواره بودند، آنان را برای هم نامزد می كردند و بار رسیدن به سن بلوغ و یا اندكی پیش از آن ، به عقد یكدیگر در می آمدند. ازجمله مواردی كه مردان اقدام به صیغه گرفتن می كردند، هنگامی بود كه نامزدشان به سن بلوغ و ازدواج نرسیده بود.
درخانواده های اشرافی، با بالغ شدن پسران در سن شانزده سالگی و گاه در سن ده سالگی برای آنان زن صیغه ای می گرفتند؛ و هنگامی كه كسب و كاری پیدا می كردند، دختری از خانواده های محترم و یا دختر عمو را به عقد دائمی و ی در می آوردند و بلافاصله زن قبلی پی كار خود می رفت و یا در خانه جداگانه ای زندگی می کرد
صیغه كردن زنان در عرف جامعه كاملاً قابل قبول بود و زنهای صیغه ای، پس از به پایان رسیدن دوره قرارداد، به آسانی به عقد دائمی اشخاص دیگر در می آمدند. لازم به ذكر است كه مردان در گرفتن زنان صیغه ای، از نظر تعداد هیچ محدودیتی نداشتند و این امر به توانایی مالی آنان بستگی داشت.همچنین دختران قاجار بین ۹ تا ۱۰سال را خانمچه، ۱۲ تا ۱۳ سال را نوچه، ۱۳ تا ۱۵ سال را غنچه و از آن به بعد را به ترتیب گلچه و گنده میگفتند، ۱۷ تا ۱۸ ساله را ترشیده و ۲۰ به بعد را پیر دختر حساب می کردند
در عصر قاجار به طور معمول نازایی و خروج از جاده عفاف از عمده ترین دلایل طلاق زنان بوده است. گاه نیز بد قدم بودن زن به هنگام ورود به خانه همسرش می توانست دلیل طلاق باشد.
مردان حق دارند بی چون و چرا زنان خود را طلاق دهند اما زن ها نیز در سه مورد حق درخواست طلاق دارند؛
- اولاً هنگامی که شوهران از دادن نفقه عاجز باشند.
- ثانیاً در صورتی که به قید قسم ثابت کند که مرد تمایلات انحرافی دارد.
- ثالثاً موقعی که به قید قسم شوهر خود را به ناتوانی جنسی متهم سازد.
دالمانی نیز که در دوره قاجار در ایران حضور داشته است گزارش می دهد: «دستورات مذهبی به مرد اختیار می دهد که هر وقت خواسته باشد بتواند زن خود را طلاق دهد. ولی این امر کمتر صورت می گیرد زیرا در این موقع مرد مجبور است که مهریه قراردادی زن خود را با جهیزیه اش به او رد کند و این کار به زیان او تمام خواهد شد.
باید دانست که طلاق بیشتر در طبقه بی بضاعت واقع می شود و در طبقه اعیان و اشراف و توانگران کمتر واقع می شود زیرا که ترس از گرفتار شدن به کینه ورزی اقوام زن و یا ترس از فاش شدن اسرار محرمانه خود کمتر به چنین عملی مبادرت می نمایند. زن هم می تواند عملاً مرد را طلاق بدهد یعنی از مهریه و سایر حقوق خود صرف نظر نماید و مرد را راضی به طلاق دادن کند.»
No comments:
Post a Comment