کمیته مجازات
اوایل شهریور ۱۲۹۵ خورشیدی در حالی که دنیا در انتظار پایان جنگ عالم گیر نخست بود و ایران نیز در تب و تاب و آتش پیامدهای ناشی از ورود ناخواسته به عرصه کشاکش قدرتهای بزرگ جهان در میسوخت، مردم تهران نظاره زایش سازمانی ناسیونالیستی متشکل از میهن پرستان راستین و خوشنام به نام کمیته مجازات بودند، جمعیتی که پس از انجام دو- سه عملیات ترور، نامش لرزه بر اندام دولت مردان میانداخت. هسته مرکزی کمیته مجازات با عضویت این سه، به ترتیب ذیل شکل گرفت.
ابراهیم منشی زاده به عنوان دبیرکل،
اسداللهخان ابوالفتحزاده رئیس قوای عامله،
محمد نظرخان مشکوةالممالک رئیس دفتر کمیته و رئیس قوه مقننه.
آنان پس از تنظیم مرام نامه کمیته، اقدام به خرید اسلحه و تهیه لباس سیاه و بلند برای شب و امور دیگر کردند.
حق شناس، علی، مقاله/ کمیته مجازات؛ محفل عدالتخواهی یا گروه تروریستی، خبرگزاری اوج نیوز، ۴آذر ۱۳۹۰
مهدی غنی: کمیته مجازات عنوان گروهی بود با مشی قهرآمیز که 10 سال پس از انقلاب مشروطیت شکل گرفت و میخواست از طریق اعمال خشونت به آرمانهای خود دست یابد. این گروه گرچه عمری بیش از دو سال نداشت اما حکایتی مکرر داشت در سالهای بعد. بعد از به توپ بستن مجلس و تعطیلی آن، مشروطهخواهان در به در شده و همه دستاوردهایشان را بر باد رفته میدیدند. سکوت مرگبار و خفقان سنگین پس از انحلال مجلس، برای آزادیخواهانی که به انقلاب مشروطیت دل بسته بودند سخت آزاردهنده بود. قزاقها مجلس را گلولهباران کرده و نمایندگان را تار و مار کردند، تعدادی از مشروطهخواهان را دستگیر کردند که در باغشاه به دار آویخته شدند. تعدادی به سفارتخانهها پناهنده شده و به خارج از کشور رفتند. عدهای هم خانهنشین بودند. اما شرایط چنان که مستبدین میخواستند پیش نرفت. بار دیگر مقاومت شکل گرفت. در تبریز تلاشهایی برای بازگرداندن حکومت قانون آغاز شد. به تدریج در اصفهان، رشت و تهران نیز تکاپوهایی شروع شد. اعتراضات شکلها و روشهای مختلفی داشت. از آن میان برخی افراد نیز به روشهای تندتر و خشنتر رغبت داشتند هرچند خشونت از همان سال پس از مشروطه نیز پایهگذاری شده بود. کشتن اتابک اعظم توسط عباس آقا به پشتوانه گروهی از مشروطهخواهان از آن جمله بود. با بازسازی دوباره استبداد محمدعلیشاهی زمینه گرایش خشونت و نظامی شدن فراهم شد. کسروی از واقعه ترور شیخ فضلالله نوری یاد میکند که در روز 19 دیماه 1287 اتفاق افتاد: «جمعهشب بود و شیخ از دیدن کسی برمیگشت که هنگام پیاده شدن از درشکه توسط شخصی که بعد معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلولهها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد. کریم که خود را گرفتار اطرافیان دید، زیر گلوی خود گلولهای شلیک کرد که از گونهاش بیرون پرید. مجروحان را به خانه شیخ بردند و به مداوایشان پرداختند. کریم نیز مانند بقیه مجروحان بهبود یافت و به جرم این اقدام به زندان افتاد. او در زندان بود که مشروطهخواهان بر محمدعلیشاه و دشمنان مشروطه پیروز شدند.» (تاریخ مشروطه، احمد کسروی، ص830)
محمدعلیشاه به روسیه گریخت و شیخ فضلالله نوری توسط فاتحان تهران به دار آویخته شد. کریم دواتگر که پیشتر قصد کشتن شیخ فضلالله را کرده بود از زندان آزاد شد و شاید خود را پیشتاز و پیشکسوت جریانی میدید که آن روزها جاری بود. آشکار بود که حس انتقام بر تحقق اهداف و آرمانها غلبه دارد؛ اما کریم به جای ترک خشونت و ترور، چند سال بعد به کاری سازمانیافته و تشکیلاتی برای کشتن مخالفان روی آورد.
آغاز راه
کمیته مجازات در سال 1335- 1334قمری یعنی حدود 10 سال بعد از پیروزی انقلاب مشروطه در تهران تشکیل شد. اعضای آن بر این باور بودند که تنها راه رهایی از شرایط موجود و مبارزه با فساد و ظلم باقیمانده، راه قهرآمیز و مسلحانه است. آنها گمان میکردند با کشتن برخی افراد که به نظر آنها فاسد بودند و اموال مردم را چپاول میکردند یا وابسته به بیگانه بودند دیگر کسی به انحراف نخواهد رفت و جامعه مطلوب ظهور خواهد یافت. طبیعی است شناخت یک تشکیلات مخفی که همه تلاششان بر کتمان افراد و برنامههایشان بود به سادگی میسر نیست. به ویژه که به دلیل همین عدم شفافیت، شایعات و بزرگنماییهایی توسط عامه مردم درباره آنها صورت میگرفت. وقتی در یک شرایط سیاسی بحرانی یک گروه مخفی مسلحانه اعلام موجودیت میکند به طور طبیعی هر اقدام نظامی و خشونتآمیزی واقع شود مردم از چشم آن میبینند. اکثر مورخان این کمیته را زیرمجموعه فرقه اجتماعیون عامیون ایران رقیب اعتدالیون میدانند که مواضعی رادیکالتر نسبت به آن داشت. اجتماعیون عامیون پیوند نزدیکی با اجتماعیون عامیون یا سوسیالدموکراتهای قفقاز داشتند. اعضای اولیه کمیته مجازات ابوالفتحزاده، منشیزاده، مشکوه، عمادالکتاب، میرزا علیاکبرخان ارداقی، رشیدالسلطان و کریم دواتگر و احساناللهخان، حسینالله و سیدمرتضی و اکبرخان و تعدادی دیگر بودند. این سازمان به صورتی مخفیانه فعالیت میکرد. رویه آنان این بود که ضمن انتشار اعلامیههایی تهدیدآمیز علیه اشخاص هدف، به ترور آنها اقدام میکرد. اینکه چگونه آنها به این خط مشی خشونتآمیز رسیده بودند جای تامل دارد.
جالب است که یکی از بنیانگذاران این جریان یعنی اسداللهخان ابوالفتحزاده قبلاً سرتیپ گارد قزاق بود که در جریان انقلاب مشروطه از آن شغل کناره گرفت. از نظر نباید دور داشت که بریگاد قزاق نیروی نظامی مدافع حاکمیت استبدادی بود که در مقابل مشروطهخواهان قرار داشت و جز زبان قهر و خشونت نمیشناخت. طبیعی است کنارهگیری اعضای آن در جریان انقلاب مشروطه گام مثبتی به شمار میرفت اما کنار گذاشتن تفکر و خوی خشونتمدار کاری ناگهانی چون تغییر شغل نیست و نیاز به دگرگونی درونی، فکری و اخلاقی دارد. همچنین منشیزاده گرچه تحصیلکرده دارالفنون بود اما به نوشته کسروی (جلد دوم، ص 838) وی نیز تا دوران مشروطیت در بخش دفتری نیروی قزاق مشغول به کار بود. طبعاً فضای حاکم بر این نیرو بر روحیات و افکار وی نیز بیتاثیر نبوده است. عمادالکتاب یا میرزا محمدحسین سیفیقزوینی خوشنویس معروفی بود که برای مظفرالدینشاه شاهنامهای را خوشنویسی کرد و از او لقب عمادالکتاب دریافت کرد. او که در جریان انقلاب مشروطیت به آزادیخواهان پیوسته بود، بعد از به توپ بستن مجلس توسط قزاقان محمدعلیشاه آواره شد. با پیروزی مشروطهخواهان بر محمدعلیشاه و روی کار آمدن احمدشاه، عمادالکتاب نیز باردیگر مقامی پیدا کرد و معلم خط احمدشاه شد. در این دوران بود که او بر اثر تبلیغات اعضای کمیته مجازات و نارضایتیای که از اوضاع داشت به خط مشی آنان گرایش پیدا کرد و به همکاری با آنان پرداخت. از آن پس اعلامیههای گروه را وی مینوشت اما شرکت در عملیات نظامی و ترور افراد از وی گزارش نشده است. عمادالکتاب بعد از فروپاشی کمیته و دستگیری اعضا و گذراندن دوران تبعید در دستگاه رضاشاه بار دیگر به کار خوشنویسی مشغول شد. فرد دیگری که به عضویت این کمیته درآمد و سرانجام نیز دستگیر و اعدام شد، حسینالله است. وی از عاملان ترور سیدعبدالله بهبهانی یکی از دو رهبر مشروطهخواه بود. سیدعبدالله در آن زمان از جرگه اعتدالیون بود و در مقابل تندرویهای اجتماعیون عامیون از جمله تقیزاده و حیدرعمواوغلی میایستاد. ترور وی در این مناسبات از سوی همان تندروان طرحریزی شد و حسینالله عامل اجرای آن شد. این کار خطای بزرگی بود که در شکست مشروطهخواهی و تغییر روند اوضاع تاثیر زیادی داشت.
ترورها
اولین کسی که به دست برخی اعضای کمیته مجازات به قتل رسید میرزااسماعیلخان رئیس انبار غله وزارت مالیه بود. مساله نان و توزیع آرد از معضلات آن روزهای جامعه ایرانی بود. میرزااسماعیل از سوی اعضای کمیته متهم به سوءاستفاده و فساد مالی شده بود. همچنین یکی از جرائم او رفت و آمد به سفارت بریتانیا بود. کریم دواتگر و رشیدالسلطان و سیدمرتضی با یاری یکدیگر از مجریان طرح ترور میرزااسماعیل بودند.
اما دومین نفری که محکوم به مجازات توسط کمیته شد همین کریم دواتگری بود که خود عضو کمیته بود و حکم مجازات میرزااسماعیل را اجرا کرده بود. قبل از آن نیز اقدام به ترور نافرجام شیخ فضلالله نوری کرده بود. کریم از سوی دیگر اعضای کمیته متهم به سوءاستفاده شد. گفته شد بخشی از هزینهای را که بابت عملیات ترور میرزااسماعیل مقرر شده بود به نفع خود تصرف کرده است، همچنین تمرد و گردنکشی کریم در برابر دستورات کمیته عامل دیگر مجازات وی عنوان شده بود. رشیدالسلطان همدست او در آن عملیات خود حکم قتل کریم را اجرا کرد.
این تصفیه درونسازمانی نشان میداد این افراد حتی برای اصلاح اعضای خود راهی جز خشونت و برخورد قهرآمیز نمیشناسند. سومین قرعه فال به نام یک عنصر مطبوعاتی افتاد. متینالسلطنه مدیر روزنامه عصر جدید از سوی کمیته متهم شد که از اسماعیلخان دفاع کرده و با خارجیها مراوداتی دارد. اعلامیهای مبنی بر حکم مجازات وی صادر شد و متعاقب آن وی به قتل رسید. اگر برای این قتلها کمیته توانست توضیحاتی دال بر خلافکاری مقتولان ارائه دهد اما در مورد قتل منتخبالدوله عضو وزارت مالیه نتوانست افکار عمومی را با خود همراه کند. مقتول جوانی سالم و فاضل بود و کشتن وی موجب بدنامی کمیته نزد مردم شد. مرحوم ملکالشعرای بهار که تا آن زمان نسبت به اقدامات کمیته مجازات سکوت کرده و مخالفتی ابراز نکرده بود در مجله نوبهار مقاله تندی علیه کمیته و این اقدام آنان منتشرکرد. متعاقب این مقاله تعدادی از اعضای کمیته در دوره رئیسالوزرایی نجفقلیخان بختیاری صمصامالسلطنه در سال 1297 شمسی(1336 قمری) دستگیر شدند اما با تهدید مقامات از سوی اعضای دستگیرنشده، صمصامالسلطنه عقبنشینی کرده و آنها را آزاد کرد. کابینه صمصام چند ماهی بیشتر دوام نیاورد و پس از وی میرزا حسنخان وثوقالدوله (عاقد قرارداد 1919) رئیسالوزرا شد. یکی از اقدامات اولیه وی دستگیری افراد کمیته مجازات و پایان این ماجرا بود. در این زمان بود که رشیدالسلطان و حسین الله محکوم به اعدام شدند و در میدان توپخانه به دار آویخته شدند. عمادالکتاب و میرزا علیاکبرخان ارداقی و مشکوهالممالک هر یک به پنج سال زندان و تبعید محکوم شدند. برخی اعضای دیگر نیز به 5 تا 15 سال تبعید یا زندان محکوم شدند. منشیزاده و ابوالفتحزاده نیز ظاهراً به کلات تبعید شده بودند و توسط ماموران به آن منطقه اعزام شدند. اما در بین راه سمنان و دامغان در 27 ذیقعده 1336 قمری به دست عوامل حکومت کشته شدند. احساناللهخان دیگر عضو کمیته مجازات موفق به فرار شد و به قفقاز رفت و بعدها به نهضت جنگل میرزا کوچکخان پیوست هر چند در آنجا نیز چندان رفیق وفاداری برای میرزا نشد.
در مجموع کمیته مجازات عمر درازی نداشت. اما در دو سالی که این کمیته فعال بود در ایجاد فضای رعب و وحشت تاثیر زیادی داشت. شیوه عمل آنها موجب شد هر کس خود را در معرض تهدید و سوءقصد آنها ببیند چون بر اساس خط مشی مشخصی عمل نمیکردند که تنها یک قشر و افراد خاص را هدفگیری کنند. هر کس را که کمیته خاطی و وابسته با اجنبی یا مخالف خود میپنداشت حکم بر مجازات وی صادر کرده و توسط عوامل خود وی را به قتل میرساند. برخی معتقدند عوامل انگلیس و فراماسونری نیز در میان آنها رخنه کرده و از آنها در جهت اهداف خود بهره میگرفتند. صاحبنظرانی نیز برخی از اعضای آنها را به فرقه بهائیت منتسب کرده و برآنند که گردانندگان این فرقه سیاسی مذهبی از این کمیته بهرهبرداری کردهاند.
منابع
1- احمد کسروی، تاریخ مشروطه
2- محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران
3- زاوش، دولتهای ایران در عصر مشروطیت
منبع: روزنامه شرق، ویژه نامه هزاردستان
No comments:
Post a Comment