فاجعه "جهل مقدّس”
در روز ۱۷ فوريه ســـال ۱۶۰۰ ميلادي جوردانو برونو، فيلسوف ايتاليايي پس از گذراندن ۸ ســـال در سياه چال هاي خوفناك دادگاه انگيزاسيون (تفتيش عقايد) در ميدان كامپو دي فيوري شـــهر رم زنده زنده در آتش سوزانده شد.
او براي ايده هايي كه"درس°آئيني"را به مردم "تحميل" مي كرد، جايگزيني ارائه داد.
قبل از اينكه جوردانو برونو در آتش سوزانده شود، جلادان پاپ براي اينكه او را از گفتن سخنان كفرآميز (از نظر دادگاه انكيزاسيون) بازدارند، زبانش را قطع كردند.
اين سرنوشت اغلب فلاسفه و دانشمندان دوره انكيزاسيون (تفتيش عقايدِ) كليساي كاتوليك بود.
نوشته اند كه پيش از بريدن زبان برونو، وقتي او را به يك ميله آهنين بسته بودند و انبوهي از هيزم براي سوزاندن او جمع كرده بودند، او هم ساكت بود و تسليم شده بود و چيزی نمی گفت؛
ولـــی اتفاقی افتاد كه يك جمله تاريخی گفت كه در تاريخ باقی ماند.
آن اتفاق اين بود كه ناگهان ديدند پيرزنی نزديك شد كه تكه هيزمی در دست داشت و با آوردن نام خدا برلب، آن را به روی هيزم ها انداخت.
برونو سكوتش را شكست و گويي عمل اين پير زن مغز استخوانش را سوزانده بود، گفت:
«نفرین بر اين جهل مقدّست!»
مهمترين و يا لااقل يكـــي از اهم آفتهاي اجتماعي كه نه تنها در منطقه اسلامي بلكه شايد بتوان گفت در سراسر جهان، جوامع ديني از آن رنج مي برند، جهل مقدس است.
جهل مقدّس جهلي است كه بُعد قدسي دارد.
در چنين جهلي، شخص جاهل در جهل مي سوزد، ولي براي خدا مي سوزد. گرسنگي، فقر، فلاكت، بيماري، جنگ و دشمني، جنايت، آدمكشي، ايذا و آزار بـــه همنوع ،همه را ، "به قصد قربت" تحمل مي كند. و جالب اين اســـت كه از هرگونه روشـــنگري هم مي هراسد آن هم براي خدا.
در جهل قدسي، شـــخص جاهل با نهادي همراه مي شود به نام «اعتقاد»؛
يعني براي چنين انســـاني، "اعتقاد به جاي تفكر" مي نشيند.
"اعتقاد" از ريشـــه «عقد» يعني گره بستن است.
شخصي كه به امري معتقد مي شود فكرش را گـــره كرده و معتقداتش را خط قرمز خويش مي سازد.
جهل مقدّس همـــراه با اعتقاد هاي ديني است؛
ولي ديني كه نه بر اساس تعقل بلكه بر اساس هواهاي نفساني
انسان معتقد، پذيرفته و پرستيده مي شود و بالاترين جنايت را ممكن است مرتكب شـــود در حالي كه خيال مي كند براي خداست و متقرب به خدا مي شود.
No comments:
Post a Comment