Thursday, March 01, 2012

زنی که با معجزه عشق زنده شد




زن انگلیسی که بر اثر حمله قلبی فوت کرده بود ، بطور ناگهانی و با جمله « دوستت دارم » همسرش به زندگی باز گشت . باز گشت این زن در اوج ناباوری خانواده و پزشکانش باعث شگفتی آنان شد . پزشکان این بیمار پس از انجام اقدامات پزشکی به خانواده «لورنا » گفته بودند که بیمارشان فوت کرده و اکنون با کمک دستگاه زنده است . بستگان لورنا که از تلاشهای نیروهای پزشکی نا امید شده بودند خود را برای خاکسپاری او آماده کردند . همسر لورنا برای واع آخر به بالای تخت او میرود و جمله دوستت دارم را چندین بار زمزمه می کند . سه دختر و یک پسر زن نیز که بالای سر او ایستاده بودند گفتند : با وجود اینکه 45 دقیقه از زمان اعلام فوت مادرمان گذشته بود ، یکباره متوجه شدیم که رنگ صورتش تغییر کرده و پلکهایش تکان میخورد .
پزشکان لورنا با بیان اینکه شرایط او نادر است ، پس از بهوش آمدن آزمایشات و عکسبرداری لازم را انجام داده و اعلام کردند که وضعیت او رو به بهبود است و آسیبی به مغزش نرسیده است .

چه میشد « دوستت دارم » جهان بود

سحرگاهان به زیر نور خورشید
درختی چتر گل را باز می کرد
غمش را مرد چوپانی به صحرا
به نی بر تخته سنگی ساز می کرد

گل سرخی کبوتر روی منقار
بسوی جفت خود پر میزد از دور
به تاکستان به زیر بارش نور
شراب عشق میجوشید از انگور

به جنگل بچه آهویی به مستی
دو تا چشمان خود را باز میکرد
به شادی مادرش را اولین بار
کنار صخره ای آواز میکرد

دو تا پروانه با پرهای زرین
سبک بر بیشه زاران می پریدند
در آغوش نسیمی نا بهنگام
تن گلبرگ ها را می چشیدند

من اما روی ساحل سرخ و سوزان
لبم بر روی لبهای « عسل » بود
زلال و سبز و عطر آگین و رنگین
جهان اعماق چشمانش غزل بود

در آهنگ سکوتی بغض آلود
نگاهش در نگاهم مهربان بود
به پچ پچ زیر گوشم راز می گفت :
چه میشد « دوستت دارم » جهان بود

یله در خاطراتی آتش انگیز 
سر انگشتان من بر گیسوانش
به لبخندی که میزد من گمانم 
جهان میشد گلی در آسمانش

به نجوا گفتمش در رقص امواج
هدف از آفرینش ، زندگی چیست
طنینی از محبت در کلامش : 
« چه چیزی نازنینم زندگی نیست »

*****
پرستویم شبی پر زد به خورشید
به ساحل مانده اما جای پایش
به هر شب تا سحر در خلوتی سبز
بپیچد در دلم عطر صدایش





No comments:

Post a Comment