Sunday, August 07, 2016

شکنجه های مخوف دوران صفوی



یکى از جهانگردان به نام آنژیوللو که شاه اسماعیل را دیده و اطلاعات مشروحى درباره سیرت و شمایل او داده است، در شرحى از کشتار سپاهیان الوند میرزا و زن و مرد و آل و تبار سلطان یعقوب بایندرى، و سیصد تن از درباریان و بسیارى دیگر از خاص و عام تبریزیان، چنین نوشته است:
«گمان ندارم که از عهدِ نرون تا کنون چنین ظلمى به وجود آمده باشد. 
/ ترجمه تاریخ ادبیات ایران، براون، ج 2، ص 49
* * *
* * *
از جملهٔ شکنجه ها، زنده‌خواری دشمنان و استفاده از جمجمهٔ دشمنان به‌عنوان جام بود
تاریخ و جغرافیای گناباد، سلطان حسین تابندهٔ گنابادی، چاپ اول: حقیقت، تهران. ص۲۵۴
* * * 
از دیگر شکنجه‌ها و مجازات‌های دوران صفوی زنده‌زنده کندن پوست مجرمان و مخالفان و پُرکردن پوست آنان با کاه و یا آویزان کردن مخالفان و انداختن آنان جلوی سگ‌های آدمخوار بود.
همچنین کندن اعضای بدن مخالفین، ریختن سرب داغ در گلوی مجرمین، جوشاندن مجرمین در روغن جوشان، ریختن باروت در لباس مجرم و منفجرکردن آن از دیگر شکنجه‌های رایج در آن دوران بود
ویکی پدیا
شاردَن جهانگرد فرانسوی، این‌گونه نقل کرده‌است: روزی چند نفر را در نزد شاه صفی شمشیر می‌زدند. محمدتقی، از اهالی گناباد، که منجم دربار بود، حضور داشت و برای این‌که وحشیگری‌ها را نبیند چشمانش را بسته بود. شاه صفی متوجه این موضوع شد و بلافاصله دستور داد تا چشمان محمدتقی را از حدقه درآورند.
تاریخ و جغرافیای گناباد، سلطان حسین تابندهٔ گنابادی، چاپ اول: حقیقت، تهران. ص۲۵۴
* * *
* * *
اما سخت ترین رفتارى که وى با اسیران خود کرد آن است که در چیرگى بر کیا حسین چلاوى، فرمانرواى مازندران، و محمد کرّه، حکمران یزد، از او سر زد. کیا حسن چلاوى را که در دژ فیروز کوه پناه جسته بود، بعد از قتل عام ده هزار تن از طرفدارانش، در قفسى آهنین محبوس ساخت و آن بیچاره از اضطرار گردنش را بر یکى از سیخهاى سر تیز قفس چنان فشرد تا مرد. با این حال جسد او را همچنان در قفس به همراه سپاه تا اصفهان بردند و در آنجا آتش زدند. 
/ حبیب السیر، ج 4، ص 478؛
احسن التواریخ روملو، ص 77، 
عالم آراى صفوى، صص 98 - 99«.
اما عذاب محمد کرّه اَبَرقوهى از این هم سختتر بود. وى در انقلابهایى که مقارن قیام شاه اسماعیل بروز کرده بود، یزد را تسخیر نموده و از اطاعت پادشاه صفوى سر باز زد. شاه اسماعیل در سال 910 ق / 1504 م او را مغلوب و اسیر کرد و در قفسى محبوس ساخت؛ سپس فرمان داد عسل بر تنش بمالند »تا از نیش زنبوران الم فراوان بدان جاهل نادان رسد.
و او را به همین حال به هراه سپاه مىبردند تا در اصفهان با هفت تن از اطرافیانش به حکم پادشاه صفوى با قفس در آتش انداخته شد »
حبیب السیر، ج 4، صص 478 - 480؛
احسن التواریخ روملو، صص 82 - 84، 
عالم آراى صفوى، صص 99 - 102«.

منبع فیس بوک مهدی یعقوبی