Thursday, February 13, 2020

طبقات واقدی - مثله کردن عبدالرحمن بن ملجم


شما هم حتما خوانده اید یا از آخوندها شنیده اید که گفته اند امام علی به فرزندش دستور داد که از همان غذای خودش به ابن ملجم غذا بدهد و او را شکنجه نکنند.
اما منابع اصیل اسلامی چیز دیگری می گویند. 

 

3 comments:

  1. این صفحه کتاب یک زیرنویس داره که شما نذاشتید. خوب هست رعایت امانت کنید و زیرنویس رو هم بیارید. مترجم از منابع دیگه نقل کرده که این نقل از کشتن ابن ملجم صحیح نیست.

    ReplyDelete
  2. در كتاب الأمامة و السياسة نوشته ابن قتيبه امده :
    پس از شهادت علی، حسن بن علی به سوی عبدالرحمن بن ملجم رفت، او را از زندان خارج کرد تا قصاص نماید. در این هنگام مردم جمع شدند ، بدن او را به نفت آغشته کردند و گفتند او را آتش بزنیم.
    عبدالله بن جعفر، حسین بن علی و محمد بن حنفیه گفتند اجازه دهید تا دل خود را از او خنک کنیم .
    عبدالله بن جعفر دست و پاهایش را قطع کرد، او شکوه نکرد، میخ داغ به چشمان او کشید، باز گلایه نکرد و گفت : تو چشمان مرا به سرب سرمه می کنی و پس از آن سوره : اقرا باسم ربک الذی خلق * خلق الانسان من علق را تا آخر خواند، چشمانش پر از اشک شد. دستور دادند زبان او را قطع کنند، او ضجه زد. به او گفتند : ای دشمن خدا وقتی دست و پایت را می بریدیم ناله ای نکردی اما اکنون چه شده است که ضجه می زنی ؟
    گفت : من اهل ناله کردن نیستم، الان ناله می کنم زیرا دوست ندارم در دنیا باشم و نتوانم ذکر خدا بگویم.
    سرانجام زبانش را بریدند و او را درون نمدی پیچیده و سوزاندند.

    ReplyDelete
  3. داستانهای آخوندهای شارلاتان را که برای شیره مالیدن سر مردم درباره امام علی گفته اند کنار بگذارید.
    در هیچ کتابی از کتب مادر تاریخ اسلام نمیتوان یافت که علی گفته باشد به قاتلش شیر بدهند و یا او را تنها یک ضربه بزنند،
    شيخ علامه زين المحدثين نيشابورى در كتاب روضة الواعظين در اينباره مي‌نويسد: علی گفت : اگر زنده بمانم نظر خود را درباره ی او ( ابن ملجم ) اجرا خواهم کرد و اگر از دنیا رفتم با او مانند قاتلان پیامبران رفتار کنید ، ابتدا او را بکشید و سپس در آتش بیندازیدش تا بسوزد
    امام حسن نشست و دستور داد ابن ملجم را بیاورند ، پس او را آوردند. امام به او فرمود : ای دشمن خدا ، علی را کشتی و تباهی را در دین بزرگ کردی ، پس دستور داد گردنش را زدند. ام هیثم دختر اسود نخعی خواست که جسدش را به وی دهند ، و کار سوزاندنش را به او واگذارند ،جنازه را تحویل او دادند و ام هیثم جسدش را به وسیله آتش سوزاند

    ReplyDelete