کریم زاده تبریزی نیز از قول معیرالممالک چنین نقل میکنند.:
«شاه علاوه بر تفنن در كامرانی، گاهی خود را به نقاشی مشغول میفرمود و چون صنعت رنگآمیزی و تناسب اجسام و علم مناظر و مرایا و نمایش قرب وبعد نیاموخته بود، دورنما را بد میساخت متملقین خلوت پادشاهی چندان در تحسین مبالغه میكردند كه شاه صفحه نقاشی خود را معجزه میپنداشت.» .........شاه جوان از ده سالگی عاشق هنرهای زیبا و به شعر و نقاشی علاقمند شده و از خدمت چندین استاد استفاده كرده و این ایام نزد میرزا ابوالحسن خان غفاری تعلیم میگرفت و در بیرون و اندرون، هر وقت كه شوق هنرهای زیبا به سرش میافتاد، شعر میگفت و نقاشی میكرد. در بیرون صورت وزراء و درباریان و سفرا را میكشید و در اندرون شبیه خانمها و كنیزان و خواجهسرایان را میساخت كه همه در نهایت شباهت بودند، و زیر هر كدام یك جمله مناسب اوضاع و احوال آن شخص و یا شعری یادداشت میكرد. مثلاً زیر صورت میرزا یوسف مستوفی الممالك نوشته بود: (درویش است و شاهد باز). زیر صورت سامی افندی سفیر عثمانی نوشته: (ترك و حدیث دوستی قصه آب و آتش است) زیر صورت گلین خانم [اولین همسر عقدی او] نوشته بود: (گویند دهان غنچه است اما نه به تنگی دهانت) زیر صورت .... باری كمالالملك علاوه بر تحصیل و نگارگری روزی چند ساعت شاه مغرور را زیردست خود نشانده و به او تعلیم نقاشی میداد26. زیرا ناصرالدین شاه به نقاشی و عكاسی بسیار علاقمند بود، شعر هم میسرود و گاه در حاشیه نوشتجات و یادداشتهای متفرقه خود تصویری مثلاً از شكاری كه كرده یا شبیه كسی را كه ملاقات كرده نقاشی میكرده است. چنانچه از قول میرزا حسین صاحب اختیار چنین نقل شده است:
No comments:
Post a Comment