شورش ها و خیزش های کور هر چند عظیم و شکوهمند باشند بدون رهبری نتایج محتومی را در پی دارند شکست و بدنبال آن یاس و ناامیدی مرگبار .
موجها خوابيده اند آرام و رام،
طبل طوفان از نوا افتاده است.
چشمه های شعله ور خشكيده اند
آبها از آسياب افتاده است.
در مزار آباد شهرِ بی تپش،
وای جغدی هم نمی آيد به گوش
دردمندان بی خروش و بی فغان،
خشم ناكان بی فغان و بی خروش.
مهدی اخوان ثالث
این اعتراضات سراسری هر چند به فاز بالا بلندتری صعود کرده است و تمامیت نظام را نشانه رفته است اما با همه این تفاصیل خیزش هایی که رهبری نداشته باشند آنهم در سرپیج های تند و خطرناک، مانند یک خودرو بدون راننده می ماند. بدون دنده و ترمز به پیش میرود و خواهی و نخواهی به دره ها سقوط خواهد کرد.
احمد شاملو گفته بود:
احمد شاملو گفته بود:
... من متخصص انقلاب نیستم ولی هیچ وقت چشمم از انقلاب خودانگیخته آب نخورده است . انقلاب خود انگیخته مثل ارتش بی فرمانده است.
ملتی که حافظه تاریخی ندارد انقلابش به هراندازه هم که از لحاظ مقطعی شکوهمند توصیف شود از این پهلو به آن پهلو در می غلتد و در نهایت چیزی ارتجاعی از آب در می آید .
در سال 58 یادم می آید که یکی از جوانان پرشور که وابسته به سازمانی سکتاریسم بود در خیابان در میان جمعیت فریاد می زد:
- آهای مردم شرایط عینی و ذهنی آماده است پس چراعلیه نظام آخوندها قیام نمی کنید.
آن جوان آن روزها در زمانی که خمینی در اوج قدرت و میلیونها هوادار داشت و مردم عکس منحوسش را در ماه میدیدند دچار توهم بود و آب در هاون می کوبید چرا که نه شرایط عینی و وضع انقلابی وجود داشت و نه سازمانی گسترده که رهبری را به عهده بگیرد.
اکنون نزدیک به 40 سال از آن دوران میگذرد، و پایه های نظام جمهوری اسلامی یعنی طبقه حاکم لرزانتر از همیشه شده است و قادر به ادامه فرمانروایی به صورت سابق نیست. بحران های مرگبار سر تا پای نظام را فرا گرفته است و جناح های مافیایی اش به جان هم افتاده اند . از سوی دیگر در صحنه بین المللی نیز در این چند دهه تا به این حد ایزوله نشده بود . تحریم های سخت امریکا آنها و مزدوران منطقه ای و تروریستش را در مخمصه ای سخت قرار داده است .
در آن سوی طیف و در جبهه مقابل پایینی ها از فقر و گرسنگی و سرکوب کارد به استخوانشان رسیده است و دیگر نمی خواهند قربانی وعده و وعیدهای پوچ و صد من یک غاز بالایی ها شوند. به همین علت ماشین نظامی جمهوری اسلامی در بن بستی مرگبار به شنیع ترین شکلی آنها را در خیابانها به خاک و خون کشید تا به بقای اهریمنی اش ادامه دهد.
حلقه مفقوده این خیزشهای عظیم که سرتاسر ایران را فرا گرفته است رهبری است و تا این نقطه ضعف پر نشود این نظام خودبخود نخواهد افتاد. در این میان جناح های نظام با همه شکافها و اختلافاتی که با هم دارند رویاروی مردم به جان آمده برای حفظ نظام باز هم متحد خواهند شد. آنها بارها تاکید کرده اند که در این دریای توفانی همه در داخل یک کشتی نشسته اند و اگر گوشت هم را بخورد استخوانش را نزد غریبه نخواهند انداخت.
چه باید کرد؟ آیا این رهبر و سازمان و حزب سراسری خلق الساعه از کتم عدم به منصه هستی جلوه گر خواهد شد یا اینکه نیروهای حاضر و بالقوه آستین هایشان را بالا می زنند و این دور تسلسل چهل ساله را می شکنند.
نه مجاهدین خلق و نه احزاب و سازمان های چپ سنتی و نه آقای رضا پهلوی به تنهایی قادر نیستند که بطور کمی و کیفی هدایت این اعتراضات را به عهده بگیرند. اکثر این نیروها چهل سال با دیدگاهی سلبی و نه ایجابی خود جزیی از مشکل شده اند و سد و مانع . از سوی دیگر بدلیل سرکوب عریان و عدم بلوغ این جنبش در داخل نیز جریانی نتوانسته است سر بر آورد.
این جنبش اگر رهبری داشت باید بسرعت مردم به جان آمده را سازماندهی میکرد و دوباره به خیابانها می آورد. اما قبل و بعد از قیام 96 تا بحال نشد. تا زمانی که نیروی هدایت کننده برای سازماندهی خشم و عصیان مردم نباشد در به همین پاشنه خواهد چرخید و باز همان آش و همان کاسه خواهد بود.
مردم ایران نیروهایی را که در سر بزنگاه پشتشان را خالی کردند و به جای همبستگی ملی به دولتهای استعماری چسبیده یا منافع حزبی و سازمانی خود را بر آنان ترجیح داده اند نخواهند بخشید. این نیروها با همه شعر و شعارها و کوبیدن بر طبل های توخالی بطور بالفعل در خدمت جمهوری اسلامی هستند.
فراموش نکنیم که سرنگونی این نظام گام اول از راه سخت و دشوار در راستای ساختن ایرانی آزاد و آباد است. اساسا این که چه آلترناتیوی بعد از این رژیم بر سر کار بیاید درجه اهمیتش بسا بیشتر از سرنگونی است آنهم در جامعه ای مانند ایران که پتاسیل زیادی در جهت بیراهه رفتن و کج شدن از مسیر را دارا می باشد.
ملتی که حافظه تاریخی ندارد انقلابش به هراندازه هم که از لحاظ مقطعی شکوهمند توصیف شود از این پهلو به آن پهلو در می غلتد و در نهایت چیزی ارتجاعی از آب در می آید .
در سال 58 یادم می آید که یکی از جوانان پرشور که وابسته به سازمانی سکتاریسم بود در خیابان در میان جمعیت فریاد می زد:
- آهای مردم شرایط عینی و ذهنی آماده است پس چراعلیه نظام آخوندها قیام نمی کنید.
آن جوان آن روزها در زمانی که خمینی در اوج قدرت و میلیونها هوادار داشت و مردم عکس منحوسش را در ماه میدیدند دچار توهم بود و آب در هاون می کوبید چرا که نه شرایط عینی و وضع انقلابی وجود داشت و نه سازمانی گسترده که رهبری را به عهده بگیرد.
اکنون نزدیک به 40 سال از آن دوران میگذرد، و پایه های نظام جمهوری اسلامی یعنی طبقه حاکم لرزانتر از همیشه شده است و قادر به ادامه فرمانروایی به صورت سابق نیست. بحران های مرگبار سر تا پای نظام را فرا گرفته است و جناح های مافیایی اش به جان هم افتاده اند . از سوی دیگر در صحنه بین المللی نیز در این چند دهه تا به این حد ایزوله نشده بود . تحریم های سخت امریکا آنها و مزدوران منطقه ای و تروریستش را در مخمصه ای سخت قرار داده است .
در آن سوی طیف و در جبهه مقابل پایینی ها از فقر و گرسنگی و سرکوب کارد به استخوانشان رسیده است و دیگر نمی خواهند قربانی وعده و وعیدهای پوچ و صد من یک غاز بالایی ها شوند. به همین علت ماشین نظامی جمهوری اسلامی در بن بستی مرگبار به شنیع ترین شکلی آنها را در خیابانها به خاک و خون کشید تا به بقای اهریمنی اش ادامه دهد.
حلقه مفقوده این خیزشهای عظیم که سرتاسر ایران را فرا گرفته است رهبری است و تا این نقطه ضعف پر نشود این نظام خودبخود نخواهد افتاد. در این میان جناح های نظام با همه شکافها و اختلافاتی که با هم دارند رویاروی مردم به جان آمده برای حفظ نظام باز هم متحد خواهند شد. آنها بارها تاکید کرده اند که در این دریای توفانی همه در داخل یک کشتی نشسته اند و اگر گوشت هم را بخورد استخوانش را نزد غریبه نخواهند انداخت.
چه باید کرد؟ آیا این رهبر و سازمان و حزب سراسری خلق الساعه از کتم عدم به منصه هستی جلوه گر خواهد شد یا اینکه نیروهای حاضر و بالقوه آستین هایشان را بالا می زنند و این دور تسلسل چهل ساله را می شکنند.
نه مجاهدین خلق و نه احزاب و سازمان های چپ سنتی و نه آقای رضا پهلوی به تنهایی قادر نیستند که بطور کمی و کیفی هدایت این اعتراضات را به عهده بگیرند. اکثر این نیروها چهل سال با دیدگاهی سلبی و نه ایجابی خود جزیی از مشکل شده اند و سد و مانع . از سوی دیگر بدلیل سرکوب عریان و عدم بلوغ این جنبش در داخل نیز جریانی نتوانسته است سر بر آورد.
این جنبش اگر رهبری داشت باید بسرعت مردم به جان آمده را سازماندهی میکرد و دوباره به خیابانها می آورد. اما قبل و بعد از قیام 96 تا بحال نشد. تا زمانی که نیروی هدایت کننده برای سازماندهی خشم و عصیان مردم نباشد در به همین پاشنه خواهد چرخید و باز همان آش و همان کاسه خواهد بود.
مردم ایران نیروهایی را که در سر بزنگاه پشتشان را خالی کردند و به جای همبستگی ملی به دولتهای استعماری چسبیده یا منافع حزبی و سازمانی خود را بر آنان ترجیح داده اند نخواهند بخشید. این نیروها با همه شعر و شعارها و کوبیدن بر طبل های توخالی بطور بالفعل در خدمت جمهوری اسلامی هستند.
فراموش نکنیم که سرنگونی این نظام گام اول از راه سخت و دشوار در راستای ساختن ایرانی آزاد و آباد است. اساسا این که چه آلترناتیوی بعد از این رژیم بر سر کار بیاید درجه اهمیتش بسا بیشتر از سرنگونی است آنهم در جامعه ای مانند ایران که پتاسیل زیادی در جهت بیراهه رفتن و کج شدن از مسیر را دارا می باشد.
No comments:
Post a Comment