Friday, November 03, 2017

دلیل و علت تف انداختن عمرو بن عبدود به چهره امام علی از تاریخ نامه طبری





تاريخ نامه ‏طبرى،ج‏3،ص:204

و از جمله مبارزان قريش عمرو [b 197] بن عبد ود بود، و روز بدر حاضر بوده بود با قريش، و از آنجا به هزيمت شده بود، و بدين حرب خندق آمده بود. يك روز سلاح را اندر پوشيد و به لب كنده آمد تا كنده را ببيند، و به گرد كنده همى گشت.
گروهى بيامدند و على را پيش او همى ستودند و همى گفتند اين على غلامى است كه هيچكس با وى به حرب بر نيايد. عمرو را اسبى بود ملهوب نام، بفرمود تا آن اسب را زين كردند و يكى آيينه روشن ساخته بود كه هيچ سوار در آن نتوانستى نگريدن. بفرمود تا آن را بر پيشانى اسب بستند، و عمرو آن اسب را بر نشست و پيش اندر آمد و از سر خشم اين شعر را با خويشتن همى گفت بر لب كنده.
شعر
اسرّج المهلوب لا طاقة لى و أتنى بالدّرع يا ذا الرّجل‏
و هلمّ السّيف و الرّمح معا فاكرّ اليوم كرّ البطل‏
خرج الفرسان من ساداتنا كلّهم قد فزّعونى بعلى‏
خود بر سر نهاد و آهنگ كنده كرد با غلامى چند، و اسب به كنده اندر افگند و خواست كه از آن سوى بر رود. چون هيچ جاى نيافت، برگشت و از كنده برآمد.
على آگاه شد كه عمرو به حرب او آمده بود. على به كنده فرود آمد و از آن سوى برآمد. عمرو را ديد بر اسب ايستاده. گفت تو كيستى؟ گفت من علّى بن ابى طالبم.
گفت به چه كار آمدى؟ گفت بدانكه ترا بكشم. عمرو گفت: من عيب دارم كه با تو كودك حرب كنم. على گفت: من بارى هيچ عيب ندارم. اگر با من حرب خواهى كردن همچنانكه منم، پياده بايدت شدن. عمرو خشم گرفت و از اسب فرود آمد، و شمشيرى بزد و پاى اسب بيفگند و گفت: اكنون هيچ پياده نماند، من اكنون خلق را از عذاب تو برهانم. و عمرو مردى بود كه در همه عرب از او مردانه‏‌تر نبود.پس با يك ديگر بر آويختند از بامداد تا نماز پيشين، و هر ضربتى كه على بزدى، عمرو رد كردى، و هر ضربتى كه عمرو بزدى، على رد كردى. پس على مر عمرو را گفت:
نگفته بودى كه يار نياورم. گفت كه را به يارى آوردم؟ گفت: آنك پسرت آمد.
عمرو باز پس نگريد، على شمشير بزد و پاى عمرو از ران ببريد و بيفگند. عمرو گفت: يا على، مكر كردى. على گفت: الحرب خدعة. پس عمرو آن پاى بريده برداشت و سوى على انداخت. و على شمشيرى ديگر بزد و عمرو را به دو نيم كرد و به كنده فرود آمد و سوى مسلمانان رفت. چون خاك و گرد فرونشست عمرو بن عبد ود را كشته يافتند، و دل كافران بشكست و به حرب فراز نيامدند

دلیل تف انداختن عمرو بن عبدود به چهره امام علی
در جـنـگ احزاب میان على و عمرو بن عبدود سخنانى گذشت على به او فرمود: اى عمرو! (در بـزدلـى تـو) هـمین بس نیست كه من به جنگ تن به تن باتو آمده ام و تو كه شهسوار عربى با خـودت كمك آورده اى؟
عمرو برگشت كه پشت سر خود را نگاه كند امیر المؤمنین بیدرنگ چنان ضربه اى بر ساق پاى او وارد آورد كه از پیكرش جدا شد و گرد و غبارى به هوا برخاست آن حـضـرت در حـالـى كـه بر اثر ضربت عمرو خون از فرقش مى ریخت و ازشمشیرش نیز خون مـى چكید نزد رسول خدا برگشت رسول خدا فرمود: اى على! فریبش دادى؟
عرض كرد: آرى, اى رسول خدا ! جنگ نیرنگ است.
آیا مشخص است که چرا آن ملعون بر روی چهره امام اول شیعیان و خلیفه چهارم مسلمانان تف کرد؟
عبدود از اسب پیاده شد تا اصول جوانمردی را رعایت کرده باشد و جنگی برابر داشته باشد، اما در مقابل علی در میان جنگ به او میگوید که یارانت نیز به کمک تو آمده اند، عبد ود که برمیگردد تا ببیند آیا براستی یارانش از خندق گذشته اند یا نه، میبیند که افتخار هر نبی و هر ولی, به او دروغ گفته است، و در این زمان علی پای پهلوان عرب را قطع می‌کند و آنگاه است که آن ملعون بر چهره امام شیعیان تف می اندازد.

کتاب میزان الحکمه بخش آداب جنگ 


No comments:

Post a Comment