15 مرداد - قتل شاپور بختیار (1370 ش)
در ششم اوت ۱۹۹۱، شاپور بختیار و منشی اش سروش کتیبه درخانه بختیار، با وجود محافظان، به قتل می رسند.
فریدون بویر احمدی(۱)، ازهمکاران نهضت ومورد اعتماد بختیار، به او می گوید چند تن از افسران بلند پایه سپاه می خواهند کودتا کنند و برای آنها درخواست ملاقات می کند، بختیار موافقت می کند.
بویر احمدی درششم آگوست ۱۹۹۱، ساعت ۵ بعد از ظهر، به همراه دو تن از افراد وابسته به ج.ا.ا. به نامهای محم
آزادی (نامهای مستعار: ناصر نوریان و کیا) و علی وکیلی راد(یا امیرکمال حسینی، نام حقیقی کوثری)، هر دو از اعضای واواک، به خانه بختیار می روند و پس از کشتن او و منشی اش سروش کتیبه حدود ساعت شش، بدون اینکه مورد سوء ظن محافظان بختیار قرار گیرند، محل را ترک می کنند.
در۷ آگوست محمد آزادی و وکیلی راد با دو گذرنامه جعلی ترکیه، با اسامی جعلی موسی کوثر وعلی حیدرکیا به سوئیس می روند، اما در مرز فرانسه و سوئیس مأموران مرزی سوئیس متوجه می شوند که پاسپورت آنها تقلبی است و آنها را برمی گردانند. آنها دوباره در ۱۲ آگوست، اینبار با اتوبوس به سوئیس، شهر ژنو می روند و در آنجا از هم جدا می شوند. محمد آزادی به احتمال بسیار قوی در ۱۵ آگوست موفق به فرار از سوئیس می شود. بنا براسناد و مدارک دادستانی فرانسه و دادگاه بختیار او افسرعالی رتبه واحد اطلاعات سپاه پاسداران وعضوعالی رتبه واحد "ویژه قدس" است.
وکیلی راد در ۲۱ اوت در ژنو دستگیر و تحویل فرانسه می شود. فریدون بویراحمدی چند روزی در پاریس مخفی می ماند و سپس ناپدید می شود.
«... غم انگیز ترین روز دادگاه، روزی است که پزشک قانونی چگونگی قتل را شرح می دهد. او می گوید: " غیر ممکن است که یک نفر به تنهایی تواسته باشد آقای بختیار را بکشد و ادعای وکیلی راد که آزادی به تنهایی دکتر بختیار را کشته، مردود است. برای قتل حداقل دو نفر لازم بوده اند، یکی ذهن او را مشغول کرده و دیگری ضربه ای شدید به گردنش زده است. ضربه چنان شدید بوده که تارهای صوتی دکتر بختیار از بین رفته و بیهوش شده است. بعد از بیهوشی دکتر بختیار، او را از روی کاناپه به زمین انداخته اند و یکی از آنها(احتمالا آزادی که قوی تر بوده)خفه اش کرده است. پس از آن با چاقوی دندانه دار نان بری گلو و مچ دست او را بریده اند. با آن عمقی که زخمها دارد، در حالی که کارد هم تیز نبوده، قاتلان نیروی زیادی برای ایجاد چنان زخمهایی صرف کرده اند. زخمهای بختیار بعضی ها سه سانتی متر طول و چهار سانتی متر عمق دارد. بعضی ها دو و نیم سانتی متر طول و پنج و نیم سانتی متر عمق دارد. زخم شماره پنج بیشتر از هفت و نیم سانتی متر عمق دارد. یک طرف گلو به کلی شکافته شده است. صورت دکتر بختیار کبود بود. به سینه اش ضربات متعدد وارد کرده بودند و به نظر می رسد کی یکی از قاتلان روی سینه او نشسته و قفسه سینه را شکسته است...
در مورد سروش کتیبه مرگ به وسیله خفگی انجام گرفته است. یک نفر با دست از پشت دهان او را گرفته و خفه اش کرده است. سپس سیزده ضربه چاقو بر او وارد کرده ند. ضربات چاقو به سینه و کتف او فرود آمده و با آخرین ضربه، تیغه چاقو در ران چپ او شکسته است. دهان وچشمان سروش به طرز عجیبی باز مانده است... (۲)».
محمد آزادی و فریدون بویراحمدی فرار می کنند و تنها کسی که گرفتار قانون می شود، علی وکیلی راد است. روشن است که او در بازجوییها و نیز دادگاه "گناه" را بر گردن دو دیگر بیاندازد. او پس از دستگیری، در بازجویی مورخ ۲۷ اوت ۱۹۹۱ ، صحنه قتل را چنین تشریح می کند:
سه ماه پیش اکبری در ایران با من تماس گرفت. محمد حسین خان طاهری نیز با او بود. از من خواستند تا به اتفاق محمد آزادی برای ملاقات با اقای بختیار به پاریس بروم. بیژن اکبری مرا استخدام کرد. قرار نبود آقای بختیار را بکشیم. یک روز قبل از آن اتفاق، فریدون درهتل جریان را به من گفت که باید بختیار را ترور کنیم. من از هتل بیرون رفتم و از تلفن عمومی به بیژن اکبری در ترکیه تلفن زدم و جریان را گفتم.
بیژن کفت راه دیگری نداری و یادت باشد که زن و بچه ات در ایران هستند. هرچه به تو گفتند انجام بده و با بختیار از طرح انفجار پالایشگاه صحبت کن. در پاریس فریدون به من یک کروات سیاه داد که وقت ملاقات با آقای بختیار ببندم. فردا که به خانه بختیار رفتیم پلیس از ما بازرسی به عمل آورد. سروش کتیبه از ما استقبال کرد. آقای بختیار درسالن بود. کتیبه به صدای بلند گفت دوستانی که قرار بود آن طرح را به شما نشان بدهند، آمده اند. من حالم خوب نبود. تمام تنم خیس عرق بود. فریدون که متوجه شده بود گفت چیزیش نیست، گرمش شده است. کتیبه و بویر احمدی به طرف آشپزخانه رفتند. ما درسالن با آقای بختیار ماندیم. من طرح را به او نشان دادم و همینطور نامه ای را که محمد حسین خان طاهری به او نوشته بود و قبل از مرگ برای او گذاشته بود. در آن لحظه چیزی به آقای بختیار گفتم که واقعیت نداشت و آن اینکه اهل کازرون هستم. فریدون بویر احمدی از من خواسته بود خود را اهل کازرون معرفی کنم. آقای بختیار ناسیونالیست بود وعلاقه شدیدی به مردم آن ناحیه داشت. من همانطور که فریدون گفته بود، نقشه را روی میز کوچک پهن کردم. در این وقت بود که محمد آزادی به آقای بختیار حمله کرد و به من گفت پنجره را ببند. من وحشت کرده بودم. کتیبه و فریدون در آشپزخانه بودند. می بایست به آشپزخانه بروم و کتیبه را صدا کنم. حالم خیلی بد بود به طوری که کتیبه ازمن پرسید چه ات شده؟ گفتم چشمم درد می کند. کتیبه به طرف سالن دوید بعد فریدون به آشپزخانه برگشت و گفت دنبال چاقو می گردم. یک چاقوی دیگر به من بده. چاقو و دستس غرق خون بودند. از من خواست به دنبال او بروم.د اما من مات شده بودم... وقتی به سالن برگشتم کتیبه روی زمین ناله می کرد و بختیار روی کاناپه افتاده بود... وقتی از آنجا خارج شدیم بویر احمدی ما را به یک پارک بزرگ برد. در آنجا لباس عوض کردیم. یادم نمی آید آیا گذرنامه های ایرانی ما را گرفت یانه، ولی ما را جلوی مترو گذاشت و گفت خودش به شهر نانسی خواهد رفت و دیگر او را ندیدیم...(۳)".
دادستانی فرانسه، پس از کشف جرم، برای افراد زیر حکم پیگرد و دستگیری صادر می کند:
• فریدون بویراحمدی، مامور وزارت اطلاعات و امنیت ج.ا.ا.، جرم شرکت درقتل
• محمد آزادی، افسرعالیرتبه واحد اطلاعات سپاه ، جرم شرکت در قتل
• علی وکیلی راد، مامور وزارت اطلاعات و امنیت ج.ا.ا.، جرم شرکت در قتل
• مسعود ادیب سوی، جرم تهیه گذرنامه و امور تدارکات ترور
• حسین شیخ عطار که ده سال مدیر بخش ماهوارهها در وزارت پست و تلگراف و تلفن بوده است، جرم تدارکات قتل
• مسعود هندی، جرم تهیه ویزا برای قاتلان وشرکت در تدارک ترور. او ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ مدیر دفترتلویزیون جمج.ا.ا. در پاریس بود. او درتظاهرات دفاع از انیس نقاش و آزادیش از زندان بسیار فعال بوده است.
• زین العابدین سرحدی، شرکت در تدارکات
• ناصر قاسمی نژاد، شرکت در تدارکات
• غلام حسین شوریده شیرازی، شرکت در تدارکات.
رای دادگاه:
دادگاه رسیدگی به قتل دکتر بختیارچند هفته بیشتر طول نکشید. هرچندکه دادگاه از ج.ا.ا.، مقامات و نهادهای آن نام نبرد، اما غیرمستقیم ترور دکتر بختیار را یک طرح ازپیش آماده شده و سازمان یافته از سوی یک حکومت اعلام کرد. هیأت قضات، علاوه برمحکوم کردن علی وکیلی راد و مسعود سید هندی ، اعلام داشت:
• قتل دکتر شاپور بختیار و سروش کتیبه با نیت قبلی انجام گرفته واز پیش برنامه ریزی و سازماندهی شده است.
• بعلاوه، گروهی در بین ماههای مه ۱۹۹۱ تا آگوست ۱۹۹۱ در تهران، خاک جمهوری اسلامی، ژنو(سوئیس)، اسلامبول، پاریس و سورن (فرانسه) برای ارتکاب این قتل تشکیلاتی جنایتکارانه بوجود آورده اند که (از جمله) وکیلی راد و مسعود سید هندی نیزعضو آن گروه بوده اند.
• دادگاه به این پرسش: " آیا این جنایت در تهران، درج.ا.ا.، تدارک دیه شده است"، با اکثریت آراء پاسخ مثبت داد.
کیفرخواست دادستانی در پروند قضایی رسیدگی به قتل بختیار، برخلاف رأی دادگاه، بسیار روشن و شفاف است، زیرا در آنجا هم از وزارت اطلاعات و امنیت ج.ا.ا. و هم ازوزارت پست وتلگراف و تلفن ایران نام می برد و آنها را رسمن متهم می کند که از جمله برنامه ریزان وسازمان دهندگان قتل بختیار و سروش کتیبه بوده اند. رأی دادگاه نیز بسیار گویاست: زیرا، یکم، دخالت مأموران عالی رتبه جمهوری اسلامی در وزارت اطلاعات و امنیت و نیز وزارت پست و تلگراف و تلفن اثبات می شود. و دوم، اثبات می شود که این قتل در ج.ا.ا. طراحی و برنامه ریزی شده است و یک گروه برای انجام آن در ایران، ترکیه، سوئیس و فرانسه تدارک و سازماندهی کرده اند. (۴)
منابع :
۱- فریدون بویراحمدی از افراد بسیار نزدیک دکتر بختیار بود و توانسته بود اعتماد بختیار را کاملاً به خود جلب کند. او به ایران رفت و آمد داشت و گویا همسر ایرانی اش در شهر یاسوج برای سپاه پاسداران کار می کرد (و می کند). افراد زیادی به فریدون بویراحمدی مظنون بودند که او برای دستگاه اطلاعات و امنیت ایران کار می کند. فریبرز کریمی در نامه اش برای دادگاه دکتر بختیار از جمله می نویسد: " ... در مورد بویراحمدی بعد از قتل دکتر برومند به نظرم رسید که کار باید کار فریدون باشد. به خانم کلانتری، به دکتر زرم آرا و به آقای داودعبدالهی خبر دادم که فریدون برای سرویس امنیتی ایران کار می کند.
برگرفته از کتاب: "در دادگاه متهمان به قتل بختیار"، پری سکندری، انتشارات خاوران، چاپ دوم، پاریس- فرانسه، ۲۰۰۶.
۲- گزارش پزشک قانونی در دادگاه ، "در دادگاه متهمان به قتل بختیار..."، همانجا، برگهای ۱۶۱ و ۱۶۲
۳- در دادگاه بختیار، همانجا، برگهای ۱۶۳ و ۱۶۴...
۴- نگاه کنید به حکم صادره از سوی شعبه اول داسرای دادگاه استان، پاریس، ۲۱ مارس ۱۹۹۴، ترور دکتر بختیار، برگفته از سایت "بنیاد برومند"، کتابخانه، اسناد و مدارک
در ششم اوت ۱۹۹۱، شاپور بختیار و منشی اش سروش کتیبه درخانه بختیار، با وجود محافظان، به قتل می رسند.
فریدون بویر احمدی(۱)، ازهمکاران نهضت ومورد اعتماد بختیار، به او می گوید چند تن از افسران بلند پایه سپاه می خواهند کودتا کنند و برای آنها درخواست ملاقات می کند، بختیار موافقت می کند.
بویر احمدی درششم آگوست ۱۹۹۱، ساعت ۵ بعد از ظهر، به همراه دو تن از افراد وابسته به ج.ا.ا. به نامهای محم
آزادی (نامهای مستعار: ناصر نوریان و کیا) و علی وکیلی راد(یا امیرکمال حسینی، نام حقیقی کوثری)، هر دو از اعضای واواک، به خانه بختیار می روند و پس از کشتن او و منشی اش سروش کتیبه حدود ساعت شش، بدون اینکه مورد سوء ظن محافظان بختیار قرار گیرند، محل را ترک می کنند.
در۷ آگوست محمد آزادی و وکیلی راد با دو گذرنامه جعلی ترکیه، با اسامی جعلی موسی کوثر وعلی حیدرکیا به سوئیس می روند، اما در مرز فرانسه و سوئیس مأموران مرزی سوئیس متوجه می شوند که پاسپورت آنها تقلبی است و آنها را برمی گردانند. آنها دوباره در ۱۲ آگوست، اینبار با اتوبوس به سوئیس، شهر ژنو می روند و در آنجا از هم جدا می شوند. محمد آزادی به احتمال بسیار قوی در ۱۵ آگوست موفق به فرار از سوئیس می شود. بنا براسناد و مدارک دادستانی فرانسه و دادگاه بختیار او افسرعالی رتبه واحد اطلاعات سپاه پاسداران وعضوعالی رتبه واحد "ویژه قدس" است.
وکیلی راد در ۲۱ اوت در ژنو دستگیر و تحویل فرانسه می شود. فریدون بویراحمدی چند روزی در پاریس مخفی می ماند و سپس ناپدید می شود.
«... غم انگیز ترین روز دادگاه، روزی است که پزشک قانونی چگونگی قتل را شرح می دهد. او می گوید: " غیر ممکن است که یک نفر به تنهایی تواسته باشد آقای بختیار را بکشد و ادعای وکیلی راد که آزادی به تنهایی دکتر بختیار را کشته، مردود است. برای قتل حداقل دو نفر لازم بوده اند، یکی ذهن او را مشغول کرده و دیگری ضربه ای شدید به گردنش زده است. ضربه چنان شدید بوده که تارهای صوتی دکتر بختیار از بین رفته و بیهوش شده است. بعد از بیهوشی دکتر بختیار، او را از روی کاناپه به زمین انداخته اند و یکی از آنها(احتمالا آزادی که قوی تر بوده)خفه اش کرده است. پس از آن با چاقوی دندانه دار نان بری گلو و مچ دست او را بریده اند. با آن عمقی که زخمها دارد، در حالی که کارد هم تیز نبوده، قاتلان نیروی زیادی برای ایجاد چنان زخمهایی صرف کرده اند. زخمهای بختیار بعضی ها سه سانتی متر طول و چهار سانتی متر عمق دارد. بعضی ها دو و نیم سانتی متر طول و پنج و نیم سانتی متر عمق دارد. زخم شماره پنج بیشتر از هفت و نیم سانتی متر عمق دارد. یک طرف گلو به کلی شکافته شده است. صورت دکتر بختیار کبود بود. به سینه اش ضربات متعدد وارد کرده بودند و به نظر می رسد کی یکی از قاتلان روی سینه او نشسته و قفسه سینه را شکسته است...
در مورد سروش کتیبه مرگ به وسیله خفگی انجام گرفته است. یک نفر با دست از پشت دهان او را گرفته و خفه اش کرده است. سپس سیزده ضربه چاقو بر او وارد کرده ند. ضربات چاقو به سینه و کتف او فرود آمده و با آخرین ضربه، تیغه چاقو در ران چپ او شکسته است. دهان وچشمان سروش به طرز عجیبی باز مانده است... (۲)».
محمد آزادی و فریدون بویراحمدی فرار می کنند و تنها کسی که گرفتار قانون می شود، علی وکیلی راد است. روشن است که او در بازجوییها و نیز دادگاه "گناه" را بر گردن دو دیگر بیاندازد. او پس از دستگیری، در بازجویی مورخ ۲۷ اوت ۱۹۹۱ ، صحنه قتل را چنین تشریح می کند:
سه ماه پیش اکبری در ایران با من تماس گرفت. محمد حسین خان طاهری نیز با او بود. از من خواستند تا به اتفاق محمد آزادی برای ملاقات با اقای بختیار به پاریس بروم. بیژن اکبری مرا استخدام کرد. قرار نبود آقای بختیار را بکشیم. یک روز قبل از آن اتفاق، فریدون درهتل جریان را به من گفت که باید بختیار را ترور کنیم. من از هتل بیرون رفتم و از تلفن عمومی به بیژن اکبری در ترکیه تلفن زدم و جریان را گفتم.
بیژن کفت راه دیگری نداری و یادت باشد که زن و بچه ات در ایران هستند. هرچه به تو گفتند انجام بده و با بختیار از طرح انفجار پالایشگاه صحبت کن. در پاریس فریدون به من یک کروات سیاه داد که وقت ملاقات با آقای بختیار ببندم. فردا که به خانه بختیار رفتیم پلیس از ما بازرسی به عمل آورد. سروش کتیبه از ما استقبال کرد. آقای بختیار درسالن بود. کتیبه به صدای بلند گفت دوستانی که قرار بود آن طرح را به شما نشان بدهند، آمده اند. من حالم خوب نبود. تمام تنم خیس عرق بود. فریدون که متوجه شده بود گفت چیزیش نیست، گرمش شده است. کتیبه و بویر احمدی به طرف آشپزخانه رفتند. ما درسالن با آقای بختیار ماندیم. من طرح را به او نشان دادم و همینطور نامه ای را که محمد حسین خان طاهری به او نوشته بود و قبل از مرگ برای او گذاشته بود. در آن لحظه چیزی به آقای بختیار گفتم که واقعیت نداشت و آن اینکه اهل کازرون هستم. فریدون بویر احمدی از من خواسته بود خود را اهل کازرون معرفی کنم. آقای بختیار ناسیونالیست بود وعلاقه شدیدی به مردم آن ناحیه داشت. من همانطور که فریدون گفته بود، نقشه را روی میز کوچک پهن کردم. در این وقت بود که محمد آزادی به آقای بختیار حمله کرد و به من گفت پنجره را ببند. من وحشت کرده بودم. کتیبه و فریدون در آشپزخانه بودند. می بایست به آشپزخانه بروم و کتیبه را صدا کنم. حالم خیلی بد بود به طوری که کتیبه ازمن پرسید چه ات شده؟ گفتم چشمم درد می کند. کتیبه به طرف سالن دوید بعد فریدون به آشپزخانه برگشت و گفت دنبال چاقو می گردم. یک چاقوی دیگر به من بده. چاقو و دستس غرق خون بودند. از من خواست به دنبال او بروم.د اما من مات شده بودم... وقتی به سالن برگشتم کتیبه روی زمین ناله می کرد و بختیار روی کاناپه افتاده بود... وقتی از آنجا خارج شدیم بویر احمدی ما را به یک پارک بزرگ برد. در آنجا لباس عوض کردیم. یادم نمی آید آیا گذرنامه های ایرانی ما را گرفت یانه، ولی ما را جلوی مترو گذاشت و گفت خودش به شهر نانسی خواهد رفت و دیگر او را ندیدیم...(۳)".
دادستانی فرانسه، پس از کشف جرم، برای افراد زیر حکم پیگرد و دستگیری صادر می کند:
• فریدون بویراحمدی، مامور وزارت اطلاعات و امنیت ج.ا.ا.، جرم شرکت درقتل
• محمد آزادی، افسرعالیرتبه واحد اطلاعات سپاه ، جرم شرکت در قتل
• علی وکیلی راد، مامور وزارت اطلاعات و امنیت ج.ا.ا.، جرم شرکت در قتل
• مسعود ادیب سوی، جرم تهیه گذرنامه و امور تدارکات ترور
• حسین شیخ عطار که ده سال مدیر بخش ماهوارهها در وزارت پست و تلگراف و تلفن بوده است، جرم تدارکات قتل
• مسعود هندی، جرم تهیه ویزا برای قاتلان وشرکت در تدارک ترور. او ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ مدیر دفترتلویزیون جمج.ا.ا. در پاریس بود. او درتظاهرات دفاع از انیس نقاش و آزادیش از زندان بسیار فعال بوده است.
• زین العابدین سرحدی، شرکت در تدارکات
• ناصر قاسمی نژاد، شرکت در تدارکات
• غلام حسین شوریده شیرازی، شرکت در تدارکات.
رای دادگاه:
دادگاه رسیدگی به قتل دکتر بختیارچند هفته بیشتر طول نکشید. هرچندکه دادگاه از ج.ا.ا.، مقامات و نهادهای آن نام نبرد، اما غیرمستقیم ترور دکتر بختیار را یک طرح ازپیش آماده شده و سازمان یافته از سوی یک حکومت اعلام کرد. هیأت قضات، علاوه برمحکوم کردن علی وکیلی راد و مسعود سید هندی ، اعلام داشت:
• قتل دکتر شاپور بختیار و سروش کتیبه با نیت قبلی انجام گرفته واز پیش برنامه ریزی و سازماندهی شده است.
• بعلاوه، گروهی در بین ماههای مه ۱۹۹۱ تا آگوست ۱۹۹۱ در تهران، خاک جمهوری اسلامی، ژنو(سوئیس)، اسلامبول، پاریس و سورن (فرانسه) برای ارتکاب این قتل تشکیلاتی جنایتکارانه بوجود آورده اند که (از جمله) وکیلی راد و مسعود سید هندی نیزعضو آن گروه بوده اند.
• دادگاه به این پرسش: " آیا این جنایت در تهران، درج.ا.ا.، تدارک دیه شده است"، با اکثریت آراء پاسخ مثبت داد.
کیفرخواست دادستانی در پروند قضایی رسیدگی به قتل بختیار، برخلاف رأی دادگاه، بسیار روشن و شفاف است، زیرا در آنجا هم از وزارت اطلاعات و امنیت ج.ا.ا. و هم ازوزارت پست وتلگراف و تلفن ایران نام می برد و آنها را رسمن متهم می کند که از جمله برنامه ریزان وسازمان دهندگان قتل بختیار و سروش کتیبه بوده اند. رأی دادگاه نیز بسیار گویاست: زیرا، یکم، دخالت مأموران عالی رتبه جمهوری اسلامی در وزارت اطلاعات و امنیت و نیز وزارت پست و تلگراف و تلفن اثبات می شود. و دوم، اثبات می شود که این قتل در ج.ا.ا. طراحی و برنامه ریزی شده است و یک گروه برای انجام آن در ایران، ترکیه، سوئیس و فرانسه تدارک و سازماندهی کرده اند. (۴)
منابع :
۱- فریدون بویراحمدی از افراد بسیار نزدیک دکتر بختیار بود و توانسته بود اعتماد بختیار را کاملاً به خود جلب کند. او به ایران رفت و آمد داشت و گویا همسر ایرانی اش در شهر یاسوج برای سپاه پاسداران کار می کرد (و می کند). افراد زیادی به فریدون بویراحمدی مظنون بودند که او برای دستگاه اطلاعات و امنیت ایران کار می کند. فریبرز کریمی در نامه اش برای دادگاه دکتر بختیار از جمله می نویسد: " ... در مورد بویراحمدی بعد از قتل دکتر برومند به نظرم رسید که کار باید کار فریدون باشد. به خانم کلانتری، به دکتر زرم آرا و به آقای داودعبدالهی خبر دادم که فریدون برای سرویس امنیتی ایران کار می کند.
برگرفته از کتاب: "در دادگاه متهمان به قتل بختیار"، پری سکندری، انتشارات خاوران، چاپ دوم، پاریس- فرانسه، ۲۰۰۶.
۲- گزارش پزشک قانونی در دادگاه ، "در دادگاه متهمان به قتل بختیار..."، همانجا، برگهای ۱۶۱ و ۱۶۲
۳- در دادگاه بختیار، همانجا، برگهای ۱۶۳ و ۱۶۴...
۴- نگاه کنید به حکم صادره از سوی شعبه اول داسرای دادگاه استان، پاریس، ۲۱ مارس ۱۹۹۴، ترور دکتر بختیار، برگفته از سایت "بنیاد برومند"، کتابخانه، اسناد و مدارک
No comments:
Post a Comment