دو شعر از نزار قبانی
من می نویسم
تا اشیا را منفجر کنم
نوشتن انفجار است
مینویسم تا روشنایی را بر تاریکی چیره کنم و شعر را به پیروزی برسانم
مینویسم تا خوشههای گندم بخوانند تا درختان بخوانند
مینویسم تا گل سرخ بخواند تا ستاره تا پرنده، گربه، ماهی، صدف مرا بفهمد
مینویسم تا دنیا را از دندانهای هلاکو
از حکومت نظامیان، از دیوانگی اوباشان رهایی بخشم
مینویسم تا زنان را از سلولهای ستم از شهرهایی مرده
از ایالتهای بردگی، از روزهای پرکسالت سرد و تکراری برهانم
مینویسم تا واژهها را از تفتیش از بوکشیدن سگها
از تیغ سانسور برهانم
مینویسم تا زنی را که دوست دارم
از شهر بیشعر، شهر بیعشق
شهر اندوه و افسردگی رها کنم
مینویسم تا از او ابری نمبار بسازم
تنها زن و نوشتن
تا اشیا را منفجر کنم
نوشتن انفجار است
مینویسم تا روشنایی را بر تاریکی چیره کنم و شعر را به پیروزی برسانم
مینویسم تا خوشههای گندم بخوانند تا درختان بخوانند
مینویسم تا گل سرخ بخواند تا ستاره تا پرنده، گربه، ماهی، صدف مرا بفهمد
مینویسم تا دنیا را از دندانهای هلاکو
از حکومت نظامیان، از دیوانگی اوباشان رهایی بخشم
مینویسم تا زنان را از سلولهای ستم از شهرهایی مرده
از ایالتهای بردگی، از روزهای پرکسالت سرد و تکراری برهانم
مینویسم تا واژهها را از تفتیش از بوکشیدن سگها
از تیغ سانسور برهانم
مینویسم تا زنی را که دوست دارم
از شهر بیشعر، شهر بیعشق
شهر اندوه و افسردگی رها کنم
مینویسم تا از او ابری نمبار بسازم
تنها زن و نوشتن
زنانه می خواهمت
زنانه می خواهمت
تا امکان زندگی در سرزمین مان ادامه یابد
تا امکان حضور شعر در قرنمان ادامه یابد
برای این که ستارگان و زمان ادامه یابند
و کشتیها و دریا و حروف الفبا ادامه یابند
تا تو زن هستی، ما خوبیم
زنانه می خواهمت برای این که تمدن زنانه است
برای این که شعر زنانه است
خوشهٔ گندم زنانه است
شیشهٔ عطر زنانه است
پاریس در بین شهرها زنانه است
و بیروت با زخمهایش زنانه باقی میماند
به نام آنها که میخواهند شعر بنویسند
زن باش
به نام آنها که میخواهند به عشق بپردازند
زن باش
نزار قبانی عاشقانه سرای بی همتا، رضا طاهری
No comments:
Post a Comment