Saturday, January 15, 2022

ماجرای به توپ بستن مجلس و گرفتار شدن میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل

 


"نعش میرزا اسدالله خان (خواهر زاده میرزا جهانگیرخان) کنار دیوار گذارده شده. خالوی او میرزا جهانگیر خان رسیده نعش خواهرزاده مهربان خود را که بی نهایت به او علاقه مند بود می بیند. درصورتیکه تا این وقت از کشته شدن او خبر ندارد. بی آنکه اظهار تاسفی بنماید به جوانانی که اطراف نعش او هستند رو کرده و می گوید این نعش خواهرزاده عزیز من است و من سزاوارترم برای او سوگواری کنم . بروید بروید مشغول کار خود باشید که وقت تنگ است و کار سخت.

جوانان را بجنگ می فرستد و خود می رود به جستجوی تفنگ..."

"میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل را قزاقها دستگیر کرده بینهایت کتک میزنندو مجروح ساخته ، سر و پای برهنه به قزاقخانه میبرند.

بعضی مردم نادان به او نسبتهای ناشایسته میدهند.

میرزا جهانگیر خان پی در پی نطق میکند و از کتک و زخم کارد اندیشه ندارد. میگوید مردم ما رفتیم اما شما دست از مشروطه برندارید و به قزاقان میگوید ما مقصر پلتیکی هستیم . کسی مقصر پلتیکی را آزار نمی کند!


... دو نفر قزاق به محبس آمده ملک المتکلیمن و میرزا جهانگیرخان را با زنجیر می برند. ساعتی طول نمی کشد که زنجیرهای آنها را آورده آنجا می اندازند. معلوم می شود آنها را کشته اند. در هنگام بردن آنها ملک المتکلمین می گوید رفقا این دیدار بازپسین است و همه گریه می کنند.

در میان گوشه باغشاه در میان فوج قزاق اول طناب بگردن ملک المتکلمین افکنده مدتی او را عذاب می دهند و بلاخره میرغضبان با کارد روی شکم او افتاده شکمش را پاره می کنند و به سختی جان می دهد.

بعد از آن میرزا جهانگیرخان را می آورند چون کشتن رفیق خود را دیده رمقی برای او باقی نمانده . طناب را بگردنش می اندازند و به اندک فشار جان می دهد.

حیات یحیی

No comments:

Post a Comment