تا فکر شما که در غل و زنجیر است - آزادی دست و پایتان تزویر است - برخیز و غبار روح خود را بتکان - اندیشه نو شدن همان تغییر است - مهدی یعقوبی (هیچ)
در لجه خونش
افتاده که بر خاک
بر روی لبهایش
نفرین که بر ضحاک
بر گیسوانش بوسه های باد
بر چهره اش گلبرگ لبخند است
اعماق چشمانش
خورشید زیبای دماوند است
No comments:
Post a Comment