: « دو عارف با هم به مفاخرت و مناظرت میکردند در اسرار معرفت و مقامات عارفان . آن یکی میگفت : « آن شخص که بر خر نشسته است و از دور می آید به نزد من خداست » . و آن دیگری می گوید : « به نزد من خر او خداست » .
: « آن خطاط سه گونه خط نوشتی : « یکی را او خواندی لاغیر ... یکی را هم او خواندی و هم غیر ... یکی را نه او خواند نه غیر او . آن خط سوم منم که سخن گویم ، نه من دانم . نه غیر من » .
: « هر فسادی که در عالم افتاد از این افتاد که یکی ، یکی را معتقد شد به تقلید یا منکر شد به تقلید » .
No comments:
Post a Comment