عکسی از تظاهرات مردم سوریه
رژیم سوریه ساخت ایران است
جمهوری اسلامی با تمام قوا از کمکهای بی حساب و کتاب تا ارسال سلاح های مخوف و نیروهای سرکوبگر در پشت قصاب اسد ایستاده است تا به قول خودش محور مقاومت را که در واقع محور تروریست ها میباشد حفظ کند .
برای این رژیم غرق در بحرانهای مرگبار فرق نمی کند که این پولها از جمله 20 تن شمش طلا که به خزانه بانک مرکزی سوریه از زمین و هوا واریز شد از کجا می آید چرا که اصل اساسی برای آنها بقای نظام است که بقول خودشان از جان امام زمان هم واجب تر است .
در همین چارچوب بود که علمای وابسته به نظام شکنجه و تجاوز و اعدام مخالفین را از خون مادر حلال تر دانستند و آنها را در خیزش عمومی در سال 88 گوساله و بزغاله و خش و خاشاک و میکرب نامیدند .
سئوال اینست که آیا این حاتم بخشی ها از خون ملت ایران برای حفظ یک رژیم دیکتاتوری میتواند از سرنگونی آنها به دست مردم سوریه جلوگیری کند .
وضعیت بد اقتصادی ، گسترش و عمق پیدا کردن مبارزات توده ای و فرار ژنرال های ارتش و مقامهای بلند رتبه سوریه و فشارهای جهانی نشان میدهد که جواب منفی است .
دریاهای خونی که بین مردم سوریه و حاکمان سرکوبگر وجود دارد همه راههای حفظ این نظام را بسته است .
این رژیم از همه سو به محاصره در آمده است . جامعه بین المللی دیگر او را به رسمیت نمی شناسد و عناصر کلیدی این حکومت به اتهام جنایت علیه بشریت تحت پیگرد قرار دارند و در داخل تشکل نیروهای اپوزیسیون و جنگ مرگ و زندگی و تصرف بسیاری از مناطق هر روز حلقه محاصره را برای جنایتکاران تنگ تر میکند .
در رابطه با رژیم ایران این خبرها پیامدهای خاص خودش را دارد . اگر دفاع از این جنایتکار برای حفظ بیضه ولایت ضروری محسوب میشود سرنگونی این نظام بصورت متقابل و دیالکتیکی ضربات مرگبار و استراتژیک خاص خود را به کلیت این رژیم وارد خواهد ساخت و تمام آرمانهای امام راحلش را که جنگ از راه کربلا و فتح قدس و بر قراری امپراطوری خونین اسلامی بود بر باد میدهد ، آنهم در زمانی که جنگ قدرت بین رئیس جمهور و ولایت فقیه در عیان و نهان بالا گرفته است و روز و شب پر و پاچه هم را در مقابل محرم و نامحرم گاز میگیرند و یکدیگر را تکه و پاره میکنند .
برای این رژیم غرق در بحرانهای مرگبار فرق نمی کند که این پولها از جمله 20 تن شمش طلا که به خزانه بانک مرکزی سوریه از زمین و هوا واریز شد از کجا می آید چرا که اصل اساسی برای آنها بقای نظام است که بقول خودشان از جان امام زمان هم واجب تر است .
در همین چارچوب بود که علمای وابسته به نظام شکنجه و تجاوز و اعدام مخالفین را از خون مادر حلال تر دانستند و آنها را در خیزش عمومی در سال 88 گوساله و بزغاله و خش و خاشاک و میکرب نامیدند .
سئوال اینست که آیا این حاتم بخشی ها از خون ملت ایران برای حفظ یک رژیم دیکتاتوری میتواند از سرنگونی آنها به دست مردم سوریه جلوگیری کند .
وضعیت بد اقتصادی ، گسترش و عمق پیدا کردن مبارزات توده ای و فرار ژنرال های ارتش و مقامهای بلند رتبه سوریه و فشارهای جهانی نشان میدهد که جواب منفی است .
دریاهای خونی که بین مردم سوریه و حاکمان سرکوبگر وجود دارد همه راههای حفظ این نظام را بسته است .
این رژیم از همه سو به محاصره در آمده است . جامعه بین المللی دیگر او را به رسمیت نمی شناسد و عناصر کلیدی این حکومت به اتهام جنایت علیه بشریت تحت پیگرد قرار دارند و در داخل تشکل نیروهای اپوزیسیون و جنگ مرگ و زندگی و تصرف بسیاری از مناطق هر روز حلقه محاصره را برای جنایتکاران تنگ تر میکند .
در رابطه با رژیم ایران این خبرها پیامدهای خاص خودش را دارد . اگر دفاع از این جنایتکار برای حفظ بیضه ولایت ضروری محسوب میشود سرنگونی این نظام بصورت متقابل و دیالکتیکی ضربات مرگبار و استراتژیک خاص خود را به کلیت این رژیم وارد خواهد ساخت و تمام آرمانهای امام راحلش را که جنگ از راه کربلا و فتح قدس و بر قراری امپراطوری خونین اسلامی بود بر باد میدهد ، آنهم در زمانی که جنگ قدرت بین رئیس جمهور و ولایت فقیه در عیان و نهان بالا گرفته است و روز و شب پر و پاچه هم را در مقابل محرم و نامحرم گاز میگیرند و یکدیگر را تکه و پاره میکنند .
به هر جهت این دست و دل بازی ها و حاتم بخشی ها شمش های طلا نیست بلکه خون تن نحیف و تکیده مردم زلزله زده است که در زیر برف و باران و دمای زیر صفر از سرما می لرزند و می میرند .
این خون کارگرانی است که ماهها حقوق نگرفته اند و تا که اعتراض میکنند از کار بر کنار و به زندان انداخته میشوند .
این شمش های طلا خون هزاران هزار کودکان کار و میلیونها ایرانی است که به دلیل بی کفایتی و سیاست های ایران بر باد ده رژیم در زیر خط فقر بسر میبرند و در ماه یکبار رنگ گوشت را نمی بینند .
این شمش های طلا تفنگ در دست سربازان بشار اسد میشود تا مردم سوریه را در خیابانها به گلوله ببندند همان مردمی که عکس سران جمهوری اسلامی را آتش میزنند و در زیر پا لگدکوب میکنند .
این شمش های طلا خون ستار بهشتی هاست که در زیر شلاق به شکنجه گرانش میخندید و مادرش که در زیر مشت و لگد و صورتی خونین فریاد می زد که من از خون پسرم نمی گذرم .