شعر تازه ای از مهدی یعقوبی
.
.
آن شب گل سرخی به تو دادم لب ایوان
ناگاه شدی در بغلم یکسره عریان
در ظلمت جادویی شب تا به سحرگاه
من بودم و تو شعله ور از بوسه سوزان
از موی پریشان شده بر شانه لختت
تا ساق بلورین و لب و مرمر پستان
.
ناگاه شدی در بغلم یکسره عریان
در ظلمت جادویی شب تا به سحرگاه
من بودم و تو شعله ور از بوسه سوزان
از موی پریشان شده بر شانه لختت
تا ساق بلورین و لب و مرمر پستان
.