انوشیروان ساسانی به خاطر پیرزنی که حاضر نشد خانه اش را بفروشد دیوار کاخ کسری را کج بنا کرد یکی از بزرگان از او پرسید این کجی بهر چیست ؟
انوشیروان گفت ؛ این کجی از راستی ماست
انوشیروان گفت ؛ این کجی از راستی ماست
**********
گویند چون انوشیروان دادگر قصد ساخت کاخ خود را در مداین داشت دستور داد تا زمینهای اطراف را از صاحبانشان به قیمتی مناسب بخرند و صاحبان زمینها را راضی کنند .
در میان همسایگان پیرزنی تنها بود و خانه کوچک و محقری داشت و هر کاری کردند و هر قیمتی را گفتند پیرزن حاضر به فروش خانه اش نشد و میگفت میخواهد همسایه شاه باشد
مطلب را به شاه گفتند و انوشیروان که پادشاهی مردم دار و دادگر بود گفت که کاری به پیرزن نداشته باشند و خانه پیرزن را مستحکم کنند و ساختمان قصر را در کنار آن به صورت کج بسازند
پس از اینکه این کاخ زیبا ساخته شد ، خدمه قصر شکایت کردند که پیرزن در خانه اش هر روزی دودی به پا میکند که آن دود باعث میشود نقشهای زیبای کاخ سیاه گردند .
ولی باز انوشیروان دادگر طرف پیرزن را گرفت و گفت که هرگاه نقوش کاخ سیاه شد دوباره رنگ آمیزی کنند ولی مزاحم پیرزن نشوند و او را از دود کردن باز ندارند
پیرزن ماده گاوی داشت که آخر هر روز به خانه می آمد و پس از اینکه پیرزن شیرش را میدوشید باز به بیرون میرفت .
خدمه قصر مجبور بودند وقت آمدن گاو فرشهای جلوی کاخ را جمع کنند و پس از رفتن گاو دوباره فرشها را می گستراندند
روزی فرستاده قیصر روم با هدایای بسیار به کاخ آمد و ساختمان زیبای آنرا دید ولی مشاهده کرد که صحن کاخ کج است.
گفت : این صحن باید چهارگوش باشد؟!
داستان کاخ را برایش بازگو کردند . فرستاده روم با شنیدن آن گفت :
" این کجی نیک تر از راستی است
در میان همسایگان پیرزنی تنها بود و خانه کوچک و محقری داشت و هر کاری کردند و هر قیمتی را گفتند پیرزن حاضر به فروش خانه اش نشد و میگفت میخواهد همسایه شاه باشد
مطلب را به شاه گفتند و انوشیروان که پادشاهی مردم دار و دادگر بود گفت که کاری به پیرزن نداشته باشند و خانه پیرزن را مستحکم کنند و ساختمان قصر را در کنار آن به صورت کج بسازند
پس از اینکه این کاخ زیبا ساخته شد ، خدمه قصر شکایت کردند که پیرزن در خانه اش هر روزی دودی به پا میکند که آن دود باعث میشود نقشهای زیبای کاخ سیاه گردند .
ولی باز انوشیروان دادگر طرف پیرزن را گرفت و گفت که هرگاه نقوش کاخ سیاه شد دوباره رنگ آمیزی کنند ولی مزاحم پیرزن نشوند و او را از دود کردن باز ندارند
پیرزن ماده گاوی داشت که آخر هر روز به خانه می آمد و پس از اینکه پیرزن شیرش را میدوشید باز به بیرون میرفت .
خدمه قصر مجبور بودند وقت آمدن گاو فرشهای جلوی کاخ را جمع کنند و پس از رفتن گاو دوباره فرشها را می گستراندند
روزی فرستاده قیصر روم با هدایای بسیار به کاخ آمد و ساختمان زیبای آنرا دید ولی مشاهده کرد که صحن کاخ کج است.
گفت : این صحن باید چهارگوش باشد؟!
داستان کاخ را برایش بازگو کردند . فرستاده روم با شنیدن آن گفت :
" این کجی نیک تر از راستی است
تاریخ طبرستان ، ترجمه آثارالبلاد و اخبار العباد
No comments:
Post a Comment