Sunday, April 13, 2025

آخوند‌زاده و تعزیه و عزاداری در زمان قاجار

 


آخوند‌زاده و تعزیه و عزاداری در زمان قاجار

در زمان قاجار؛ به‌خصوص در دوران پادشاهی ناصرالدین‌شاه قاجار، برگزاری مراسمات مذهبی مانند تعزیه و عزاداری به‌اوج خود رسید. میرزا تقی‌خان امیرکبیر در براندازی این مراسمات بسیار کوشید، اما پس از قتل وی، تقریباً تمام دست‌آوردهایش بر باد رفت. افراط در برگزاری این مراسمات، باعث ترویج خرافات و عقب‌ماندگی هولناکی شده‌بود که فریاد روشنفکران را در آورد. یک‌نمونه از نمایشنامه‌های خرافی تعزیه را بخوانید و سپس نظر میرزا فتحعلی آخوندزاده .

به‌نوشتۀ اعتمادالسلطنه؛ شخص ناصرالدین‌شاه به‌تعزیه علاقۀ خاص داشت و این باعث فراوانی تکیه‌ها و نوشته‌شدن انواع تعزیه‌هایی شد که در اوایل حتی از سفرای خارجی نیز برای حضور در آن‌ها دعوت می‌شد. یکی از جالب‌ترینِ سناریوی این تعزیه‌ها داستان اسلام‌آوردن رستم زال به‌دست علی‌بن ابیطالب است! چنین ترکیبی با همۀ غیرمنطقی‌بودن آن از دیدگاه مکتب تعزیه ضروری بوده‌است، زیرا که از یک‌طرف رستم قهرمانی‌ست که قرن‌هاست در دل مردم ایران جای دارد و از او نمی‌توان گذشت، از طرف دیگر مسلمان‌نبودن او مایۀ دردسر مؤمنین است، و تنها پهلوانی هم که می‌تواند او را به‌زمین بزند و وادار به‌اسلام‌آوردن کند، علی خیبرگیر است.

بدین‌جهت در این سناریو رستم گرز معروف خود را برمی‌دارد و بر اسبش (رخش) سوار می‌شود و به‌عزم دیدار سلیمان پیغمبر که وصف قدرتش عالمگیر شده‌است، برای دست‌و‌پنجه نرم‌کردن با او به‌راه می‌افتد. در گردنۀ کوهی با جوانی خوش‌چهره برخورد می‌کند که از جهت مقابل در حرکت است و بر سر اینکه کدام زودتر از تنگه بگذرند میان آن‌ها گفتگو در می‌گیرد که منجر به‌پیاده‌شدن و کُشتی‌گرفتن آن دو می‌شود، ولی رستم از بامداد تا نیمروز با هیچ شگردی موفق به‌زمین‌زدن این مسافر که همان امام‌علی‌ست نمی‌شود. بعد از نیمروز که نوبت به‌علی می‌رسد، وی با دو انگشت کمر رستم را می‌گیرد و به‌آسمان پرتابش می‌کند، و در آسمان اول ملائک به‌امر على او را وسط زمین و آسمان معلق نگه‌می‌دارند.

در این موقع آن حضرت بدو می‌گوید که یا ادای شهادت کند و مسلمان شود، یا از سر چنان بر زمین خورد که بدنش هزارتکه شود. رستم امان می‌خواهد و اسلام می‌آورد. از آن پس همۀ کارهای رستم رنگ و بوی مسلمانی می‌گیرد. هنگام فرودآوردن گرز بر سر حریفان خود یاعلی می‌گوید و وقتی‌که کُشتیِ او با اکوان دیو به‌درازا می‌کشد، به‌او می‌گوید ای نسناس! وقت نماز من است، مهلت بده که دو رکعت نماز بخوانم و برگردم. در روایتی دیگر اضافه شده‌است که رستم در قعر چاه خود در خواب رفته‌است تا به‌هنگام ظهور امام قائم بیدار شود و در رکاب آن حضرت شمشیر بزند.

آخوندزاده؛ منتقد معروف در مقام انتقاد از همین مراسم و اوضاع اجتماعی آن‌دوران و روش ارتجاعیِ طبقۀ روحانیان می‌نویسد؛ «علمای ما به‌جای اینکه ملت را از اعتقادهای پوچ برهانند و آنان را تشویق کنند که مریضخانه بسازند و مدارس عالیه به‌جهت علم طب و حکمت و شیمی و سایر علوم با منفعت بنا نموده، ملت را از نکبت جهالت خلاص کرده، به‌روشنایی علم و بصیرت داخل سازند، به‌اعمال بی‌فایدۀ ناپسند ترغیب‌شان می‌کنند؛ از آن جمله‌ست بساط تعزیه و عزاداری! بنای تعزیه را در روزگاری دیلمیان و صفویان به‌اقتضای سیاست رواج دادند. آن سبب، حال از میان رفته، اما به‌هرکجا می‌روی، تعزیه برپاست، مگر مصیبت و درد خود آدم کم است که با نقل گزارش هزارساله اوقات خود را دائماً تلخ بکنند و به‌جهت این عمل بی‌فایده، از کسب و کار باز مانند...

از این تعزیه‌داری اصلاً نه برای تو فایده‌ای‌ست، نه به‌جهت امام. وقت خود را به‌کارهای عظیم صرف کن. ببین خلق عالم چه‌ترقیات می‌کنند. آخر تو نیز حرکتی کن و قدمی به‌عالم پیشرفت و تکامل بگذار. می‌پرسم؛ حاصل محبت مُردگان این قوم بیگانه نسبت به‌اهل ایران چه‌چیز است؟ بزرگان این قوم بیگانه مادام که درحال حیات بودند، خودشان ایران را ویران کردند، حالا که مُرده‌اند و خاک شده‌اند، اهل ایران به‌واسطۀ ارادت به‌ایشان مبتلای انواع مصایب‌اند. آیا از ترس علما و از واهمۀ عوام می‌توانی که دهان باز کرده، بگویی؛ ای بیچارۀ خلق، تعزیه می‌داری، بر سر و سینه می‌کوبی، به‌هر صورت امام راضی‌ست به‌تَن و بدن خود خنجر فرو کنی؟!

عالمان و واعظانی هستند که با تعلیم و تلقین خود کامرانی را از مردم گرفته‌اند و نمی‌گذارند عوام بیچاره از نعمات الهی برخوردار گردند. نغمه‌پردازی مكن حرام است، به‌نغمات گوش مکن حرام است. تئاتر یعنی تماشاخانه مساز حرام است. به‌تئاتر مرو حرام است. رقص مکن مکروه است. ساز مزن و به‌ساز گوش مکن حرام است. شطرنج و نرد مباز حرام است. خبر ندارد که اگر آن کارها در حد اعتدال باشد، به‌ذهن جلا می‌دهد و جوهر عقل را زیاد می‌کند. کناره‌جویی از عوامل فرح و سُرور، حواس را معطل و عقل را مکدر می‌کند. شما باید از علم طبیعت مطلع بشوید تا حقیقت این اشیاء را بفهمید. اگر حرام‌کردن این لذایذ در دنیا موجب ترقیات می‌شد، زاهد بایستی دانشمندترینِ مردم باشد، و حال آنکه کودن ناس و ابله زمانه است!

منابع:

روزنامۀ خاطرات اعتمادالسلطنه، افشار، انتشارات امیرکبیر

تاریخ اجتماعی ایران، ج3، راوندی، انتشارات نگاه

اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده، آدمیت، انتشارات خوارزمی


No comments:

Post a Comment