Thursday, January 09, 2020

میرزا رضا کرمانی - من آخرین نفر نیستم



میرزارضا در سحرگاه روز پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۲۷۵ در میدان مشق تهران به‌دار آویخته

میرزا رضا کرمانی در سال ۱۲۲۶ در کرمان متولد شد. پدرش ملاحسین عقدایی یزدی از بزرگان عقدا توابع اردکان یزد بود اما چون میرزا رضا در کرمان متولد شد و تربیتش نیز در‌‌ همان شهر بود لذا به نام کرمانی مشهور است.
میرزا رضا کرمانی ۲۱ مرداد ۱۲۷۵ در میدان مشق تهران به جرم قتل ناصرالدین شاه قاجار به دار آویخته شد.
میرزا رضا تا دوران جوانی ساکن کرمان بود و آب و ملک مختصری به نام «نشورو» داشت. او سپس به تهران رفت.
در تهران او که پشتکار خاصی داشت کم کم توانست برای خود اعتباری کسب کرده و برای داد و ستد به خانه بزرگان راه پیدا کند.
در جریان مخالفت‌ها با امتیاز خرید و فروش انحصاری توتون و تنباکو در ایران که از سوی ناصرالدین شاه به فردی انگلیسی به نام تالبوت واگذار شده بود، میرزا رضا که به واسطه شغلش با خانه بسیاری از بزرگان در ارتباط بود بسیاری از زنان رجال و بزرگان را به مقاومت علیه این امتیاز فراخواند و تلاش زیادی برای لغو آن داشت.
کامران میرزا، توانست در سال ۱۳۰۸ قمری اسباب دستگیری میرزا رضا و تنی چند از فعالان را فراهم سازد. میرزا مدتی در تهران زندانی بود و از دشنام و ناسزا علیه شاه و درباریان خودداری نمی‌کرد، این مساله باعث شد تا او دوران بسیار سختی را در زندان بگذارند. در جمادی‌الاخر ۱۳۱۰ قمری زندانیان به تهران منتقل شده و اکثرشان آزاد شدند اما میرزا همچنان ۱۴ ماه دیگر در زندان انبار تهران بود. سرانجام در ربیع‌الثانی سال ۱۳۱۳ قمری از ایران تبعید شد.
میرزا تصمیم گرفت برای دیدار سیدجمال‌الدین که در استانبول ساکن بود، عازم آن شهر شود. وی در آنجا چندین ملاقات با سید داشت و در این ملاقات‌ها بود که هنگامی که میرزا از ظلم و ستمی که بر او رفته بود شکایت و حکایت فراوان می‌کرد سید نیز به او گفته بود که «… ایران آباد نمی‌شود مگر به قطع ریشه شجره خبیثه استبداد.»
پس از این ملاقات‌ها میرزا رضا کرمانی در ۲۶ رجب ۱۳۱۳ قمری از استانبول حرکت کرد و به عنوان خدمتکار شیخ ابوالقاسم برادر کوچک شیخ احمد روحی از راه طرابوزان به تفلیس بعد بادکوبه و از آنجا از طریق مشهدسر (بابلسر فعلی) وارد ایران شد و با تهیه تپانچه روسی، در بارفروش (بابل فعلی) ۲ شوال‌‌ همان سال وارد شهر ری شد. این ایام هم همزمان با پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه بود و وی برای زیارت مرقد حضرت عبدالعظیم رفته بود.
میرزا نیز با استفاده از این فرصت به بهانه تقدیم نامه‌ای به شاه، به او نزدیک شده و از زیر عریضه با تپانچه به قلب ناصرالدین شاه، شلیک کرد.
میرزا رضای کرمانی در بازجویی درباره انگیزه قتل ناصرالدین شاه می‌گوید:”«چهار سال و چهار ماه در زنجیر و کند بودم و حال آنکه به‌خیال خودم خیر دولت و ملت را خواستم و خدمت کردم… پادشاهی که پنجاه سال سلطنت کرده باشد و هنوز امور را به‌اشتباه‌کاری به‌عرض او برسانند و تحقیق نفرمایند و بعد از چندین سال سلطنت ثمر آن درخت، وکیل‌الدوله، آقای عزیزالسلطان، آقای امین‌الخاقان و این اراذل و اوباش و بی‌پدر و مادرهایی که ثمر این شجره شده‌اند و بلای جان عموم مسلمین گشته باشند، چنین شجره‌ را باید قطع کرد که دیگر این نوع ثمر ندهد. ماهی از سر گنده گردد نی ز دم. اگر ظلمی می‌شد، از بالا می‌شد.»
پیش از آن‌که میرزا رضا را برای اعدام ببرند صدراعظم وقت به دیدارش رفت. آخرین بار به نیرنگ کوشیدند او را به اعتراف وادارند. گفتند: نام یارانت را بگو تا شاه تو را ببخشد. پاسخ داد: «در این صورت شما هم مرا خواهید کشت و هم عموم همدستان بیچاره مرا. بهتر آن که من به تنهایی هلاک شوم!» باز گفتند شاه می‌خواهد تو را ببیند. به طنز جواب گفت: «حق دارد. آخر از دولت سر من به سلطنت رسیده است

 مراسم اعدام میرزا رضا کرمانی



No comments:

Post a Comment