با یاد تو جانم پر از گلهای خوشبو می شود
این آسمان سرشار از بال پرستو می شود
تا می چکد رویای تو نم نم به بام خانه ام
مانند ماه و برکه ها قلبم که جادو می شود
در برگریزان ناگهان آغوش جنگل گل فشان
زیبا به مثل چشم های بچه آهو می شود
تا خاطرات می درخشد خلوت تنهایی ام
باغ حیاط کوچکم لبریز شب بو می شود
توفان بی پایان آتشهای سوزان در دلم
ذرات جانم شعله ور یکسر همه او می شود
در اوج های بیکران در بی نهایت پرزنان
روح از تن تبدار من در هیات قو می شود
تا می نشیند نام تو بر دشتهای خاطرم
دور و برم آکنده از گیلاس و لیمو می شود
رنگین شبم از نورها از مستی انگورها
از نغمه های عاشقی هر سو هیاهو می شود
تا قاب عکست را بغل در خلوت خود می کشم
هر لحظه ، کندوی عسل خوشرنگ و خوشرو می شود
ای بیکران در بیکران خورشیدها اعماق جان
با تو جهانم جاودان بی مرز و بی سو میشود
مهدی یعقوبی